تفسیر بخش هجدهم

فَلََمَّا سَکَنَ هَيْجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَکْنَافِهَا، وَ حَمْلِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَى أَکْتَافِهَا، فَجَّرَ يَنَابِيعَ الْعُيُونِ مِنْ عَرَانِينِ أُنُوفِهَا، وَ فَرَّقَهَا فِي سُهُوبِ بِيدِهَا وَ أَخَادِيدِهَا، وَ عَدَّلَ حَرَکَاتِهَا بِالرَّاسِيَاتِ مِنْ جَلَامِيدِهَا، وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِيبِ الشُّمِّ مِنْ صَيَاخِيدِهَا، فَسَکَنَتْ مِنَ الْمَيَدَانِ لِرُسُوبِ الْجِبَالِ فِي قِطَعِ أَدِيمِهَا، وَ تَغَلْغُلِهَا مُتَسَرِّبَةً فِي جَوْبَاتِ خَيَاشِيمِهَا، وَ رُکُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الْأَرَضِينَ وَ جَرَاثِيمِهَا، وَ فَسَحَ بَيْنَ الْجَوِّ وَ بَيْنَهَا، وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً لِسَاکِنِهَا، وَ أَخْرَجَ إِلَيْهَا أَهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِهَا.

ترجمه
هنگامى که هيجان آب در اطراف زمين فرو نشست، و زمين، کوه هاى سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل کرد، چشمه هاى آب را از بينى کوه ها جارى ساخت؛ و آن را در دشت هاى گسترده و گودال ها (و بستر رودخانه ها) پراکنده وجارى کرد و حرکات زمين را با صخره هاى عظيم و قلّه هاى بلند و استوار کوه ها تعديل کرد، و بدين ترتيب، زمين به دليل نفوذ کوه ها در سطح آن و فرو رفتن ريشه هاى آن ها در اعماق زمين و سوار شدن آن ها بر گردن دشت ها و اعماق آن، از لرزش و اضطراب بازايستاد و خداوند ميان زمين و جوّ، فاصله افکند، نسيم هوا را براى ساکنان زمين آماده ساخت و تمام نيازمندى ها و وسايل زندگى را براى اهل آن فراهم کرد.
شرح و تفسیر
ظاهر شدن کوه ها و چشمه ها
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه ـ که بعد از شرح پيدايش زمين بيان فرموده ـ اشاره به مسئله پيدايش چشمه ها و آثار مهم کوه ها در آرامش زمين و زمينيان کرده است و در واقع مهم ترين اسباب حيات و زندگى را در زمين برشمرده که اوّل «آب» است و دوم «آرامش». مى فرمايد: «هنگامى که هيجان آب در اطراف زمين فرو نشست، و زمين، کوه هاى سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل کرد، چشمه هاى آب را از بينى کوه ها جارى ساخت؛ و آن را در دشت هاى گسترده و گودال ها (و بستر رودخانه ها) پراکنده و جارى کرد»؛ (فَلَمَّا سَکَنَ هَيْجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَکْنَافِهَا، وَ حَمْلِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَى أَکْتَافِهَا، فَجَّرَ يَنَابِيعَ الْعُيُونِ مِنْ عَرَانِينِ أُنُوفِهَا، وَ فَرَّقَهَا فِي سُهُوبِ بِيدِهَا{6} وَ أَخَادِيدِهَا{7}).
اين تعبير نشان مى دهد که نخست کوه ها بر صفحه زمين آشکار شدند و سپس چشمه ها؛ اين سخن با مطالعات زمين شناسى هماهنگ است که نخست پوسته زمين بر اثر سرد شدن، چين خوردگى هايى پيدا کرد و در اين چين خوردگى ها حفره هاى عظيمى بود که آب آسمان را در خود جاى مى داد و سپس از گوشه اى به صورت چشمه جارى مى شد.
تعبير به «عَرَانِينِ أُنُوفِهَا» که به معناى قسمت هاى بالاى بينى است، در اين جا کنايه زيبايى است از قله هاى کوه ها؛ و اساسآ تشبيه برآمدگى کوه ها به بينى تشبيه جالبى است که نشان مى دهد چنان نيست که درون کوه ها پُر باشد، بلکه قسمت هاى خالى در آن فراوان است که گاه به صورت غارهاى نمايان درمى آيد و گاه غارهاى بزرگ و مخفى، و به هر حال، منابع ذخيره آب است.
و از آن جا که چين خوردگى هاى زمين و کوه ها به صورت پراکنده است، به طور طبيعى آب چشمه ها در دشت ها و بيابان هاى مختلف و دامنه کوه ها تقسيم مى شود و همه آن ها از آب بهره مند مى گردند.
سپس به آرامش زمين و تعديل حرکات آن به وسيله کوه ها اشاره کرده، مى فرمايد: «حرکات زمين را با صخره هاى عظيم و قلّه هاى بلند و استوار کوهها تعديل کرد»؛ (وَ عَدَّلَ حَرَکَاتِهَا بِالرَّاسِيَاتِ مِنْ جَلامِيدِهَا، وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِيبِ الشُّمِّ مِنْ صَيَاخِيدِهَا).
«و بدين ترتيب زمين به دليل نفوذ کوه ها در سطح آن و فرو رفتن ريشه هاى آن ها در اعماق زمين و سوار شدن آن ها بر گردن دشت ها و اعماق آن، از لرزش و اضطراب بازايستاد»؛ (فَسَکَنَتْ مِنَ الْمَيَدَانِ{6} لِرُسُوبِ الْجِبَالِ فِي قِطَعِ أَدِيِمهَا{7}، وَ تَغَلْغُلِهَا{8} مُتَسَرِّبَةً{9} فِي جَوْبَاتِ{10} خَيَاشِيمِهَا{11}، وَ رُکُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الأَرَضِينَ وَ جَرَاثِيمِهَا{12}). آنچه امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه بيان فرموده، همان است که از طريق علوم طبيعى ثابت شده است؛ زيرا ريشه هاى کوهها در زمين فرو رفته و در بسيارى از مناطق زمين، از زير به هم پيوسته است و همچون شبکه اى اطراف زمين را گرفته و در برابر فشار درونى زمين که از موادّ مذاب آن برمى خيزد، مقاومت مى کند و جلوى بسيارى از زلزله ها را مى گيرد.
اين همان چيزى است که در قرآن مجيد بارها به آن اشاره شده و گاه کوهها را به منزله ميخ هاى زمين شمرده: (وَ الْجِبَالَ أَوْتَادآ) و گاه مى فرمايد: «در زمين کوههايى افکنديم تا جلوى حرکات ناموزون آن را بگيرد»؛ (وَ أَلْقَى فِى الأَرْضِ رَوَاسِىَ أَنْ تَمِيدَ بِکُمْ).
البتّه کوهها فوايد فراوان ديگرى نيز دارند؛ از جمله ذخيره آب ها که گاه از درون آن ها به صورت چشمه خارج مى شود و گاه در بيرون به صورت ذخيره هاى فراوان برف است که به تدريج آب شده و نهرها را تشکيل مى دهد و فوائد بسيار ديگرى که در جلد اوّل همين کتاب، در شرح خطبه اوّل، صفحه 79 به آن اشاره کرده ايم.
سپس به امور مهمّ ديگرى که زمين را براى زندگى انسان ها آماده ساخته اشاره کرده است و چنين مى فرمايد: «خداوند ميان زمين و جوّ، فاصله افکند، و نسيم هوا را براى ساکنان زمين آماده ساخت و تمام نيازمندى ها و وسايل زندگى را براى اهل آن فراهم کرد»؛ (وَ فَسَحَ بَيْنَ الْجَوِّ وَ بَيْنَها، وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّمآ لِسَاکِنِهَا، وَ أَخْرَجَ إِلَيْهَا أَهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِها). در اين عبارت به ارکان اصلى حيات و زندگى انسان و حيوانات اشاره شده است که از همه مهم تر، هوا، يا به تعبير ديگر اکسيژن هواست که اگر چند دقيقه به انسان نرسد مرگ به سراغ او خواهد آمد؛ ولى خداوند متعال آن را چنان فراوان آفريده و همه جا را از آن پر کرده که بدون کمترين زحمت، در همه جا به طور يکسان در اختيار فقير و غنى، کوچک و بزرگ، پير و جوان و توانا و ناتوان قرار دارد.
آن گاه در يک اشاره اجمالى، تمام آنچه را که براى زندگى انسان و حيوانات لازم است، در عبارت کوتاهى بيان فرموده و تحت عنوان «مَرَافِق» (نيازمندى ها) به همه آن ها اشاره مى کند.
در اين که منظور از «جوّ» در اين جا چيست که خداوند ميان آن و زمين فاصله افکنده؟ بعضى گفته اند: «منظور فضاست» ولى از آن جا که فضا، در واقع جسم يا مادّه نيست تعبير به ايجاد فاصله بين آن و زمين، مناسب به نظر نمى رسد.
ممکن است که منظور از «جوّ»، طبقات مافوق هوا باشد، مانند لايه «اُزُن» که اگر فاصله آن با زمين کم بود و قشر هوا نازک مى شد، جوابگوى نيازهاى تنفّسى انسان نبود. به علاوه ساير شرايط زندگى انسان و تمام جانداران در زمين به هم مى خورد. نکته
اسرار آفرينش کوه ها!
خداوند حکيم به مقتضاى علم و قدرتش تمام وسايل زندگى انسان را پيش از آفرينش او بر صفحه زمين فراهم کرده، که به قسمتى از آن، در خطبه مورد بحث اشاره شده است؛ از جمله آرامش زمين که اگر پيوسته در حالت لرزش بود زندگى بشر بر روى آن امکان نداشت و ديگر، پيدايش هواست به گونه اى که اين مادّه حياتى به صورت گسترده، در سفر و حضر، در خانه و بيرون از خانه و در خواب و بيدارى، همراه و همدم او باشد. و نيز پيدايش چشمه ها و آب ها که در همه جا در اختيار انسان باشد و همچنين بارش باران هاى حيات بخش که تمام نقاط مرتفع و بلندى ها را سيراب و قابل استفاده کند؛ که در بخش آينده اين خطبه به آن اشاره مى شود.
همچنين پيدايش کوهها که نقش بسيار مؤثّرى در حيات انسان ها دارد وبه يقين مى توان گفت: «بدون آن ها حيات انسانى بر صفحه زمين در مخاطره قرار خواهد گرفت»؛ زيرا:
از يک سو، عامل موثّرى براى پيشگيرى از لرزش زمين براثر فشار درونى است.
دوم اين که عامل مؤثّرى است براى پيشگيرى از ناآرامى زمين براثر فشار برونى که برخاسته از جاذبه خورشيد و ماه و جزر و مدّ حاصل از آن است.
سوم اين که پناهگاهى است در مقابل طوفان هايى که همه چيز انسان را دست خوش تزلزل مى سازد.
چهارم: وسيله اى است براى متوقّف ساختن ابرها و نزول باران ها.
پنجم: عاملى است براى ذخيره کردن آب ها به صورت برف هاى متراکم در سطح برونى، به گونه اى که در طول سال به تدريج آب شود و مورد بهره بردارى قرار گيرد.
ششم اين که محلى است براى ذخيره آب هاى درونى که در حفره هاى عظيم داخل آن ها نهفته مى شود و به صورت چشمه بر دشت ها جارى مى گردد.
هفتم اين که مانع برخورد شديد هوا با قشر جامد زمين است؛ زيرا کوهها پنجه در هوا افکنده و جوّ را همراه خود به گردش درمى آورند که اگر صفحه زمين صاف يا صيقلى بود، لغزش هوا بر سطح آن مشکلات زيادى به بار مى آورد.
هشتم: کوهها و چين خوردگى هاى زمين، سطح قابل استفاده زمين را عملا بيشتر مى کند و در بعضى از نقاط به چندين برابر مى رساند و با توجه به اختلاف درجه حرارت در بالا و وسط و دامنه کوه ها، محيط را براى پرورش انواع مختلفى از گياهان و محصولات فراهم مى سازد.
نهم اين که کوهها مرکز معادن عظيمى است که در زندگى انسان ها نقش مهمّى دارد.
و دهم اين که بخش مهمّى از مصالح ساختمانى بناهاى مهم و محکم از سنگ هاى کوهها تأمين مى شود.
و فوايد ديگر.
به همين دليل قرآن مجيد بارها به مسئله آفرينش کوهها به عنوان يک نعمت بزرگ الهى اشاره کرده و فوايد مختلف آن را برمى شمرد، از جمله مى فرمايد: (وَ هُوَ الَّذي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فيها رَوَاسِىَ وَ أَنْهَارآ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ)؛ «و او کسى است که زمين را گسترد و در آن کوههاى استوار و نهرهايى قرار داد و در آن از انواع ميوه ها يک جفت آفريد». .
پاورقی ها
«شَواهق» جمع «شاهق» به معناى بلند و مرتفع مى باشد.
«شُمخ» جمع «شامخ» و «بُذّخ» جمع «باذخ» هر دو به معناى بلند و مرتفع است. «شُمخ» جمع «شامخ» و «بُذّخ» جمع «باذخ» هر دو به معناى بلند و مرتفع است. «عَرانين» جمع «عرنين» بر وزن «نفرين» به معناى قسمت استخوانى بالاى بينى است. «سُهوب» جمع «سهب» بر وزن «فهم» به معناى دشت است. «بيد» جمع «بيداء» به معناى دشت هاى گسترده است. «أخاديد» جمع «اُخدود» بر وزن «خشنود» به معناى گودال بزرگ است. «راسيات» جمع «راسيه» به معناى سنگين و استوار است. «جَلاميد» جمع «جلمود» بر وزن «خشنود» به معناى تخته سنگ است. «شَناخيب» جمع «شنخوب» بر وزن «خشنود» به معناى قلّه کوه است. «شُمّ» جمع «اشمّ» به معناى بلند و مرتفع است و به معناى بلند مقام و بلند مرتبه نيز آمده است. «صياخيد» جمع «صيخود» بر وزن «محمود» به معناى سنگ سخت است. «مَيَدان» به معناى حرکت و لرزش است. «أديم» در اصل به معناى پوست دبّاغى شده است؛ سپس به سطح زمين نيز اطلاق شده است. «تَغلغل» به معناى بسيار فرو رفتن است. «مُتسرّبه» از ريشه «تسرّب» به معناى داخل شدن مخفيانه است. «جَوبات» جمع «جوبه» بر وزن «توبه» به معناى حفره است. «خَياشيم» جمع «خيشوم» بر وزن «زيتون» به معناى قسمت بالاى سوراخ بينى است که متّصل به سرمى باشد. «جَراثيم» جمع «جرثومه» به معناى اصل و ريشه و طبقات پايين زمين است و امروزه اين واژه بر ميکروب نيز اطلاق مى شود که اصل و اساس بيمارى است. نبأ، آيه 7. نحل، آيه 15. «مُتنسّم» از ريشه «نسيم» گرفته شده که به معناى وزش ملايم باد است؛ بنابراين، «مُتنسَّم» (به صيغه اسم مفعول) به معناى هوايى است که شايسته تنفّس است. «مرافق» جمع «مرفق» بر وزن «مکتب» به معناى تمام چيزهايى است که مورد نياز است و انسان از آن ها استفاده مى کند؛ «مرافق» جمع «مرفق» بر وزن «محنت» نيز آمده که به معناى آرنج است و در خطبه بالا به همان معناى اوّل است. رعد، آيه 3.