ترجمه
خداوند، او (پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)) را فرستاد تا به سوى حق دعوت کند، و گواه بر اعمال خلق باشد. او بدون سستى، به ابلاغ رسالت پروردگارش پرداخت و هرگز کوتاهى نکرد. در راه خدا با دشمنان او بدون ضعف، جهاد کرد و در اين راه هيچ عذر و بهانه اى نياورد، او پيشواى پرهيزکاران، و روشنى بخش چشم هدايت جويان است.
شرح و تفسیر
او هرگز در جهاد کوتاهى نکرد
همان گونه که جمعى از شارحان نهج البلاغه تصريح کرده اند، به نظر مى رسد که اين خطبه بخشى از خطبه طولانى ترى بوده است که امام (عليه السلام) براى تشويق اصحابش به مسئله جهاد دربرابر جنايتکاران شام بيان فرموده و خطراتى را که در صورت سستى و ترک جهاد در پيش دارند براى آن ها بيان فرموده، واتمام حجّت کرده است.
در بخش اوّل اين خطبه، براى آماده کردن دل هاى مخاطبان خود، اشاره اى به خدمات برجسته پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در طريق نشر اسلام، فرموده، تا با اهميّت اين ميراث بزرگ الهى آشنا شوند و در پاسدارى از آن دربرابر هجوم دشمنان اسلام بکوشند.
نخست مى فرمايد: «خداوند، او (پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)) را فرستاد تا (مردم را) به سوى حقّ دعوت کند و گواه بر اعمال خلق باشد»؛ (أَرْسَلَهُ دَاعِياً إلَى الْحَقِّ وَشَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ).
درواقع، رسالت عظيم پيامبر (صلي الله عليه و آله) را در اين دو جمله خلاصه فرموده است؛ از يک سو دعوت به سوى حق، و ابلاغ فرمان هاى پروردگار و ازسوى ديگر نظارت بر حسن اجراى آن.
در اين که مراد از شاهد بودن پيامبر (صلي الله عليه و آله) در اين جا چيست؟ بعضى گفته اند: مراد گواهى بر اعمال مردم يا گواهى بر پيامبران در روز قيامت است آن چنان که در قرآن آمده: (فَکَيْفَ إذا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةِ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَوُلاَءِ شَهِيداً)؛ «حالِ آن ها چگونه است هنگامى که از هر امّتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مى آوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟!».
ولى ظاهر کلام امام (عليه السلام) نشان مى دهد که منظور از شاهد بودن، نظارت آن حضرت بر اعمال انسان ها براى اجراى فرمان هاى الهى در همين دنياست و به تعبير ديگر، وظيفه آن حضرت، تنها ابلاغ دعوت حق نبود، بلکه نظارت بر اجراى آن نيز بود و اين همان معناى امامت و ولايت تشريعى آن بزرگوار است.
جمع ميان دو معنا نيز مانعى ندارد که آن حضرت، هم ناظر بر اعمال در اين جهان و هم گواه بر آن در جهان ديگر باشد.
سپس در ادامه اين سخن به بيان اوصافى از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) پرداخته و در عبارات کوتاهى شش وصف را بيان مى فرمايد، مى گويد: «او بدون سستى، به ابلاغ رسالت پروردگارش پرداخت و هرگز کوتاهى نکرد، و در راه خدا با دشمنان او بدون ضعف، جهاد کرد، و در اين راه هيچ عذر و بهانه اى نياورد. او پيشواى پرهيزکاران و روشنى بخش چشم هدايت جويان است»؛ (فَبَلَّغَ رِسَالاَتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَانٍ وَلا مُقَصِّرٍ، وَجَاهَدَ فِي اللهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَلا مُعَذِّرٍ. إمَامُ مَنِ اتَّقَى، وَبَصَرُ مَنِ اهْتَدَى).
در اين عبارات کوتاه تمام ويژگى هايى که براى يک رهبر شجاع و توانا لازم است ذکر شده: سستى نکردن، کوتاهى ننمودن، جهاد قاطعانه داشتن، و عذر و بهانه نتراشيدن، و ازسوى ديگر آن حضرت را پيشواى پرهيزکاران و سبب هدايت بينايان مى شمرد که افراد آلوده را از گرد خود دور مى کند و فاسدان وگمراهان غير قابل هدايت را کنار مى زند.
بسيارند کسانى که براى سرپوش گذاشتن بر تقصيرات و کوتاهى هاى خود عذر و بهانه هاى واهى مى تراشند ولى يک رهبر شجاع و مدير و مدبّر هرگز چنين نمى کند و به سراغ عذر و بهانه ها نمى رود.
اين تعبيرات امام (عليه السلام) درواقع اشاره اى است پرمعنا به سستى و کوتاهى مردم کوفه و ترک جهاد به معناى واقعى کلمه، و عذرتراشى ها و بهانه جويى ها براى فرار از زير بار مسئوليت ها. امام (عليه السلام) به آن ها گوشزد مى کند که پيامبر شما چنين نبود، چرا شما چنين هستيد؟!
* * * .
همان گونه که جمعى از شارحان نهج البلاغه تصريح کرده اند، به نظر مى رسد که اين خطبه بخشى از خطبه طولانى ترى بوده است که امام (عليه السلام) براى تشويق اصحابش به مسئله جهاد دربرابر جنايتکاران شام بيان فرموده و خطراتى را که در صورت سستى و ترک جهاد در پيش دارند براى آن ها بيان فرموده، واتمام حجّت کرده است.
در بخش اوّل اين خطبه، براى آماده کردن دل هاى مخاطبان خود، اشاره اى به خدمات برجسته پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در طريق نشر اسلام، فرموده، تا با اهميّت اين ميراث بزرگ الهى آشنا شوند و در پاسدارى از آن دربرابر هجوم دشمنان اسلام بکوشند.
نخست مى فرمايد: «خداوند، او (پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)) را فرستاد تا (مردم را) به سوى حقّ دعوت کند و گواه بر اعمال خلق باشد»؛ (أَرْسَلَهُ دَاعِياً إلَى الْحَقِّ وَشَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ).
درواقع، رسالت عظيم پيامبر (صلي الله عليه و آله) را در اين دو جمله خلاصه فرموده است؛ از يک سو دعوت به سوى حق، و ابلاغ فرمان هاى پروردگار و ازسوى ديگر نظارت بر حسن اجراى آن.
در اين که مراد از شاهد بودن پيامبر (صلي الله عليه و آله) در اين جا چيست؟ بعضى گفته اند: مراد گواهى بر اعمال مردم يا گواهى بر پيامبران در روز قيامت است آن چنان که در قرآن آمده: (فَکَيْفَ إذا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةِ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَوُلاَءِ شَهِيداً)؛ «حالِ آن ها چگونه است هنگامى که از هر امّتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مى آوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟!».
ولى ظاهر کلام امام (عليه السلام) نشان مى دهد که منظور از شاهد بودن، نظارت آن حضرت بر اعمال انسان ها براى اجراى فرمان هاى الهى در همين دنياست و به تعبير ديگر، وظيفه آن حضرت، تنها ابلاغ دعوت حق نبود، بلکه نظارت بر اجراى آن نيز بود و اين همان معناى امامت و ولايت تشريعى آن بزرگوار است.
جمع ميان دو معنا نيز مانعى ندارد که آن حضرت، هم ناظر بر اعمال در اين جهان و هم گواه بر آن در جهان ديگر باشد.
سپس در ادامه اين سخن به بيان اوصافى از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) پرداخته و در عبارات کوتاهى شش وصف را بيان مى فرمايد، مى گويد: «او بدون سستى، به ابلاغ رسالت پروردگارش پرداخت و هرگز کوتاهى نکرد، و در راه خدا با دشمنان او بدون ضعف، جهاد کرد، و در اين راه هيچ عذر و بهانه اى نياورد. او پيشواى پرهيزکاران و روشنى بخش چشم هدايت جويان است»؛ (فَبَلَّغَ رِسَالاَتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَانٍ وَلا مُقَصِّرٍ، وَجَاهَدَ فِي اللهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَلا مُعَذِّرٍ. إمَامُ مَنِ اتَّقَى، وَبَصَرُ مَنِ اهْتَدَى).
در اين عبارات کوتاه تمام ويژگى هايى که براى يک رهبر شجاع و توانا لازم است ذکر شده: سستى نکردن، کوتاهى ننمودن، جهاد قاطعانه داشتن، و عذر و بهانه نتراشيدن، و ازسوى ديگر آن حضرت را پيشواى پرهيزکاران و سبب هدايت بينايان مى شمرد که افراد آلوده را از گرد خود دور مى کند و فاسدان وگمراهان غير قابل هدايت را کنار مى زند.
بسيارند کسانى که براى سرپوش گذاشتن بر تقصيرات و کوتاهى هاى خود عذر و بهانه هاى واهى مى تراشند ولى يک رهبر شجاع و مدير و مدبّر هرگز چنين نمى کند و به سراغ عذر و بهانه ها نمى رود.
اين تعبيرات امام (عليه السلام) درواقع اشاره اى است پرمعنا به سستى و کوتاهى مردم کوفه و ترک جهاد به معناى واقعى کلمه، و عذرتراشى ها و بهانه جويى ها براى فرار از زير بار مسئوليت ها. امام (عليه السلام) به آن ها گوشزد مى کند که پيامبر شما چنين نبود، چرا شما چنين هستيد؟!
* * * .