تفسیر بخش دوم
إنَّ اللهَ يُبْتَلِي عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ، وَحَبْسِ الْبَرَکَاتِ، وَإغْلاَقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ، لِيَتُوبَ تَائِبٌ، وَيُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَيَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ، وَيَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ. وَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الإسْتِغْفَارَ سَبَبَاً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَرَحْمَةِ الْخَلْقِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إنهُ کَانَ غَفَّاراً * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْکُمْ مِدْرَاراً * وَيُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً). فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ، وَاسْتَقَالَ خَطِيئَتَهُ، وَبَادَرَ مَنِيَّتَهُ!
ترجمه
خداوند بندگان خويش را هنگامى که اعمال بد انجام دهند، به کمبود ميوه ها و جلوگيرى از نزول برکات آسمان و بستن درهاى گنج هاى خيرات مبتلا مى سازد، تا توبه کاران توبه کنند، گنهکاران دست از گناه بکشند، پندپذيران پند گيرند، و عاصيان از معصيت بازايستند.
خداوند سبحان استغفار از گناه را سبب فزونى رزق و مايه رحمت خلق قرار داده و (در قرآن) چنين فرموده است: «از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد، که او بسيار آمرزنده است، برکات خويش را از آسمان بر شما فرو مى فرستد، و با بخشش اموال و فرزندان، شما را کمک مى کند، و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار مى دهد»؛ پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه بشتابد، از خطاى خويش پوزش بطلبد و (با اعمال صالح) بر مرگ پيشى گيرد.
خداوند سبحان استغفار از گناه را سبب فزونى رزق و مايه رحمت خلق قرار داده و (در قرآن) چنين فرموده است: «از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد، که او بسيار آمرزنده است، برکات خويش را از آسمان بر شما فرو مى فرستد، و با بخشش اموال و فرزندان، شما را کمک مى کند، و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار مى دهد»؛ پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه بشتابد، از خطاى خويش پوزش بطلبد و (با اعمال صالح) بر مرگ پيشى گيرد.
شرح و تفسیر
گناه و کمبود باران و برکات
در اين بخش، امام (عليه السلام) به منظور آماده ساختن مردم براى نماز و دعاى باران، به نکته مهمى اشاره کرده و مى فرمايد: «خداوند بندگان خويش را هنگامى که اعمال بد انجام مى دهند به کمبود ميوه ها و جلوگيرى از نزول برکات آسمان وبستن درهاى گنج هاى خيرات مبتلا مى سازد، تا توبه کاران توبه کنند، گنهکاران دست از گناه بکشند، پندپذيران پند گيرند و عاصيان از گناه بازايستند»؛ (إنَّ اللهَ يَبْتَلِي عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ، وَحَبْسِ الْبَرَکَاتِ، وَإغْلاَقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ، لِيَتُوبَ تَائِبٌ، وَيُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَيَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ، وَيَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ).
سپس همچون طبيبى حاذق که پس از تشخيص علت درد، راه درمان را نشان مى دهد، چنين مى فرمايد: «خداوند سبحان استغفار از گناه را سبب فزونى رزق، و مايه رحمت خلق قرار داده و (در سوره نوح آيات 10 و 11 و 12) چنين فرموده است: از پروردگار خود آمرزش بطلبيد که او بسيار آمرزنده است، برکات خويش را از آسمان بر شما فرو مى فرستد، با بخشش اموال و فرزندان، شما را کمک مى کند، و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار مى دهد!» وَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الإسْتِغْفَارَ سَبَبَاً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَرَحْمَةِ الْخَلْقِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إنهُ کَانَ غَفَّاراً * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْکُمْ مِدْرَاراً * وَيُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَّکُمْ أَنْهاراً).
و در پايان چنين نتيجه مى گيرد: «رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه بشتابد، از خطاى خود پوزش بطلبد و (با اعمال صالح) بر مرگ پيشى گيرد»؛ (فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ، وَاسْتَقَالَ خَطِيئَتَهُ، وَبَادَرَ مَنِيَّتَهُ!). آرى هنگامى که درهاى رحمت الهى براثر کثرت گناهان بسته شود، چاره اى جز بازگشت به درگاه او و گشودن درهاى رحمت به وسيله استغفار و توبه حقيقى نيست، و جالب اين که امام (عليه السلام) براى اثبات اين مقصد از مناسب ترين آيه قرآن بهره گرفته و با آن استدلال مى کند، آيه اى که از زبان نوح پيامبر (عليه السلام)، خطاب به امتش سخن مى گويد و نشان مى دهد که خداوند غفار، توبه کنندگان را مى پذيرد، باران هاى پربرکت را براى آن ها مى فرستد و سرمايه هاى مادى ونيروى انسانى آن ها را تقويت مى کند، و وضع کشاورزى آن ها را با آب هاى فراوان بهبود مى بخشد.
جمله «وَبَادَرَ مَنِيَّتَهُ» (بر مرگ پيشى گيرد) اشاره به اين است که توبه تنها براى رسيدن به رفاه مادى دنيا نيست، بلکه هدف مهم تر آن، نجات در آخرت است؛ چراکه اگر مرگ بر توبه پيشى گيرد، راهى براى جبران نيست، ولى اگر توبه و اعمال صالح بر مرگ پيشى گيرند، کليد نجات در سراى ديگر در اختيار توبه کننده است. نکته
بخشى از فلسفه بلاها
درمورد فلسفه بلاها و آفات، سخن بسيار گفته اند و گفته ايم. از بسيارى از آيات قرآن و روايات اسلامى استفاده مى شود که يکى از علل آفات و حوادث سخت زندگى، آلودگى به گناهان است که در آيات و روايات به طور گسترده درباره رابطه اين دو با يکديگر سخن گفته شده است، حتى از بعضى از روايات استفاده مى شود که کدام گناه با کدام نوع از بلا رابطه دارد، مثلاً زنا و بى عفتى، شرب خمر، کم فروشى، رباخوارى و قطع رحم، هرکدام سبب سلب کدام نعمت مى شود. در حديثى مى خوانيم: در کتاب على (عليه السلام) چنين آمده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: هنگامى که زنا و بى عفتى آشکار گردد مرگ و مير ناگهانى زياد مى شود، و هنگامى که مردم کم فروشى کنند، خدا آن ها را به قحطى و کمبود نعمت ها گرفتار مى کند و هنگامى که زکات را نپردازند زمين برکات خود را منع مى کند... و هنگامى که قطع رحم کنند ثروت ها در دست اشرار قرار مى گيرد، و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک شود افراد شرور بر آن ها مسلط مى شوند، و نيکانشان دعا مى کنند و مستجاب نمى شود.
عقل نيز اين موضوع را تأييد مى کند که در ميان گناه و قطع نعمت ها رابطه اى وجود دارد؛ زيرا فيض خداوند بر طبق شايستگى ها و لياقت هاست، هنگامى که انسان ها با گناه، عدم شايستگى خود را اثبات کنند، قطع فيض الهى از آن ها طبيعى است.
علاوه بر اين، از آيات قرآن استفاده مى شود که هدف مهم ديگرى نيز در کار است، و آن، بيدار ساختن غافلان و بازگرداندن آن ها به درگاه خداست، تا آن جا که از بعضى از آيات قرآن استفاده مى شود هر زمان پيامبرى براى هدايت قوم مشرک و گنهکارى فرستاده مى شد، خداوند براى فراهم ساختن زمينه هاى پذيرش دعوت آن پيامبر، مشکلات و گرفتارى هايى براى آن قوم فراهم مى ساخت، همان گونه که در آيه 94 سوره اعراف مى خوانيم: (وَمَا اَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّنْ نَبِىٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا اَهْلَهَا بِالْبَأسَآءِ والضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ)؛ «و ما در هيچ شهر و آبادى اى پيامبرى نفرستاديم مگر اين که اهل آن را به سختى ها و رنج ها گرفتار ساختيم، شايد (به خود آيند و به سوى خدا) بازگردند و تضرّع کنند».
به اين ترتيب يکى از اهداف مهم آفات و بلاها و حوادث دردناک، مسائل تربيتى است.
و در هر حال کليد گشوده شدن درهاى بسته و فرونشستن امواج بلا، چيزى جز بازگشت به سوى خدا نيست. همان گونه که قرآن مجيد مى گويد: (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاْتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ)؛ «و اگر اهل شهرها و آبادى ها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى کردند به يقين برکات آسمان و زمين را بر آن ها مى گشوديم».
و در جاى ديگر مى فرمايد: (وَ ألَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الْطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَّآءً غَدَقَا)؛ «و اين که اگر آن ها [= جن و انس] در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان (باران) سيرابشان مى کنيم».
و آيات ديگر.
در حديث پرمعنايى از على (عليه السلام) چنين مى خوانيم: کسى نزد اميرمومنان (عليه السلام) آمد و عرض کرد: يا اميرالمومنين! گناهان فراوان کرده ام، دعا کنيد خدا مرا ببخشد، فرمود: «برو استغفار کن».
ديگرى آمد و عرض کرد: مزارع ما از کم آبى خشک شده، دعا کنيد خدا باران بفرستد، فرمود: «برو استغفار کن».
سومى آمد و عرض کرد: يا اميرالمومنين! فقير و بيچاره ام، دعا کنيد خداوند مرا بى نياز کند، فرمود: «برو استغفار کن».
چهارمى آمد و عرض کرد: يا اميرالمومنين! مال و ثروت فراوان دارم ولى فرزندى ندارم، دعا کنيد خدا به من فرزندى دهد، فرمود: «برو استغفار کن».
نفر پنجمى آمد و عرض کرد: يا سيّد الوصيين! باغ و بستان ما ميوه اش کم شده، دعاکنيد خداوند برکت دهد و ميوه بيشترى نصيب کند، فرمود: «برو استغفار کن».
ششمين نفر آمد و عرض کرد: يا على! در منطقه ما چشمه ها خشک شده اند و آب چشمه ها و کاريزها فرو رفته، دعا کنيد از اين گرفتارى ها نجات يابيم، فرمود: «برو استغفار کن».
ابن عباس در آن جا حاضر بود، تعجب کرد، عرض کرد: يا اميرالمومنين! هرکدام از اين شش نفر تقاضايى داشتند، شما همه را يک جواب داديد، امام (عليه السلام) فرمود: پسر عم! مگر کلام خدا را نشنيده اى که (در سوره نوح آيات 10 و 11 و 12) مى فرمايد: (فَقُلْتُ آسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْکُمْ مِّدراراً * وَيُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَّکُمْ جَنّاتٍ وَيَجْعَلْ لَّکُمْ أَنَهارًا).
* * *
در اين بخش، امام (عليه السلام) به منظور آماده ساختن مردم براى نماز و دعاى باران، به نکته مهمى اشاره کرده و مى فرمايد: «خداوند بندگان خويش را هنگامى که اعمال بد انجام مى دهند به کمبود ميوه ها و جلوگيرى از نزول برکات آسمان وبستن درهاى گنج هاى خيرات مبتلا مى سازد، تا توبه کاران توبه کنند، گنهکاران دست از گناه بکشند، پندپذيران پند گيرند و عاصيان از گناه بازايستند»؛ (إنَّ اللهَ يَبْتَلِي عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ، وَحَبْسِ الْبَرَکَاتِ، وَإغْلاَقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ، لِيَتُوبَ تَائِبٌ، وَيُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَيَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ، وَيَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ).
سپس همچون طبيبى حاذق که پس از تشخيص علت درد، راه درمان را نشان مى دهد، چنين مى فرمايد: «خداوند سبحان استغفار از گناه را سبب فزونى رزق، و مايه رحمت خلق قرار داده و (در سوره نوح آيات 10 و 11 و 12) چنين فرموده است: از پروردگار خود آمرزش بطلبيد که او بسيار آمرزنده است، برکات خويش را از آسمان بر شما فرو مى فرستد، با بخشش اموال و فرزندان، شما را کمک مى کند، و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار مى دهد!» وَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الإسْتِغْفَارَ سَبَبَاً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَرَحْمَةِ الْخَلْقِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إنهُ کَانَ غَفَّاراً * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْکُمْ مِدْرَاراً * وَيُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَّکُمْ أَنْهاراً).
و در پايان چنين نتيجه مى گيرد: «رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه بشتابد، از خطاى خود پوزش بطلبد و (با اعمال صالح) بر مرگ پيشى گيرد»؛ (فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ، وَاسْتَقَالَ خَطِيئَتَهُ، وَبَادَرَ مَنِيَّتَهُ!). آرى هنگامى که درهاى رحمت الهى براثر کثرت گناهان بسته شود، چاره اى جز بازگشت به درگاه او و گشودن درهاى رحمت به وسيله استغفار و توبه حقيقى نيست، و جالب اين که امام (عليه السلام) براى اثبات اين مقصد از مناسب ترين آيه قرآن بهره گرفته و با آن استدلال مى کند، آيه اى که از زبان نوح پيامبر (عليه السلام)، خطاب به امتش سخن مى گويد و نشان مى دهد که خداوند غفار، توبه کنندگان را مى پذيرد، باران هاى پربرکت را براى آن ها مى فرستد و سرمايه هاى مادى ونيروى انسانى آن ها را تقويت مى کند، و وضع کشاورزى آن ها را با آب هاى فراوان بهبود مى بخشد.
جمله «وَبَادَرَ مَنِيَّتَهُ» (بر مرگ پيشى گيرد) اشاره به اين است که توبه تنها براى رسيدن به رفاه مادى دنيا نيست، بلکه هدف مهم تر آن، نجات در آخرت است؛ چراکه اگر مرگ بر توبه پيشى گيرد، راهى براى جبران نيست، ولى اگر توبه و اعمال صالح بر مرگ پيشى گيرند، کليد نجات در سراى ديگر در اختيار توبه کننده است. نکته
بخشى از فلسفه بلاها
درمورد فلسفه بلاها و آفات، سخن بسيار گفته اند و گفته ايم. از بسيارى از آيات قرآن و روايات اسلامى استفاده مى شود که يکى از علل آفات و حوادث سخت زندگى، آلودگى به گناهان است که در آيات و روايات به طور گسترده درباره رابطه اين دو با يکديگر سخن گفته شده است، حتى از بعضى از روايات استفاده مى شود که کدام گناه با کدام نوع از بلا رابطه دارد، مثلاً زنا و بى عفتى، شرب خمر، کم فروشى، رباخوارى و قطع رحم، هرکدام سبب سلب کدام نعمت مى شود. در حديثى مى خوانيم: در کتاب على (عليه السلام) چنين آمده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: هنگامى که زنا و بى عفتى آشکار گردد مرگ و مير ناگهانى زياد مى شود، و هنگامى که مردم کم فروشى کنند، خدا آن ها را به قحطى و کمبود نعمت ها گرفتار مى کند و هنگامى که زکات را نپردازند زمين برکات خود را منع مى کند... و هنگامى که قطع رحم کنند ثروت ها در دست اشرار قرار مى گيرد، و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر ترک شود افراد شرور بر آن ها مسلط مى شوند، و نيکانشان دعا مى کنند و مستجاب نمى شود.
عقل نيز اين موضوع را تأييد مى کند که در ميان گناه و قطع نعمت ها رابطه اى وجود دارد؛ زيرا فيض خداوند بر طبق شايستگى ها و لياقت هاست، هنگامى که انسان ها با گناه، عدم شايستگى خود را اثبات کنند، قطع فيض الهى از آن ها طبيعى است.
علاوه بر اين، از آيات قرآن استفاده مى شود که هدف مهم ديگرى نيز در کار است، و آن، بيدار ساختن غافلان و بازگرداندن آن ها به درگاه خداست، تا آن جا که از بعضى از آيات قرآن استفاده مى شود هر زمان پيامبرى براى هدايت قوم مشرک و گنهکارى فرستاده مى شد، خداوند براى فراهم ساختن زمينه هاى پذيرش دعوت آن پيامبر، مشکلات و گرفتارى هايى براى آن قوم فراهم مى ساخت، همان گونه که در آيه 94 سوره اعراف مى خوانيم: (وَمَا اَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّنْ نَبِىٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا اَهْلَهَا بِالْبَأسَآءِ والضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ)؛ «و ما در هيچ شهر و آبادى اى پيامبرى نفرستاديم مگر اين که اهل آن را به سختى ها و رنج ها گرفتار ساختيم، شايد (به خود آيند و به سوى خدا) بازگردند و تضرّع کنند».
به اين ترتيب يکى از اهداف مهم آفات و بلاها و حوادث دردناک، مسائل تربيتى است.
و در هر حال کليد گشوده شدن درهاى بسته و فرونشستن امواج بلا، چيزى جز بازگشت به سوى خدا نيست. همان گونه که قرآن مجيد مى گويد: (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاْتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ)؛ «و اگر اهل شهرها و آبادى ها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى کردند به يقين برکات آسمان و زمين را بر آن ها مى گشوديم».
و در جاى ديگر مى فرمايد: (وَ ألَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الْطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَّآءً غَدَقَا)؛ «و اين که اگر آن ها [= جن و انس] در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان (باران) سيرابشان مى کنيم».
و آيات ديگر.
در حديث پرمعنايى از على (عليه السلام) چنين مى خوانيم: کسى نزد اميرمومنان (عليه السلام) آمد و عرض کرد: يا اميرالمومنين! گناهان فراوان کرده ام، دعا کنيد خدا مرا ببخشد، فرمود: «برو استغفار کن».
ديگرى آمد و عرض کرد: مزارع ما از کم آبى خشک شده، دعا کنيد خدا باران بفرستد، فرمود: «برو استغفار کن».
سومى آمد و عرض کرد: يا اميرالمومنين! فقير و بيچاره ام، دعا کنيد خداوند مرا بى نياز کند، فرمود: «برو استغفار کن».
چهارمى آمد و عرض کرد: يا اميرالمومنين! مال و ثروت فراوان دارم ولى فرزندى ندارم، دعا کنيد خدا به من فرزندى دهد، فرمود: «برو استغفار کن».
نفر پنجمى آمد و عرض کرد: يا سيّد الوصيين! باغ و بستان ما ميوه اش کم شده، دعاکنيد خداوند برکت دهد و ميوه بيشترى نصيب کند، فرمود: «برو استغفار کن».
ششمين نفر آمد و عرض کرد: يا على! در منطقه ما چشمه ها خشک شده اند و آب چشمه ها و کاريزها فرو رفته، دعا کنيد از اين گرفتارى ها نجات يابيم، فرمود: «برو استغفار کن».
ابن عباس در آن جا حاضر بود، تعجب کرد، عرض کرد: يا اميرالمومنين! هرکدام از اين شش نفر تقاضايى داشتند، شما همه را يک جواب داديد، امام (عليه السلام) فرمود: پسر عم! مگر کلام خدا را نشنيده اى که (در سوره نوح آيات 10 و 11 و 12) مى فرمايد: (فَقُلْتُ آسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْکُمْ مِّدراراً * وَيُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَّکُمْ جَنّاتٍ وَيَجْعَلْ لَّکُمْ أَنَهارًا).
* * *
پاورقی ها
«درور» از ريشه «درّ» بر وزن «جرّ» به معناى ريزش شير از پستان است؛ سپس درمورد باران و مانند آن نيز به کار رفته و «درور رزق» به معناى ريزش روزى از سوى خداست.
«استقال» از ريشه «استقاله» به اين معناست که شخصى را که زمين خورده کمک کنند تا برخيزد؛ سپس به فسخ معامله يا تقاضاى عفو و بخشش از گناه نيز اطلاق شده است. کافى، ج 2، باب فى عقوبات المعاصى، ص 374، ح 2 (با کمى تلخيص). اعراف، آيه 96. جن، آيه 16. تفسير منهج الصادقين ج 10، ص 19 (با کمى تلخيص).
اين حديث به صورت فشرده ترى از امام حسن مجتبى (عليه السلام) نيز نقل شده است. (مجمع البيان، ج 10، ص 543).
«استقال» از ريشه «استقاله» به اين معناست که شخصى را که زمين خورده کمک کنند تا برخيزد؛ سپس به فسخ معامله يا تقاضاى عفو و بخشش از گناه نيز اطلاق شده است. کافى، ج 2، باب فى عقوبات المعاصى، ص 374، ح 2 (با کمى تلخيص). اعراف، آيه 96. جن، آيه 16. تفسير منهج الصادقين ج 10، ص 19 (با کمى تلخيص).
اين حديث به صورت فشرده ترى از امام حسن مجتبى (عليه السلام) نيز نقل شده است. (مجمع البيان، ج 10، ص 543).