ترجمه
او (انسان گمراه) در اين چند روزى که خدا به او مهلت داده (تا با اعمال صالح، سعادت جاودان را براى خود فراهم سازد) پيوسته با غافلان به سوى سقوط مى رود و همه روز با گنهکاران به سر مى برد؛ بى آن که در طريقى گام نهد که او را به حق رساند يا پيشوايى برگزيند که قائد و راهنماى او باشد.
شرح و تفسیر
انسان هاى گمراه و غافل
همان گونه که در بيان سند خطبه اشاره شد، بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: اين خطبه را امام (عليه السلام) در حال حرکت به سوى «بصره» براى خاموش کردن فتنه «طلحه و زبير و عايشه» ايراد و نصايح مؤثّرى براى بيدارى همگان بيان فرموده است.
در اين بخش، از انسان هاى گمراه ـ که نمونه روشن آن آتش افروزان جنگ جمل بودند ـ سخن مى گويد و چهار وصف از اوصاف آن ها را بيان مى دارد؛ مى فرمايد:
«او (انسان گمراه) در اين چند روزى که خدا به او مهلت داده (تا با اعمال صالح، سعادت جاويدان را براى خود فراهم سازد) پيوسته با غافلان به سوى سقوط مى رود و همه روز با گنهکاران به سر مى برد، بى آن که در طريقى گام نهد که او را به حق رساند، يا پيشوايى برگزيند که قائد و راهنماى او باشد»؛ (وَ هُوَ فِي مُهْلَةٍ مِنَ آللهِ يَهْوِي مَعَ آلْغَافِلِينَ، وَ يَغْدُو مَعَ آلْمُذْنِبِينَ، بِلا سَبِيلٍ قَاصِدٍ، وَ لا إِمَامٍ قَائِدٍ).
آرى! اسباب بدبختى او در اين چهار امر خلاصه مى شود: با غافلان همراه بودن و سقوط کردن، با گنهکاران همنشين شدن، در راه راست حرکت نکردن و پيشواى صالحى برنگزيدن.
تعبير به «امام قائد» ممکن است اشاره به امامان معصوم (عليهم السلام) باشد يا هر پيشواى عالم و باتقوايى که پيرو معصومين (عليهم السلام) است و در هر حال، نقش رهبرى صالحان را در هدايت و نجات انسان ها مشخص مى کند؛ همان گونه که نقش همنشينى با غافلان و گنهکاران را در بدبختى و سقوط انسان روشن مى سازد.
همان گونه که در بيان سند خطبه اشاره شد، بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: اين خطبه را امام (عليه السلام) در حال حرکت به سوى «بصره» براى خاموش کردن فتنه «طلحه و زبير و عايشه» ايراد و نصايح مؤثّرى براى بيدارى همگان بيان فرموده است.
در اين بخش، از انسان هاى گمراه ـ که نمونه روشن آن آتش افروزان جنگ جمل بودند ـ سخن مى گويد و چهار وصف از اوصاف آن ها را بيان مى دارد؛ مى فرمايد:
«او (انسان گمراه) در اين چند روزى که خدا به او مهلت داده (تا با اعمال صالح، سعادت جاويدان را براى خود فراهم سازد) پيوسته با غافلان به سوى سقوط مى رود و همه روز با گنهکاران به سر مى برد، بى آن که در طريقى گام نهد که او را به حق رساند، يا پيشوايى برگزيند که قائد و راهنماى او باشد»؛ (وَ هُوَ فِي مُهْلَةٍ مِنَ آللهِ يَهْوِي مَعَ آلْغَافِلِينَ، وَ يَغْدُو مَعَ آلْمُذْنِبِينَ، بِلا سَبِيلٍ قَاصِدٍ، وَ لا إِمَامٍ قَائِدٍ).
آرى! اسباب بدبختى او در اين چهار امر خلاصه مى شود: با غافلان همراه بودن و سقوط کردن، با گنهکاران همنشين شدن، در راه راست حرکت نکردن و پيشواى صالحى برنگزيدن.
تعبير به «امام قائد» ممکن است اشاره به امامان معصوم (عليهم السلام) باشد يا هر پيشواى عالم و باتقوايى که پيرو معصومين (عليهم السلام) است و در هر حال، نقش رهبرى صالحان را در هدايت و نجات انسان ها مشخص مى کند؛ همان گونه که نقش همنشينى با غافلان و گنهکاران را در بدبختى و سقوط انسان روشن مى سازد.