تفسیر بخش اول

آبْتَدَعَهُمْ خَلْقآ عَجِيبآ مِنْ حَيَوَانٍ وَ مَوَاتٍ، وَ سَاکِنٍ وَ ذِي حَرَکَاتٍ؛ وَ أَقَامَ مِنْ شَوَاهِدِ آلْبَيِّنَاتِ عَلَى لَطِيفِ صَنْعَتِهِ، وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ، مَا آنْقَادَتْ لَهُ آلْعُقُولُ مُعْتَرِفَةً بِهِ، وَ مُسَلِّمَةً لَهُ، وَ نَعَقَتْ فِي أَسْمَاعِنَا دَلائِلُهُ عَلَى وَحْدَانِيَّتِهِ، وَ مَا ذَرَأَ مِنْ مُخْتَلِفِ صُوَرِ الْأَطْيَارِ الَّتِي أَسْکَنَهَا أَخَادِيدَ الْأَرْضِ، وَ خُرُوقَ فِجَاجِهَا وَ رَوَاسِي أَعْلامِهَا، مِنْ ذَاتِ أَجْنِحَةٍ مُخْتَلِفَةٍ، وَ هَيْئَاتٍ مُتَبَايِنَةٍ، مُصَرَّفَةٍ فِي زِمَامِ التَّسْخِيرِ، وَ مُرَفْرِفَةٍ بِأَجْنِحَتِهَا فِي مَخَارِقِ آلْجَوِّ آلْمُنْفَسِحِ، وَ آلْفَضَاءِ آلْمُنْفَرِجِ. کَوَّنَهَا بَعْدَ إِذْ لَمْ تَکُنْ فِي عَجَائِبِ صُوَرٍ ظَاهِرَةٍ، وَ رَکَّبَهَا فِي حِقَاقِ مَفَاصِلَ مُحْتَجِبَةٍ، وَ مَنَعَ بَعْضَهَا بِعَبَالَةِ خَلْقِهِ أَنْ يَسْمُوَ فِي آلْهَوَاءِ خُفُوفآ، وَ جَعَلَهُ يَدِفُّ دَفِيفآ وَ نَسَقَهَا عَلَى آخْتِلافِهَا فِي الْأَصَابِيغِ بِلَطِيفِ قُدْرَتِهِ، وَ دَقِيقِ صَنْعَتِهِ. فَمِنْهَا مَغْمُوسٌ فِي قَالَبِ لَوْنٍ لا يَشُوبُهُ غَيْرُ لَوْنِ مَا غُمِسَ فِيهِ؛ وَ مِنْهَا مَغْمُوسٌ فِي لَوْنِ صِبْغٍ قَدْ طُوِّقَ بِخِلافِ مَا صُبِغَ بِهِ.

ترجمه
خداوند، آفريدگانى شگفت انگيز از حيوان و جماد، و ساکن و متحرّک، ابداع کرد و نمونه هايى از شواهد آشکار بر صنعت دقيق و قدرت عظيمش اقامه کرد؛ آن گونه که عقل ها مطيع و معترف و تسليم او شدند و دلايل يگانگى او در گوش هاى ما طنين انداز شد و اشکال گوناگونى از پرندگان را آفريد؛ پرندگانى که آن ها را در شکاف هاى زمين و بريدگى درّه ها و قلّه کوه ها مسکن داد؛ پرندگانى که داراى بال هاى مختلف و شکل هاى گوناگون اند؛ آن ها که زمامشان در دست پروردگار است و در مسيرى که تعيين فرموده در حرکت اند و به وسيله بال هاى خويش در دل فراخناى هواى گسترده و در فضاى پهناور به پرواز درمى آيند.
خداوند آن ها را با اشکال شگفت آورى از نظر صورت ظاهر، پديد آورد و پيکرشان را با استخوان هاى به هم پيوسته که پوشيده (از گوشت) شده ترکيب کرد؛ بعضى را به سبب سنگينى جسمشان، از اين که به آسانى در هوا پرواز کنند بازداشت و چنان قرار داد که بتوانند (در نزديکى زمين) بال و پر بزنند (ولى به سبک وزن ها اجازه داد در اوج آسمان به پرواز درآيند) با قدرت دقيق و آفرينش لطيف خويش، پرندگان را به رنگ هاى گوناگونى رنگ آميزى کرد. بعضى تنها يک رنگ دارند بى آن که رنگ ديگرى با آن مخلوط باشد و بعضى از آن ها تمام بدنشان يک رنگ دارد، جز طوقى که به رنگ ديگر به دور گردنشان است.
شرح و تفسیر
آفرينش انواع پرندگان
مهم ترين اصول اعتقادى ما معرفت الهى است که بخش عظيمى از قرآن مجيد را تشکيل مى دهد؛ هدف نهايى اين خطبه نيز همين است. به طور مسلّم اگر پايه هاى معرفت و عشق به خدا محکم شود، اعمال و رفتار انسان اصلاح مى شود.
امام (عليه السلام) در اين خطبه، شگفتى هاى آفرينش را که از وجود خدا، علم و قدرت بى پايان او حکايت مى کند، بيان مى فرمايد؛ به ويژه دست ما را مى گيرد و در جهان پرندگان به پرواز درمى آورد و بخش مهمى از عجايب خلقت آن ها را بازگو مى کند؛ سپس ما را به دنياى شگفت انگيز طاووس مى برد و با چنان فصاحت و بلاغتى شگفتى هاى آن را بيان مى کند که عقل، حيران مى ماند و بى اختيار زبان را به حمد و تسبيح خالق اين موجودات به گردش درمى آورد. نخست مى فرمايد: «خداوند، آفريدگانى شگفت انگيز از حيوان و جماد، وساکن و متحرّک، ابداع کرد»؛ (آبْتَدَعَهُمْ خَلْقآ عَجِيبآ مِنْ حَيَوَانٍ وَ مَوَاتٍ، وَ سَاکِنٍ وَ ذِي حَرَکَاتٍ).
منظور از موات، جمادات است؛ همچون زمين و آسمان، ستاره ها و ماه و خورشيد که بعضى ساکن اند و بعضى حرکت دار. (هر چند از يک نگاه، همه داراى حرکت اند).
منظور از ابداع، آفرينش بدون سابقه است و اين موضوع بسيار مهمى است؛ زيرا تمام صنعتگران و نقّاشان آنچه مى سازند و يا به تصوير مى کشند، تقليدى است از جهان خلقت؛ به طور واضح و ساده يا پيچيده و مرکب. تنها خداست که آفرينش او بى سابقه است؛ آن هم آفرينشى با اين تنوع و تکثّر عجيب.
سپس به شرح اين سخن پرداخته، مى فرمايد: «و نمونه هايى از شواهد آشکار بر صنعت دقيق و قدرت عظيمش اقامه کرد؛ آن گونه که عقل ها مطيع و معترف و تسليم او شدند و دلايل يگانگى او در گوش هاى ما طنين انداز شد»؛ (وَ أَقَامَ مِنْ شَوَاهِدِ آلْبَيِّنَاتِ عَلَى لَطِيفِ صَنْعَتِهِ، وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ، مَا آنْقَادَتْ لَهُ آلْعُقُولُ مُعْتَرِفَةً بِهِ، وَمُسَلِّمَةً لَهُ، وَ نَعَقَتْ فِي أَسْمَاعِنَا دَلائِلُهُ عَلَى وَحْدَانِيَّتِهِ).
به راستى اگر انسان، کمى با علوم طبيعى آشنا باشد و با دقّت به بررسى شگفتى هاى موجودات اين جهان بپردازد، بى اختيار زبانش به مدح و ستايش پروردگار گشوده مى شود و همان گونه که مولاى متقيان (عليه السلام) فرمود، به عظمت خدا اعتراف مى کند و دربرابر او تسليم مى شود.
به دنبال اين سخن، امام (عليه السلام) ذرّه بين انديشه را بر بخش خاصى از شگفتى هاى جهان ـ که پر از اسرار و لطايف است ـ مى اندازد و از جهان پرندگان سخن مى گويد و تنوع عجيب آن ها را شرح مى دهد و مى فرمايد: «و اشکال گوناگونى از پرندگان را آفريد؛ پرندگانى که آن ها را در شکاف هاى زمين و بريدگى درّه ها و قلّه کوه ها مسکن داد»؛ (وَ مَا ذَرَأَ مِنْ مُخْتَلِفِ صُوَرِ الْأَطْيَارِ الَّتِي أَسْکَنَهَا أَخَادِيدَ الْأَرْضِ، وَ خُرُوقَ فِجَاجِهَا وَ رَوَاسِي أَعْلامِهَا{6}).{7}
اين نخستين تنوع آفرينش پرندگان است. از نظر محل زندگى، بعضى از آن ها مانند بوم و مرغ سنگخوار به شکاف هاى زمين پناه مى برند و به هنگام تاريکى بيرون مى آيند و بعضى در حاشيه دره ها زندگى مى کنند؛ مانند کبک ها، و بعضى ديگر در بلنداى کوه ها مسکن دارند، مانند شاهين و عقاب، و خداوند به هر يک به مقتضاى محيط زندگى اش ابزار و امکانات لازم را بخشيده است.
البته امام (عليه السلام) در بخش هاى سه گانه مذکور، تنها برخى پرندگان را براى نمونه ذکر کرده است؛ پرندگان دريايى، پرندگان ماهى خوار، پرندگان خانگى و اهلى، پرندگانى که تنها در جنگل ها و بيشه ها زندگى مى کنند، پرندگانى که تنها در کويرها مى توانند زنده بمانند و مانند آن ها، که هر يک، شگفتى هايى دارند که عقل انديشمندان را حيران مى سازد. آنچه در جمله هاى پيشين ذکر شد، تقسيمى بود که امام (عليه السلام) براى آن ها از نظر محل سکونت بيان فرمود، سپس امام (عليه السلام) اشاره به تقسيم ديگرى ـ از نظر چگونگى بال ها و طرز پرواز آنان ـ کرده، مى فرمايد: «پرندگانى که داراى بال هاى مختلف و شکل هاى گوناگون اند؛ آن ها که زمامشان در دست پروردگار است و در مسيرى که تعيين فرموده در حرکت اند و به وسيله بال هاى خويش در دل فراخناى هواى گسترده و در فضاى پهناور به پرواز درمى آيند»؛ (مِنْ ذَاتِ أَجْنِحَةٍ مُخْتَلِفَةٍ، وَ هَيْئَاتٍ مُتَبَايِنَةٍ، مُصَرَّفَةٍ فِي زِمَامِ التَّسْخِيرِ، وَ مُرَفْرِفَةٍ بِأَجْنِحَتِهَا فِي مَخَارِقِ آلْجَوِّ آلْمُنْفَسِحِ، وَ آلْفَضَاءِ آلْمُنْفَرِجِ).
اين همان چيزى است که خداوند در قرآن مجيد در آيات متعدد از جمله در سوره نحل به آن اشاره فرموده است: (أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِى جَوِّ السَّمَاءِ مَا يُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللهُ إِنَّ فِى ذلِکَ لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ)؛ «آيا آن ها به پرندگانى که بر فراز آسمان نگه داشته شده اند نظر نفيکندند؟ هيچ کس جز خدا آن ها را نگاه نمى دارد. در اين امر نشانه هايى (از عظمت و قدرت خدا) است، براى کسانى که ايمان مى آورند».
امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به سراغ تقسيم سوم و چهارمى براى پرندگان مى رود و آن ها را به پرندگان داراى اشکال مختلف شگفت آور و سپس پرندگان سنگين وزن که قدرت پرواز ندارند و يا به زحمت و نزديک سطح زمين پرواز مى کنند و پرندگان سبک وزنى که بر بلنداى آسمان ها به سرعت در گردش اند، تقسيم بندى کرده و مى فرمايد: «خداوند آن ها را با اشکال شگفت آورى از نظر صورت ظاهر پديد آورد و پيکرشان را با استخوان هاى به هم پيوسته که پوشيده (از گوشت) شده ترکيب کرد؛ بعضى را به سبب سنگينى جسمشان، از اين که به آسانى در هوا پرواز کنند بازداشت و چنان قرارداد که بتوانند (در نزديکى زمين) بال و پر بزنند (ولى به سبک وزن ها اجازه داد در اوج آسمان به پرواز درآيند)»؛ (کَوَّنَهَا بَعْدَ إِذْ لَمْ تَکُنْ فِي عَجَائِبِ صُوَرٍ ظَاهِرَةٍ، وَ رَکَّبَهَا فِي حِقَاقِ مَفَاصِلَ مُحْتَجِبَةٍ، وَ مَنَعَ بَعْضَهَا بِعَبَالَةِ خَلْقِهِ أَنْ يَسْمُوَ فِي آلْهَوَاءِ خُفُوفآ، وَ جَعَلَهُ يَدِفُّ دَفِيفآ).
آرى، اشکال پرندگان به قدرى مختلف است که انسان از تنوّع آن ها حيران مى شود: بعضى آن چنان زيبايند که چشم از ديدن آن ها سير نمى شود؛ بعضى چنان قيافه وحشتناکى دارند که غالب مردم از آن ها مى ترسند؛ پاهاى بعضى به قدرى بلند است که گويا بدن آن ها روى دو ستون قرار گرفته (مانند شترمرغ و لک لک) و پاهاى بعضى به قدرى کوتاه است که به زحمت ديده مى شود (مانند کبک)؛ بعضى به قدرى بزرگ اند که گاه طول بدن آن ها به دو متر مى رسد و بعضى به اندازه اى کوچک اند که از چند سانتيمتر تجاوز نمى کنند.
از نظر پرواز نيز بسيار مختلف اند: بعضى آن چنان سنگين اند که قدرت پرواز ندارند؛ به سرعت مى دوند و بال و پر مى زنند؛ بعضى مسافتى را با سرعت مى دوند و سپس از زمين برمى خيزند و در ارتفاع پايين حرکت مى کنند و برخاستن آن ها درست شبيه پرواز هواپيماهاست؛ بعضى ديگر به محض اين که اراده کنند، يک مرتبه از زمين کنده مى شوند و به پرواز درمى آيند؛ با قدرت پاها خود را به هوا مى پرانند، سپس از بال ها استفاده مى کنند (مانند حرکت بالگردها)؛ بعضى ساعت ها و يا هفته ها در آسمان ها به راحتى حرکت مى کنند، بى آن که احساس خستگى و ناتوانى کنند؛ مانند پرندگان مهاجر که گاه نيمى از کره زمين را سير مى کنند و هفته ها در آسمان اند و مواد غذايى را قبل از پرواز، به صورت چربى در بدن خود ذخيره مى کنند. جالب اين که بعضى پرندگان که بال هاى پهن و گسترده و جثّه هاى سبک دارند، هنگامى که اوج گرفتند نيازى به بال زدن ندارند و بال هاى گسترده شان، آن ها را بر بلنداى جوّ حفظ مى کند و تنها شهپرهايى که در دم آن ها قرار دارد سبب حرکت يا تغيير مسير آن ها مى شود! اما بعضى ديگر که بال هاى کوتاه تر و جثّه هاى سنگين ترى دارند بايد همواره بال هاى خود را به طرف بالا و پايين حرکت دهند تا بتوانند پرواز کنند. هر قدر انسان در اين تنوّع فکر مى کند به عظمت آفريدگار و علم و قدرت بى پايانش بيشتر پى مى برد!!
در مرحله چهارم، امام (عليه السلام) به تنوع رنگ هاى گوناگون پرندگان که آن هم از عجايب آفرينش است اشاره کرده، مى فرمايد: «خداوند با قدرت دقيق و آفرينش لطيف خويش، پرندگان را به رنگ هاى گوناگونى رنگ آميزى کرد: بعضى تنها يک رنگ دارند بى آن که رنگ ديگرى با آن مخلوط باشد و بعضى از آن ها تمام بدنشان يک رنگ دارد؛ جز طوقى که به رنگ ديگر به دور گردنشان است»؛ (وَ نَسَقَهَا عَلَى آخْتِلافِهَا فِي الْأَصَابِيغِ بِلَطِيفِ قُدْرَتِهِ، وَ دَقِيقِ صَنْعَتِهِ. فَمِنْهَا مَغْمُوسٌ فِي قَالَبِ لَوْنٍ لا يَشُوبُهُ غَيْرُ لَوْنِ مَا غُمِسَ فِيهِ؛ وَ مِنْهَا مَغْمُوسٌ فِي لَوْنِ صِبْغٍ قَدْ طُوِّقَ بِخِلافِ مَا صُبِغَ بِهِ).
تنوع رنگ هاى پرندگان نيز از عجايب است. در زمان ما در بعضى از مناطق، باغى به نام باغ پرندگان درست کرده اند و انواع پرندگان را در آن جمع آورى کرده و براى آن ها شرايطى شبيه شرايط طبيعى زندگى شان به وجود آورده اند. تنها ويژگى آن اين است که تور بسيار بزرگ و بلندى دور باغ کشيده اند تا پرندگان از آن جا به جاى ديگر نروند. هرگاه کسى در آن باغ قدم نهد و رنگ هاى مختلف پرندگان را با چشم خود ببيند، از تنوع و زيبايى هاى خيره کننده آن در شگفتى فرو مى رود؛ گويى نقاشى نشسته و همه روزه يک به يک آن ها را با دقت رنگ آميزى مى کند. ممکن نيست بيننده آن بى اختيار زبان به حمد و تسبيح پروردگار نگشايد.
وانگهى پرندگانى که در چنين باغ هايى گردآورى مى شوند اندکى هستند از انواع پرندگان جهان طبيعت. در درون درّه ها و در اعماق جنگل ها پرندگانى به رنگ هاى مختلف وجود دارند که چشم انسانى به آن ها نيفتاده است! نکته
دنياى عجيب پرندگان
گاه ديدن يک پرنده زيبا، و ظرافت و دقّتى که در ساختمان بال و پر و تمام وجود او به کار رفته، انسان را با آفريننده آن آشنا و غرق در افکار توحيدى مى کند حال اگر در جهان پرندگان سيرِ طولانى ترى کنيم، سيرى که به يقين سال ها طول مى کشد، و طرز زندگى، رنگ ها، دقّت ها، ظرافت ها و تنوّع فوق العاده اى را که در آن ها به کار رفته، مشاهده کنيم چه رخ خواهد داد؟!
دانشمندان، کتب بسيارى درباره رازهاى نهفته در وجود پرندگان و انواع واقسام آن ها، اعم از پرندگان خشکى و دريايى، و پرندگان مهاجر و غير مهاجر نوشته اند که حتّى شرح گوشه اى از آن ها از حوصله اين کتاب خارج است؛ ولى مناسب است به گوشه هايى کوتاه و پرمعنا اشاره کنيم:
دانشمندان مى گويند:
1. حدود چهارده هزار نوع پرنده در کره زمين وجود دارد و تفاوت هاى ميان آن ها سبب شده که دانشمندان، آن ها را به گروه هاى مختلف تقسيم کنند. البتّه هر نوع، هزاران هزار مصداق خارجى دارد. مسلّمآ در درون جنگل ها و اعماق درّه هاى صعب العبور، انواع زيادى از پرندگان يافت مى شوند که هرگز انسان ها به آن ها دست نيافته اند.
2. بعضى از پرندگان مانند شترمرغ به قدرى بزرگ اند که ممکن است بيش از يک صد کيلوگرم وزن داشته باشند و با پاهاى بلند خود مى توانند با سرعتى معادل 95 کيلومتر در ساعت بدوند! در مقابل، بعضى به قدرى کوچک اند که وزن آن ها از چند گرم تجاوز نمى کند؛ ولى عجب آن که ممکن است سرعت پرواز آن ها کمتر از سرعت دويدن شترمرغ نباشد!
3. هر يک از پرندگان، آفرينشى کاملا متناسب با محيط و وضع معيشت خود دارند: مرغِ ماهى خوار، منقارى بلند و تيز دارد که به راحتى ماهى ها را صيد مى کند؛ پرنده اى به نام «سرخ قبا» منقار کوتاه و مخروطى دارد که مى تواند دانه هاى نباتى را بشکند و استفاده کند؛ مرغ «زمزمه گر» منقارى باريک و تيز دارد که شيره گل ها را مى مکد؛ مرغان شکارى پنجه ها و منقارهاى قوى و برّنده اى دارند که شکارشان را با آن مى گيرند و پاره مى کنند؛ منقار پليکان مانند يک سبد است که ماهى هاى زيادى را براى طعمه در خود جاى مى دهد.
4. هيچ پرنده اى دندان ندارد و دانه ها را در سنگدان خود آسياب کرده، آماده جذب مى کند!
5. بدن پرندگانى که توان پرواز دارند بسيار سبک و آماده پرواز است. در جاى جاى داخل بدن آن ها حباب هاى هوا وجود دارد و استخوان هايشان توخالى است و همه اين ها به پرواز آن ها کمک مى کند!
6. پرندگان معمولا تخم مى گذارند و چند روزى روى آن مى خوابند تا به جوجه تبديل شود؛ گاه تنها جنس ماده بر روى آن مى خوابد و گاه نر و ماده به نوبت روى آن مى خوابند و گاه جنس نر، پرنده ماده را در درون لانه زندانى مى کند و اجازه خروج به او نمى دهد (مانند مرغ شاخ منقار) فقط سوراخى در دهانه لانه مى گذارد تا روزها براى او غذا بياورد و در اختيار او بگذارد.
7. پرندگان آبى، يعنى آن هايى که روى آب ها و اطراف درياها زندگى مى کنند، برنامه عجيب ترى دارند؛ گاه با دستگاهى که همانند رادار است طعمه خود را زير آب نشانه گيرى مى کنند و با يک شيرجه به عمق آب فرو رفته، آن را مى گيرند و از طرف ديگر سر برمى آورند؛ بدن آن ها چنان چرب است که هرگز آب در آن نفوذ نمى کند.
8. رنگ هاى پرندگان از عجايب آفرينش است؛ گاه چنان رنگ آميزى زيبا و شفاف و دل انگيزى دارند که انسان خيال مى کند الآن از زير دست نقّاش چيره دستى خارج شده است (و اين از بديع ترين چهره هاى آفرينش است که امام (عليه السلام) در خطبه مزبور روى آن تکيه خاصى دارد) و انسان تا نبيند نمى تواند به اهمّيّت آن واقف شود.
9. لانه هاى پرندگان نيز بسيار متنوّع و عجيب است. با اين که آن ها دست ندارند، ولى با ظرافت خاصى لانه خود را مى سازند. يکى از پرندگان به نام «پرنده خياط» برگ هاى بزرگ درختان را به هم مى دوزد و از آن لانه درست مى کند. منقار تيزش به منزله سوزن است و از الياف باريک گياهان به عنوان نخ استفاده مى کند!
10. پرندگان شکارچى پاهاى قوى و بال هاى نيرومندى دارند؛ مانند عقاب ها و بازها و لاشخورها و کرکس ها. چشم آن ها بسيار قوى و تيزبين است و از مکانى دور در آسمان، حتّى موجودات کوچک را روى زمين مى بينند. بعضى از آن ها به قدرى قوى اند که نقل شده مى توانند يک برّه را از زمين برداشته، با خود ببرند.
11. پرندگان مهاجر، عالم عجيب و شگفت انگيزترى دارند. گاه از خط استوا به مناطق قطبى و بالعکس مى روند و بيش از ده هزار کيلومتر راه را طى مى کنند؛ و بى آن که راه را گم کنند، شب ها و روزها پرواز مى کنند! قبل از مهاجرت، دسته جمعى با يک الهام درونى به تغذيه فراوان مى پردازند و بدن خود را از چربى انباشته مى کنند تا در طول مسافرت از آن استفاده کنند!
12. مقاومت پرندگان در مقابل سرما و گرما بسيار زياد است. در زمستان که ما انسان ها کنار بخارى جمع مى شويم، آن ها در سرماى چندين درجه زير صفر زنده مى مانند! حرارت بدن آن ها از بدن انسان بيشتر است و به 45 درجه مى رسد! و شايد همين حرارت است که به آن ها در مقابل سرما مقاومت مى دهد.
13. خدمات پرندگان به انسان، بسيار زياد است: خوراک بسيارى از آن ها حشرات است؛ پرندگان شکارى، افزايش نسل پرندگان ديگر را مهار مى کنند؛ پرندگان مردارخوار، سطح درياها و خشکى ها را پاک سازى مى کنند؛ بسيارى از آن ها در زدودن آفات، نقش مهمى دارند و علاوه بر اين ها پرندگان براى ما غذاى مهمّى به شمار مى روند.
14. در پايان اين بحث، قلم را به دست شارح خوش ذوق شرح «فى ظلال نهج البلاغه» مى سپاريم. او از کتاب «روبرت لمن» به نام «همه چيز درباره پرندگان» ترجمه «دکتر مصطفى بدران» چنين نقل مى کند: «بعضى حدس مى زنند که در تمام روى زمين، حدود صدميليارد پرنده وجود دارد (در انواع مختلف) و بزرگ تر از همه شترمرغ است که قامت آن به 5/2 متر مى رسد... و کوچک ترين آن ها «طنان» است که طول آن فقط پنج سانتى متر است و با سرعت عجيبى پرواز مى کند و در يک ثانيه، پنجاه تا دويست بار پر مى زند و سرعت حرکت او در ساعت تا 90 کيلومتر مى رسد و مى تواند به طرف جلو و عقب و يا بالا و پايين حرکت کند و حتّى مى تواند مدتى طولانى در يک نقطه از هوا توقف کند!
بعضى از پرندگان يک قدمشان از شش متر بيشتر است.
بعضى از پرندگان تا شش هزار متر در هوا بالا مى روند و بعضى تا 18 مترى عمق آب پيش مى روند».
کوتاه سخن اين که همان گونه که مولا على (عليه السلام) در اين بخش از خطبه بيان فرمود، هرگاه انسان در اين عجايب خلقت بينديشد، بى اختيار سر تعظيم به درگاه پروردگار فرود مى آورد و در برابر لطافت صنعت و عظمت قدرت او تسليم مى شود.
پاورقی ها
«نعقت» از ريشه «نعق» بر وزن «برق» در اصل به معناى صداى کلاغ است؛ سپس به صداهايى که براى حرکت حيوانات و امر و نهى آن ها استفاده مى شود، اطلاق شده است.
«ذرأ» از ريشه «ذرأ» بر وزن «زرع» به معناى آفرينش و ايجاد و اظهار است. «اخاديد» جمع «اخدود» بر وزن «خشنود» به معناى شکاف وسيع و عميق و گسترده در زمين است و به گودال ها و خندق هاى بزرگ دره ها نيز اطلاق مى شود. «خروق» جمع «خرق» بر وزن «زرع» به معناى بيابان هاى وسيع و گسترده است و به معناى شکاف نيز بيان شده است. «فجاجها» جمع «فج» بر وزن «حج» به معناى جادّه وسيع است و در اصل به معناى دره هاى وسيعى است که در ميان کوه ها وجود دارد و مسير عبور کاروان ها بوده است. «رواسي» جمع «راسيه» در اصل به معناى ثابت و پابرجاست؛ سپس به معناى کوه هاى سخت و پابرجا آمده است. «اعلام» جمع «علم» بر وزن «قلم» دراصل به معناى علامتى است که از چيزى خبر مى دهد و به کوه ها و قلّه هاى آن ها اطلاق شده است. درباره اعراب «ما ذرأ...»، بعضى احتمال داده اند که عطف بر «ماانقادت» باشد و گاه احتمال داده اند، عطف بر ضمير «دلائله» و يا خود «دلائله» باشد. اين احتمال نيز بعيد به نظر نمى رسد که مبتدايى باشد با خبر محذوف و مفهوم آن چنين است: «و ما ذرأ...» من آثار صنعه و عظمته. «مصرّفه» از ريشه «صرف» بر وزن «حرف» به معناى تغيير دادن است و «مصرّفه» به معناى انواع اشکال متنوع مى آيد. «مرفرفه» از ريشه «رفرفه» به معناى بال و پر زدن است و «مرفرفه» به معناى پارچه هاى زيبا و رنگارنگ نيز ذکر شده است و در خطبه مزبور به همان معناى اوّل است. «مخارق» جمع «مخرق» بر وزن «مشرب» به معناى فلات و بيابان گسترده است. «منفسح» به معناى گسترده از ريشه «فسح» بر وزن «مسح» به معناى گستردن است. نحل، آيه 79. «حقاق» جمع «حُقّ» بر وزن «حبّ» به معناى محل پيوند دو استخوان مفصل است. «عبالة» به معناى درشتى و سنگينى است. «خفوف» به معناى سرعت و سبکى است که غالبآ لازم و ملزوم يکديگرند. «دفيف» به معناى بال زدن است و از آن جا که پرندگان، نزديک زمين بيشتر بال مى زنند، گاهى اين واژه به پرواز کردن در نزديک زمين نيز گفته شده است. «نسقها» از ريشه «نسق» بر وزن «مشق» به معناى چينشى جذاب دادن است، خواه درمورد صفوف باشد ياعبارات و کلمات و يا غير آن. «أصابيغ» جمع «أصباغ» و «اَصباغ» جمع «صبغ» بر وزن «فعل» به معناى رنگ است. «مغموس» از ريشه «غمس» بر وزن «لمس» در اصل به معناى فرورفتن چيزى در آب است؛ سپس به معناى غايب و پنهان شدن نيز گفته شده است و در جمله مزبور امام (عليه السلام) يک رنگ بودن گروهى از پرندگان را تشبيه کرده است که گويى آن را در خُم رنگرزى فرو کرده و بيرون آورده اند. «قالَب» بر وزن «حالت» همان چيزى است که در فارسى، «قالب» بر وزن «فاعل» گفته مى شود و به معناى ظروفى است که فلزات گداخته يا اشياى ديگر را در آن مى ريزند و به شکل مطلوب در مى آورند. براى اطلاع بيشتر به کتاب حياة الحيوان الکبرى دميرى، منافع حيوان مرغى مراجعه کنيد. فى ظلال نهج البلاغه، ج 2، ص 467.