تفسیر بخش سوم
وَأَوْصَاکُمْ بِالتَّقْوَى، وَجَعَلَهَا مُنْتَهَى رِضَاهُ، وَحَاجَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ. فَاتَّقُوا آللهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِعَيْنِهِ، وَنَوَاصِيکُمْ بِيَدِهِ، وَتَقَلُّبُکُمْ فِي قَبْضَتِهِ. إِنْ أَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ، وَإِنْ أَعْلَنْتُمْ کَتَبَهُ؛ قَدْ وَکَّلَ بِذلِکَ حَفَظَةً کِرَامآ، لايُسْقِطُونَ حَقّآ، وَلا يُثْبِتُونَ بَاطِلاً. وَآعْلَمُوا أَنَّهُ (مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجآ) مِنَ آلْفِتَنِ، وَنُورآ مِنَ الظُّلَمِ، وَيُخَلِّدْهُ فِيمَا آشْتَهَتْ نَفْسُهُ، وَيُنْزِلْهُ مَنْزِلَ آلْکَرَامَةِ عِنْدَهُ، فِي دَارٍ آصْطَنَعَهَا لِنَفْسِهِ ؛ ظِلُّهَا عَرْشُهُ، وَنُورُهَا بَهْجَتُهُ، وَزُوَّارُهَا مَلائِکَتُهُ، وَرُفَقَاؤُهَا رُسُلُهُ ؛ فَبَادِرُوا آلْمَعَادَ، وَسَابِقُوا آلاْجَالَ، فَإِنَّ النَّاسَ يُوشِکُ أَنْ يَنْقَطِعَ بِهِمُ آلْأَمَلُ، وَيَرْهَقَهُمُ آلْأَجَلَ، وَيُسَدَّ عَنْهُمْ بَابُ التَّوْبَةِ. فَقَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي مِثْلِ مَا سَأَلَ إِلَيْهِ الرَّجْعَةَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، وَأَنْتُمْ بَنُو سَبِيلٍ، عَلَى سَفَرٍ مِنْ دَارٍ لَيْسَتْ بِدَارِکُمْ، وَقَدْ أُوذِنْتُمْ مِنْهَا بِالْإِرْتِحَالِ، وَأُمِرْتُمْ فِيهَا بِالزَّادِ.
ترجمه
شرح و تفسیر
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه با تأکيد هر چه بيشتر، دعوت به تقوا کرده ودليل آن را ذکر مى فرمايد. سپس از آثار تقوا سخن مى گويد و در ادامه درباره ناپايدارى دنيا و سفر آخرت و زاد و توشه آن، که تقواست شرح پرمعنايى مى دهد.
نخست مى فرمايد: «خداوند شما را به تقوا سفارش کرده و آن را آخرين مرحله خشنودى و خواست خويش از بندگان قرار داده است»؛ (وَأَوْصَاکُمْ بِالتَّقْوَى، وَجَعَلَهَا مُنْتَهَى رِضَاهُ، وَحَاجَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ).
اين عبارت نشان مى دهد که تقوا برترين خواست پروردگار از بندگان وبالاترين افتخار براى همگان است. و هماهنگ با آيات قرآن است که مى گويد: (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ)، (وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)، (تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِى نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِيّآ) و بالاترين بها را براى تقوا قائل شده است.
حقيقت اين است که تقوا احساس مسئوليت از درون است؛ از يک سو زاييده ايمان قوى است و از سوى ديگر سرچشمه اطاعت و پرهيز از گناه است.
تعبير به حاجت درمورد خداوند، نه به اين معناست که خداوند احتياج به بندگان دارد، حاجت در لغت تنها به معناى نياز و فقر نيست، بلکه گاه به معناى درخواست نيز آمده است.
امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به بيان دليل رعايت تقواى شديد در پيشگاه الهى پرداخته، مى فرمايد: «پرهيزکارى پيشه کنيد در برابر خداوندى که همواره در پيشگاه او حاضريد و زمام شما به دست اوست و حرکات شما در اختيار او قرار دارد»: (فَاتَّقُوا آللهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِعَيْنِهِ، وَنَوَاصِيکُمْ بِيَدِهِ، وَتَقَلُّبُکُمْ فِي قَبْضَتِهِ).
آرى، عالم، محضر خداست و زمام اختيار همه به دست اوست، هر چند بندگان را در اعمالشان آزاد قرار داده؛ ولى اين آزادى به معناى سلب قدرت از ذات پاک او نيست.
در ادامه براى تأکيد بيشتر مى افزايد: «کسى که اگر کار خود را پنهان کنيد مى داند و اگر آشکار سازيد مى نويسد. پاسداران والامقامى براى ثبت اعمال شما گماشته که از حفظ هيچ حقّى غفلت نمى ورزند و چيزى را بيهوده ثبت نمى کنند»؛ (إِنْ أَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ، وَإِنْ أَعْلَنْتُمْ کَتَبَهُ؛ قَدْ وَکَّلَ بِذلِکَ حَفَظَةً کِرَامآ، لايُسْقِطُونَ حَقّآ، وَلا يُثْبِتُونَ بَاطِلاً).
در قرآن مجيد نيز مى خوانيم: (وَأَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ)؛ «گفتار خود را پنهان کنيد يا آشکار (تفاوتى نمى کند) زيرا او به آنچه در درون سينه هاست آگاه است». نيز مى فرمايد: (وَإِنَّ عَلَيْکُمْ لَحَافِظِينَ * کِرَامآ کَاتِبِينَ * يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ)؛ «و به يقين نگهبانانى بر شما گمارده شده والامقام و نويسنده (ى اعمال نيک و بد شما) که مى دانند شما چه مى کنيد».
بديهى است که ثبت اعمال به وسيله فرشتگان حافظ اعمال، براى تأکيد است وگرنه ازجمله هاى قبل به خوبى روشن شد که آشکار و پنهان و همه چيز در زمين و آسمان در برابر علم خدا يکسان است.
با توجّه به جمله «قَدْ وَکَّلَ بِذلِکَ ؛ خداوند براى کتابت، گروهى را مأمور کرده است» و با توجّه به اين که کتابت را به اعمال آشکار، محدود ساخته (وَإِنْ أَعْلَنْتُمْ کَتَبَهُ) چنين استفاده مى شود که فرشتگان الهى مأموريت ندارند همه اعمال پنهانى را بنويسند و خداوندى که ستارالعيوب است بخشى از اين اعمال را از قلمرو اطّلاع آن ها خارج ساخته و تنها در اختيار خودش قرار داده است واين حکايت از نهايت لطف او مى کند.
در دعاى کميل نيز مى خوانيم: «وَکُلَّ سَيِّئَةٍ أَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبينَ الَّذيüنَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مايَکُونُ مِنّى وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى وَکُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَىَّ مِنْ وَرآئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ وَبِرَحْمَتِکَ اَخْفَيْتَهُ وَبِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ؛ خداوندا! گناهان مرا ببخش، هر گناهى که فرشتگان والامقام را مأمور ثبت آن کرده اى، همان ها که مأموريت دارند همه آنچه را که از من سرمى زند بنويسند وآن ها را افزون بر اعضاى من گواه من قرار دادى و تو در ماوراى آن ها مراقب آنان هستى و گواه بر چيزى هستى که از آن ها پنهان شده است (آرى) به رحمتت آن را پنهان ساختى و به فضلت مستور داشتى».
سپس امام (عليه السلام) به بيان آثار و برکات تقوا مى پردازد و در عبارت کوتاه و بسيار پرمعنايى چهار نتيجه براى تقوا و پرهيزکارى ذکر مى کند. در بيان اوّلين ودومينش مى فرمايد: «بدانيد آن کس که تقوا پيشه کند، خداوند راهى براى رهايى از فتنه ها به رويش مى گشايد و در دل تاريکى ها نور به او اعطا مى کند»؛ (وَآعْلَمُوا أَنَّهُ (مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجآ) مِنَ آلْفِتَنِ، وَنُورآ مِنَ الظُّلَمِ).
قسمت اوّل اين سخن برگرفته از آيه شريفه (وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجآ) است. در حديثى از ابوذر غفارى نقل شده که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: «إنّى لِأَعْلَمُ آيةً لَوْ أَخَذَ بِهَا النّاسُ لَکَفَفَتْهُمْ: (وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجآ) فَما زالَ يَقُولُها وَيُعيدُها؛ من آيه اى را مى دانم که اگر همه انسان ها دست به دامن آن زنند براى حلّ مشکلاتشان کافى است... پس آيه (وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ) را تلاوت کرد و بارها تکرار فرمود».
قسمت دوم، برگرفته از آيات ديگر است؛ مانند: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ امَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَّکُمْ فُرْقَانآ)؛ «اى کسانى که ايمان آورده ايد اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد براى شما (نورانيت درون و) وسيله تشخيص حق از باطل قرار مى دهد». درباره سومين و چهارمين ثمره پربار تقوا مى فرمايد: «خداوند او را در آن جا که دوست دارد و علاقه مند است (يعنى بهشت) براى هميشه مخلّد مى سازد و در جايگاه والايى نزد خود در سرايى که آن را براى (خاصّان) خويش ساخته است جاى مى دهد»؛ (وَيُخَلِّدْهُ فِيمَا آشْتَهَتْ نَفْسُهُ، وَيُنْزِلْهُ مَنْزِلَ آلْکَرَامَةِ عِنْدَهُ، فِي دَارٍ آصْطَنَعَهَا لِنَفْسِهِ).
در اين عبارت نتيجه تقوا را بيرون رفتن از فتنه ها و برطرف شدن ظلمت ها از صحنه زندگى پرهيزکاران در اين جهان و خلود در مواهب مادى و معنوى در آن جهان ذکر کرده است. درواقع خداوند براى پرهيزکاران، ميان نعمت هاى مادى و معنوى اين جهان و آن جهان جمع مى کند؛ و جمله هاى مذکور هر کدام اشاره به يکى از اين نعمت هاست.
جمله «آصْطَنَعَهَا لِنَفْسِهِ» يا اشاره به اين است که خداوند منزلگاه خاص آخرت را براى خاصّان خويش آفريده يا ازقبيل تعبيراتى همچون «بيت الله» و«شهرالله» است که اشاره به عظمت و اهمّيّت آن سراست.
سپس در شرح اوصاف اين جايگاه ويژه مى فرمايد: «همان جايى که سايه اش از عرش خداست و نور و روشنايى اش جمال اوست، زائرانش فرشتگان ويارانش پيامبران خدا هستند»؛ (ظِلُّهَا عَرْشَهُ، وَنُورُهَا بَهْجَتُهُ، وَزُوَّارُهَا مَلائِکَتُهُ، وَرُفَقَاؤُهَا رُسُلُهُ).
راستى چه جايگاه والايى است! جايى که مافوق زمين و آسمان و در سايه عرش خداست. پرتو انوار الهى آن را روشن کرده و فرشتگان او هر دم به زيارت انسان مى آيند و او با پيامبران بزرگ همنشين است. اوصافى که شنيدنش انسان را به وجد مى آورد، ديدنش چگونه خواهد بود؟ قرآن مجيد نيز مى گويد: (وَمَنْ يُطِعِ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلئِکَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلئِکَ رَفِيقآ)؛ «و کسانى که خدا و پيامبر را اطاعت کنند (در روز رستاخيز،) همنشين کسانى خواهند بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان؛ و آن ها همنشين خوبى هستند».
امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن که دعوت به تقوا کرد و آثار بسيار گران بهاى آن را بيان فرمود در يک نتيجه گيرى روشن مى فرمايد: «حال که چنين است به سوى معاد (با اعمال صالح) سبقت جوييد و بر اجل پيشى گيريد (و پيش از آن که فرصت ها از دست برود و عمر به پايان برسد از آن بهره برداريد و زاد و توشه بيندوزيد)»؛ (فَبَادِرُوا آلْمَعَادَ، وَسَابِقُوا آلاْجَالَ).
همان گونه که قرآن مى فرمايد: (سَابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِّنْ رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ)؛ «به پيش تازيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است».
در جايى ديگر مى فرمايد: (وَالْمَلائِکَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِّنْ کُلِّ بَابٍ * سَلامٌ عَلَيْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ)؛ «فرشتگان بر بهشتيان از هر درى وارد مى گردند (و به آنان مى گويند:) سلام بر شما به سبب صبر و استقامتتان. چه نيکوست سرانجام سراى جاويدان».
در ادامه سخن به بيان علّت آن مى پردازد و مى فرمايد: «چراکه نزديک است آرزوهاى مردم قطع گردد و مرگ، آن ها را در آغوش کشد و درهاى توبه به رويشان بسته شود و (بدانيد که) شما همانند کسانى هستيد که قبل از شما بودند؛ مرگشان فرارسيد و تقاضاى بازگشت به اين جهان کردند (اما پذيرفته نشد)»؛ (فَإِنَّ النَّاسَ يُوشِکُ أَنْ يَنْقَطِعَ بِهِمُ آلْأَمَلَ، وَيَرْهَقَهُمُ آلْأَجَلَ، وَيُسَدَّ عَنْهُمْ بَابُ التَّوْبَةِ. فَقَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي مِثْلِ مَا سَأَلَ إِلَيْهِ الرَّجْعَةَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ).
اين سخن، اشاره به چيزى است که در قرآن آمده و مى فرمايد: (حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحآ فِيمَا تَرَکْتُ کَلّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا)؛ «(آن ها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى که مرگ يکى از آنان فرارسد، مى گويد: پروردگارا! مرا بازگردانيد شايد در برابر آنچه ترک کردم (وکوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم (ولى به او مى گويند:) چنين نيست؛ اين سخنى است که او به زبان مى گويد (و اگر بازگردد همان راه را ادامه مى دهد)».
مقصود امام (عليه السلام) اين است که پيش از آن که به چنين سرنوشتى گرفتار شويد و تقاضايى بکنيد که پذيرفته نمى شود، امروز آنچه مى خواهيد، از اعمال صالح و توبه از گناه، انجام دهيد.
در ادامه همگان را به سفر آخرت و آمادگى براى اين سفر طولانى و پرخطر متوجّه مى کند و مى فرمايد: «شما همچون رهروانى هستيد در حال کوچ کردن از خانه اى که خانه شما نيست (بلکه سرايى است ناپايدار و منزلگاهى است در مسير راه)»؛ (وَأَنْتُمْ بَنُو سَبِيلٍ، عَلَى سَفَرٍ مِنْ دَارٍ لَيْسَتْ بِدَارِکُمْ).
سپس مى افزايد: «فرمان کوچ به شما اعلام شده و دستور تهيّه زاد و توشه (از اين سرا) را نيز به شما داده اند»؛ (وَقَدْ أُوذِنْتُمْ مِنْهَا بِالْإِرْتِحَالِ، وَأُمِرْتُمْ فِيهَا بِالزَّادِ).
در بعضى از آيات قرآن و در بسيارى از روايات، اين تشبيه گويا براى سراى آخرت و دنيا و ساکنان اين جهان ديده مى شود که انسان ها را به مسافرانى شبيه کرده اند که به سوى سرمنزل مقصود در حرکت اند و در راه به منزلگاهى رسيده اند که بايد چند روزى در آن توقف کنند و زاد و توشه و مرکب فراهم سازند و از آن جا به راه خود ادامه دهند. زاد و توشه چيزى جز تقوا و مرکب راهوار چيزى جز ايمان نيست. آن ها که در تهيّه آن کوتاهى کنند، در راه مى مانند و هلاک مى شوند و هرگز به مقصد نمى رسند. قافله سالاران، انبيا و اوصيا هستند که فرياد «الرحيل» (کوچ کنيد) را برآورده و نداى «زاد و توشه آماده سازيد» سرداده اند، هر چند گروهى در خواب اند يا بيدارند و گوش شنوا ندارند و بانگ و نداى آن ها را نمى شنوند.
قرآن مجيد مى گويد: (وَإِنَّ الاْخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ)؛ «و فقط آخرت، سراى پايدار است». و نيز مى فرمايد: «(وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)؛ «و زاد و توشه تهيّه کنيد که بهترين زاد و توشه پرهيزکارى است».
* * * .
پاورقی ها
بقره، آيه 197. مريم، آيه 63. «نواصى» جمع «ناصية» به معناى موهاى پيش سر و اشاره به قدرت قاهره خداوند و کنايه از سلطه او برهمه چيز است. «تقلّب» در اين جا به معناى تصرّف و هرگونه دگرگونى است، اشاره به اين که همه حرکات شما در دست قدرت اوست. ملک، آيه 13. انفطار، آيات 10 ـ 12. مصباح المتهجد، ج 2، ص 849. طلاق، آيه 2. تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 460. انفال، آيه 29. «اصطنع» يعنى آن را ساخته و پرداخته و از ريشه «صنع» گرفته شده است. نساء، آيه 69. حديد، آيه 21. رعد، آيات 23 و 24. «يرهق» از ريشه «رهق» بر وزن «شفق» در اصل به معناى پوشاندن چيزى با قهر و غلبه است و در اين جا به معناى غلبه و تسلّط مرگ بر انسان است. مؤمنون، آيات 99 و 100. غافر، آيه 39. بقره، آيه 197.