تفسیر بخش چهارم
وَآعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهذَا آلْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ، فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ، فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ آلدُّنْيَا.
أَفَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ الشَّوْکَةِ تُصِيبُهُ، وَآلْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ، وَالرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ؟ فَکَيْفَ إِذَا کَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ، ضَجِيعَ حَجَرٍ، وَقَرِينَ شَيْطَانٍ! أَعَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِکآ إِذَا غَضِبَ عَلَى النَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضآ لِغَضَبِهِ، وَإِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَيْنَ أَبْوَابِهَا جَزَعآ مِنْ زَجْرَتِهِ!
ترجمه
بدانيد که اين پوست نازکِ تنِ (انسان) طاقت آتش دوزخ را ندارد، بنابراين بر خويشتن رحم کنيد، چنان که شما اين حقيقت را درباره خويش در مصايب دنيا آزموده ايد. آيا ناراحتى يکى از خودتان را در لحظه اى که خارى به بدنش فرو مى رود و يا هنگامى که زمين مى خورد و کمى مجروح مى شود و يا زمانى که ريگ هاى داغ بيابان (در فصل گرما) او را آزار مى دهد، مشاهده کرده ايد؟ حال چگونه خواهيد بود هنگامى که در ميان دو طبقه از آتش در کنار سنگ هاى گداخته در مجاورت شيطان قرار گيريد؟ آيا مى دانيد آنگاه که مالک دوزخ بر آتش خشم مى گيرد، آتش ها روى هم مى غلتند و يکديگر را مى کوبند (وشعله هاى عظيم از درون آن ها برمى خيزد) وآنگاه که بر آتش فرياد زند از وحشت فريادش قطعات عظيم آتش در ميان درهاى جهنم به هر سو پرتاب مى شوند؟!
شرح و تفسیر
عذاب هولناک قيامت!
امام (عليه السلام) به دنبال سفارش هاى مؤکّدى که درباره تقوا و پرهيزکارى در بخش قبل فرمود در اين بخش از خطبه اشارات تکان دهنده اى به کيفرهاى سخت آخرت و عذاب هاى هولناک دوزخ کرده، مى فرمايد: «بدانيد که اين پوست نازکِ تنِ (انسان) طاقت آتش دوزخ را ندارد، بنابراين بر خويشتن رحم کنيد!»؛ (وَآعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهذَا آلْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ، فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ).
سپس با مقايسه اى ساده و روشن شدّت فوق العاده عذاب دوزخ را مجسّم مى سازد و مى فرمايد: «شما اين حقيقت را درباره خويش در مصايب دنيا آزموده ايد. آيا ناراحتى يکى از خودتان را در لحظه اى که خارى به بدنش فرو مى رود و يا هنگامى که زمين مى خورد و کمى مجروح مى شود و يا زمانى که ريگ هاى داغ بيابان (در فصل گرما) او را آزار مى دهد، مشاهده کرده ايد؟ (شما با اين مصايب جزئى ناراحت مى شويد و گاه فريادتان بلند مى شود، حال فکر کنيد) چگونه خواهيد بود هنگامى که در ميان دو طبقه از آتش در کنار سنگ هاى گداخته، در مجاورت شيطان قرار گيريد؟»؛ (فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ آلدُّنْيَا. أَفَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ الشَّوْکَةِ تُصِيبُهُ، وَآلْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ، وَالرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ؟ فَکَيْفَ إِذَا کَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ، ضَجِيعَ حَجَرٍ، وَقَرِينَ شَيْطَانٍ!). در تکميل اين سخن مى افزايد: «آيا مى دانيد آنگاه که مالک (دوزخ) بر آتش (دوزخ) خشم مى گيرد، آتش ها بر روى هم مى غلتند و يکديگر را مى کوبند (وشعله هاى عظيم از درون آن ها برمى خيزد!) و آنگاه که بر آتش فرياد زند از وحشت فرياد او قطعات عظيم آتش در ميان درهاى جهنم به هر سو پرتاب مى شوند؟!»؛ (أَعَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِکآ إِذَا غَضِبَ عَلَى النَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضآ لِغَضَبِهِ، وَإِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَيْنَ أَبْوَابِهَا جَزَعآ مِنْ زَجْرَتِهِ!).
مرحوم «مغنيه» هنگامى که به شرح اين بخش از خطبه مى رسد سخن جالبى بيان مى کند، مى گويد:
«همه خطبه هاى نهج البلاغه دو يا سه اصل را همراه با هم تعقيب مى کنند، از يک سو حمد و ستايش و تعظيم پروردگار و شرح صفات جمال و جلال و اسماى حسناى او و از سوى ديگر، ثنا و تمجيد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و نور و هدايتى که براى جهان انسانيّت آورده و از سوى سوم، مکر و فريب دنيا و سکرات مرگ و وحشت قبر و حساب و عذاب هاى شديد الهى در قيامت.
و شگفت آن که با اين همه تکرار، چيزى مکرر در آن نيست، زيرا هر کدام اسلوب تازه و شکل جديد و بديعى دارد که در قبل و بعد آن ديده نمى شود، چيزى که شارحان نهج البلاغه را به زحمت مى افکند و در حيرت فرو مى برد».
به هرحال امام (عليه السلام) دراين سخن، ناتوانى و ناراحتى شديد انسان را در برابر مصايب کوچک دنيا شرح مى دهد و آن را با مسائل عظيم آخرت و عذاب هاى شديد آن مقايسه مى کند و به همگان هشدار مى دهد. شبيه اين سخن همان است که در دعاى کميل مى گويد: «يا رَبِّ وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى عَنْ قَليلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها وَما يَجْرى فيها مِنَ الْمَکارِهِ عَلى اَهْلِها عَلى اَنَّ ذلِکَ بَلاءٌ وَمَکْرُوهٌ قَليلٌ مَکْثُهُ يَسيرٌ بَقآئُهُ قَصيرٌ مُدَّتُهُ فَکَيْفَ احْتِمالى لِبَلاءِ الاْخِرَةِ وَجَليلِ وُقُوعِالْمَکارِهِ فيها وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَيَدُومُ مَقامُهُ وَلا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ؛ پروردگارا! تو ناتوانى مرا در برابر کمى از رنج و عذاب دنيا و ناراحتى هايى که در دنيا به اهل دنيا مى رسد مى دانى با اين که درد و رنجى است که زمانش کوتاه و بقايش کم و مدتش ناچيز است، پس چگونه طاقت عذاب آخرت و ناراحتى هاى شديد آن را دارم، حال آن که مدت آن طولانى و بقايش زياد است و تخفيفى به مجازات شدگان داده نمى شود».
در ضمن از تعبيرات امام (عليه السلام) چنين استفاده مى شود که آتش دوزخ، موجودى هوشيار است و براثر خشم فرشته اى که مالک دوزخ است به وحشت مى آيد و به هر سو پرتاب مى شود، و نيز استفاده مى شود که عذاب دوزخ، هم جنبه جسمانى دارد که سوزش آتش است و هم جنبه روحانى که مجاورت و همنشينى با شيطان است.
* * *
امام (عليه السلام) به دنبال سفارش هاى مؤکّدى که درباره تقوا و پرهيزکارى در بخش قبل فرمود در اين بخش از خطبه اشارات تکان دهنده اى به کيفرهاى سخت آخرت و عذاب هاى هولناک دوزخ کرده، مى فرمايد: «بدانيد که اين پوست نازکِ تنِ (انسان) طاقت آتش دوزخ را ندارد، بنابراين بر خويشتن رحم کنيد!»؛ (وَآعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهذَا آلْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ، فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ).
سپس با مقايسه اى ساده و روشن شدّت فوق العاده عذاب دوزخ را مجسّم مى سازد و مى فرمايد: «شما اين حقيقت را درباره خويش در مصايب دنيا آزموده ايد. آيا ناراحتى يکى از خودتان را در لحظه اى که خارى به بدنش فرو مى رود و يا هنگامى که زمين مى خورد و کمى مجروح مى شود و يا زمانى که ريگ هاى داغ بيابان (در فصل گرما) او را آزار مى دهد، مشاهده کرده ايد؟ (شما با اين مصايب جزئى ناراحت مى شويد و گاه فريادتان بلند مى شود، حال فکر کنيد) چگونه خواهيد بود هنگامى که در ميان دو طبقه از آتش در کنار سنگ هاى گداخته، در مجاورت شيطان قرار گيريد؟»؛ (فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ آلدُّنْيَا. أَفَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ الشَّوْکَةِ تُصِيبُهُ، وَآلْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ، وَالرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ؟ فَکَيْفَ إِذَا کَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ، ضَجِيعَ حَجَرٍ، وَقَرِينَ شَيْطَانٍ!). در تکميل اين سخن مى افزايد: «آيا مى دانيد آنگاه که مالک (دوزخ) بر آتش (دوزخ) خشم مى گيرد، آتش ها بر روى هم مى غلتند و يکديگر را مى کوبند (وشعله هاى عظيم از درون آن ها برمى خيزد!) و آنگاه که بر آتش فرياد زند از وحشت فرياد او قطعات عظيم آتش در ميان درهاى جهنم به هر سو پرتاب مى شوند؟!»؛ (أَعَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِکآ إِذَا غَضِبَ عَلَى النَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضآ لِغَضَبِهِ، وَإِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَيْنَ أَبْوَابِهَا جَزَعآ مِنْ زَجْرَتِهِ!).
مرحوم «مغنيه» هنگامى که به شرح اين بخش از خطبه مى رسد سخن جالبى بيان مى کند، مى گويد:
«همه خطبه هاى نهج البلاغه دو يا سه اصل را همراه با هم تعقيب مى کنند، از يک سو حمد و ستايش و تعظيم پروردگار و شرح صفات جمال و جلال و اسماى حسناى او و از سوى ديگر، ثنا و تمجيد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و نور و هدايتى که براى جهان انسانيّت آورده و از سوى سوم، مکر و فريب دنيا و سکرات مرگ و وحشت قبر و حساب و عذاب هاى شديد الهى در قيامت.
و شگفت آن که با اين همه تکرار، چيزى مکرر در آن نيست، زيرا هر کدام اسلوب تازه و شکل جديد و بديعى دارد که در قبل و بعد آن ديده نمى شود، چيزى که شارحان نهج البلاغه را به زحمت مى افکند و در حيرت فرو مى برد».
به هرحال امام (عليه السلام) دراين سخن، ناتوانى و ناراحتى شديد انسان را در برابر مصايب کوچک دنيا شرح مى دهد و آن را با مسائل عظيم آخرت و عذاب هاى شديد آن مقايسه مى کند و به همگان هشدار مى دهد. شبيه اين سخن همان است که در دعاى کميل مى گويد: «يا رَبِّ وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى عَنْ قَليلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها وَما يَجْرى فيها مِنَ الْمَکارِهِ عَلى اَهْلِها عَلى اَنَّ ذلِکَ بَلاءٌ وَمَکْرُوهٌ قَليلٌ مَکْثُهُ يَسيرٌ بَقآئُهُ قَصيرٌ مُدَّتُهُ فَکَيْفَ احْتِمالى لِبَلاءِ الاْخِرَةِ وَجَليلِ وُقُوعِالْمَکارِهِ فيها وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَيَدُومُ مَقامُهُ وَلا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ؛ پروردگارا! تو ناتوانى مرا در برابر کمى از رنج و عذاب دنيا و ناراحتى هايى که در دنيا به اهل دنيا مى رسد مى دانى با اين که درد و رنجى است که زمانش کوتاه و بقايش کم و مدتش ناچيز است، پس چگونه طاقت عذاب آخرت و ناراحتى هاى شديد آن را دارم، حال آن که مدت آن طولانى و بقايش زياد است و تخفيفى به مجازات شدگان داده نمى شود».
در ضمن از تعبيرات امام (عليه السلام) چنين استفاده مى شود که آتش دوزخ، موجودى هوشيار است و براثر خشم فرشته اى که مالک دوزخ است به وحشت مى آيد و به هر سو پرتاب مى شود، و نيز استفاده مى شود که عذاب دوزخ، هم جنبه جسمانى دارد که سوزش آتش است و هم جنبه روحانى که مجاورت و همنشينى با شيطان است.
* * *
پاورقی ها
«شوکة» به معناى خار است، سپس به سرنيزه هاى سربازان و بعد به هرگونه سلاح اطلاق شده است و چون سلاح نشانه قدرت و شدت است به هر گونه قدرت، شوکت اطلاق مى شود.
«تدميه» از ريشه «ادماء» به معناى خارج ساختن خون از بدن است. «رمضاء» به معناى شدت گرما و همچنين زمين ها و سنگ هايى است که بر اثر تابش آفتاب، داغ و سوزان مى شود. «طابقين» تثنيه «طابق» است و به فتح و کسر باء هر دو آمده و به معناى آجر بزرگ و طبقه ساختمان است و به چيزى که نان روى آن مى پزند و يا غذا در آن سرخ مى کنند نيز گفته شده و گويا از واژه فارسى تابه، گرفته شده است. «حطم» از ريشه «حطم» بر وزن «حتم» به معناى شکستن و خرد کردن چيزى است. اين تعبير درمورد اشيايى که به شدت به هم بخورند و خرد شوند، اطلاق مى گردد و به همين مناسبت يکى از نام هاى دوزخ «حطمة» است. «توثبت» از ريشه «وثوب» به معناى جستن و پريدن است. فى ظلال نهج البلاغه، ج 3، ص 46 (با اقتباس).
«تدميه» از ريشه «ادماء» به معناى خارج ساختن خون از بدن است. «رمضاء» به معناى شدت گرما و همچنين زمين ها و سنگ هايى است که بر اثر تابش آفتاب، داغ و سوزان مى شود. «طابقين» تثنيه «طابق» است و به فتح و کسر باء هر دو آمده و به معناى آجر بزرگ و طبقه ساختمان است و به چيزى که نان روى آن مى پزند و يا غذا در آن سرخ مى کنند نيز گفته شده و گويا از واژه فارسى تابه، گرفته شده است. «حطم» از ريشه «حطم» بر وزن «حتم» به معناى شکستن و خرد کردن چيزى است. اين تعبير درمورد اشيايى که به شدت به هم بخورند و خرد شوند، اطلاق مى گردد و به همين مناسبت يکى از نام هاى دوزخ «حطمة» است. «توثبت» از ريشه «وثوب» به معناى جستن و پريدن است. فى ظلال نهج البلاغه، ج 3، ص 46 (با اقتباس).