تفسیر بخش پنجم

هُوَ آلْمُفْنِي لَهَا بَعْدَ وُجُودِهَا، حَتَّى يَصِيرَ مَوْجُودُهَا کَمَفْقُودِهَا. وَلَيْسَ فَنَاءُ الدُّنْيَا بَعْدَ آبْتِدَاعِهَا بِأَعْجَبَ مِنْ إِنْشَائِهَا وَآخْتِرَاعِهَا. وَکَيْفَ وَلَوِ آجْتَمَعَ جَمِيعُ حَيَوَانِهَا مِنْ طَيْرِهَا وَبَهَائِمِهَا، وَمَا کَانَ مِنْ مُرَاحِهَا وَسَائِمِهَا، وَأَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا وَأَجْنَاسِهَا، وَمُتَبَلِّدَةِ أُمَمِهَا وَأَکْيَاسِهَا، عَلَى إِحْدَاثِ بَعُوضَةٍ، مَا قَدَرَتْ عَلَى إِحْدَاثِهَا، وَلا عَرَفَتْ کَيْفَ السَّبِيلُ إِلَى إِيجَادِهَا، وَلَتَحَيَّرَتْ عُقُولُهَا فِي عِلْمِ ذلِکَ وَتَاهَتْ، وَعَجِزَتْ قُوَاهَا وَتَنَاهَتْ، وَرَجَعَتْ خَاسِئَةً حَسِيرَةً، عَارِفَةً بِأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ، مُقِرَّةً بِالْعَجْزِ عَنْ إِنْشَائِهَا، مُذْعِنَةً بِالضَّعْفِ عَنْ إِفْنَائِهَا!

ترجمه
اوست که اشيا را پس از ايجاد (در زمان معينى) نابود خواهد کرد (و بساط جهان را در هم مى پيچد) تا وجودش همچون عدمش گردد. فناى جهان بعد از وجودش، شگفت آورتر از ايجاد آن بعد از عدم نيست، زيرا اگر تمام جانداران اعم از پرندگان و چهارپايان و حيواناتى که شبانگاه به جايگاهشان مى روند و آن ها که در بيابان مشغول چرا هستند و انواع و اقسام گوناگون آن ها اعم از آن ها که کم هوش (يا غير عاقل) هستند و آن ها که (مانند انسان ها) زيرک اند (آرى، اگر همه آن ها) جمع شوند هرگز توانايى خلق پشه اى را ندارند و هيچ گاه طريق ايجاد آن را نتوانند شناخت. (نه تنها نمى توانند پشه اى بيافرينند بلکه) عقول آن ها در کشف اسرار آفرينش آن حيران مى ماند و قواى آن ها در اين راه ناتوان مى شود و سرانجام پس از تلاش فراوان شکست خورده و وامانده بازمى گردند و به شکست خود اعتراف و به ناتوانى خود اقرار مى کنند؛ حتى به ناتوانى خود از نابود ساختن آن نيز اذعان دارند!
شرح و تفسیر
حتى قادر به خلق پشه اى نيستند!
به دنبال بحث عميقى که در بخش گذشته اين خطبه درباره آفرينش جهان به خصوص زمين و شگفتى هايش گذشت، امام (عليه السلام) در اين بخش، سخن از مسئله فنا و نابودى جهان مى گويد و قدرت بى پايان خدا را بر ايجاد و نابودى جهان، آشکار مى سازد و مى فرمايد: «اوست که اشيا را پس از ايجاد (در زمان معينى) نابود خواهد کرد (و بساط جهان را در هم مى پيچد) تا وجودش همچون عدمش گردد»؛ (هُوَ آلْمُفْنِي لَهَا بَعْدَ وُجُودِهَا، حَتَّى يَصِيرَ مَوْجُودُهَا کَمَفْقُودِهَا).
سپس در تکميل اين سخن، مى افزايد: «فناى جهان بعد از وجودش شگفت آورتر از ايجاد آن بعد از عدم نيست، زيرا اگر همه جانداران؛ اعم از پرندگان و چهارپايان و حيواناتى که شبانگاه به جايگاهشان بازمى گردند و آن ها که در بيابان مشغول چرا هستند و تمام انواع و اقسام گوناگون آن ها؛ اعم از آن ها که کم هوش (يا غير عاقل) هستند و آن ها که (مانند انسان ها) زيرک اند (آرى، اگر همه آن ها) جمع شوند هرگز توانايى خلق پشه اى را ندارند و هيچ گاه طريق ايجاد آن را نتوانند شناخت»؛ (وَلَيْسَ فَنَاءُ الدُّنْيَا بَعْدَ آبْتِدَاعِهَا بِأَعْجَبَ مِنْ إِنْشَائِهَا وَآخْتِرَاعِهَا. وَکَيْفَ وَلَوِ آجْتَمَعَ جَمِيعُ حَيَوَانِهَا مِنْ طَيْرِهَا وَبَهَائِمِهَا، وَمَا کَانَ مِنْ مُرَاحِهَا وَسَائِمِهَا، وَأَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا وَأَجْنَاسِهَا، وَمُتَبَلِّدَةِ أُمَمِهَا وَأَکْيَاسِهَا، عَلَى إِحْدَاثِ بَعُوضَةٍ، مَا قَدَرَتْ عَلَى إِحْدَاثِهَا، وَلا عَرَفَتْ کَيْفَ السَّبِيلُ إِلَى إِيجَادِهَا).
اين سخن نه تنها در زمان صدورش از امام (عليه السلام) واقعيت داشت، بلکه امروز نيز کاملا صادق است، زيرا اگر همه دانشمندان جهان جمع شوند تا پشه اى بيافرينند توانايى ندارند، زيرا مسئله پيدايش حيات از موجودات بى جان همچنان لاينحل باقى مانده است. افزون بر اين، ساختمان پشه ازنظر بال ها وپاها و مغز و اعصاب و دستگاه تغذيه و توليد مثل به قدرى پيچيده و ظريف ودقيق است که به فرض، اگر مسئله پيدايش حيات نيز حل شود، باز دانشمندان از آفريدن مثل آن عاجزند.
جمله هاى «مَا قَدَرَتْ عَلَى إِحْدَاثِهَا، وَلا عَرَفَتْ کَيْفَ السَّبِيلُ إِلَى إِيجَادِهَا» هر يک به نکته اى اشاره دارد. جمله اوّل، اشاره به عجز انسان ها و حيوانات از ايجاد پشه و جمله دوم، اشاره به عدم آگاهى به عوامل و اسباب آن است.
همين معنا در قرآن مجيد نيز درباره آفرينش مگس آمده است، مى فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابآ وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ)؛ «کسانى که غير از خدا مى خوانيد (و پرستش مى کنيد)، هرگز نمى توانند مگسى بيافرينند هر چند براى اين کار دست به دست هم دهند».
در ادامه اين سخن مى افزايد: «(نه تنها نمى توانند پشه اى بيافرينند، بلکه) عقل هاى آن ها در کشف اسرار آفرينش آن حيران مى ماند و قواى آن ها در اين راه ناتوان مى شود. و سرانجام پس از تلاش فراوان شکست خورده و وامانده بازمى گردند و به شکست خود اعتراف و به ناتوانى خود از ايجاد پشه اى اقرار مى کنند. حتى به ناتوانى خود از نابود ساختن آن نيز اذعان دارند»؛ (وَلَتَحَيَّرَتْ عُقُولُهَا فِي عِلْمِ ذلِکَ وَتَاهَتْ، وَعَجِزَتْ قُوَاهَا وَتَنَاهَتْ، وَرَجَعَتْ خَاسِئَةً حَسِيرَةً، عَارِفَةً بِأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ، مُقِرَّةً بِالْعَجْزِ عَنْ إِنْشَائِهَا، مُذْعِنَةً بِالضَّعْفِ عَنْ إِفْنَائِهَا!).
آرى، اين پشه هاى کوچک اگر تصميم به اذيت و آزار انسان ها و ساير جانداران بگيرند و خداوند کنترل توليد مثل را از آن ها بردارد به قدرى افزايش پيدا مى کنند که زندگى را بر انسان ها تيره وتار مى سازند و همه مواد حشره کش در برابر نابودى آن ها درمانده مى شود و اگر امروز مى بينيم که با موادى مى توان آن ها را در مناطق محدودى از بين برد ازآن روست که به طور محدود، توليد مثل مى کنند وگرنه مانند ملخ ها که از کنترل خارج مى شوند، گروه هاى عظيمى تشکيل مى دهند که مانند ابر فضا را مى پوشانند.
اين پشه هاى به ظاهر ضعيف، قدرت نمايى خود را در بعضى موارد ـ به فرمان خدا ـ نشان داده اند؛ و اگر به صورت گروهى به يک فيل حمله کنند او را از پاى درمى آورند.
بعضى از آن ها ـ در شرايط خاصى ـ ناقل ميکروب هاى خطرناک يا سموم کشنده هستند که هر انسانى را در مقابل خود، ناتوان مى سازند، تا توانايى خود را به اثبات برسانند. نکته ها
1. معاد جسمانى و اعاده معدوم
بعضى از شارحان نهج البلاغه به تناسب جمله «هُوَ الْمُفْنِي لَها بَعْدَ وُجُودِها» که در آغاز اين بخش از خطبه آمده بود، درباره معاد جسمانى سخن گفته اند و آياتى همچون آيه ذيل را شاهد اصل مطلب گرفته اند: (يَوْمَ نَطْوِى السَّمَاءَ کَطَىِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَآ أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعيِدُهُ)؛ «روزى که آسمان را چون طومارى در هم مى پيچيم (سپس) همان گونه که آفرينش را آغاز کرديم آن را بازمى گردانيم».
سپس افزوده اند: همه انبيا، به خصوص پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) خبر از فناى اين جهان داده اند و افزوده اند که فلاسفه با اين امر مخالفت کرده اند نه به اين دليل که فناى عالم غير ممکن است، بلکه به اين دليل که با بقاى علّت که ذات پاک خداست، معدوم شدن اين جهان ممکن نيست. سپس به شرح مسئله امتناع اعاده معدوم پرداخته اند و به ترديد بعضى در مسئله معاد جسمانى اشاره کرده اند؛ ولى حق اين است که نه فناى عالم غير ممکن است، زيرا خداوند فاعل مختار است و هنگامى که مصلحت بداند چيزى را ايجاد مى کند و اگر مصلحت بداند آن را به ديار عدم مى فرستد، و نه مسئله معاد جسمانى جاى ترديد دارد، زيرا قرآن با صراحت در آيات بى شمارى به آن اشاره کرده و هيچ دليل عقلى اى بر امتناع آن وجود ندارد.
مسئله محال بودن اعاده معدوم نيز ارتباطى به مسئله معاد ندارد، زيرا اگر مى گوييم: اعاده معدوم محال است؛يعنى بازگرداندن آن چيز با همه خصوصيات حتى زمان و مکان محال است و به يقين زمانى که سپرى شد بازنمى گردد؛ ولى بازگشت انسان ها در معاد و رستاخيز مفهومش بازگشت زمان و مکان گذشته نيست، زيرا هيچ عاقلى نمى گويد: همان زمانى که در دنيا در آن مى زيستند در قيامت باز مى گردد، بلکه منظور، بازگشتن انسان با همه ويژگى هاى او در زمان ومکان ديگر است. مثلا هنگامى که حضرت مسيح (عليه السلام) مرده اى را زنده کرد به يقين همان شخص سابق بود، هر چند در زمان و مکان ديگرى زنده شد. احياى اموات در قيامت نيز چنين است.
کوتاه سخن اين که آنچه در اين خطبه آمده چيزى جز آنچه در قرآن مجيد آمده نيست، و امام (عليه السلام) با تعبيرات زيبا و عميق درواقع آيات معاد را در اين جا شرح داده است.

2. آفرينش شگفت پشه ها!
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه، تصريح مى فرمايد که اگر همه موجودات جمع شوند تا پشه اى را بيافرينند قدرت ندارند و اگر زاد و ولد پشه ها به فرمان الهى از کنترل خارج شود هيچ قدرتى در جهان توان نابود کردن آن ها را ندارد و همان گونه که گفتيم، اين سخن نه تنها در عصر نزول قرآن و عصر امام (عليه السلام) مقرون به واقعيت بود، بلکه در عصر ما نيز چنين است، زيرا:
پشه ها خلقت پيچيده اى دارند؛ بسيارى از آن ها تنها در آب هاى راکد کنار نهرها، باتلاق ها و مانند آن پرورش مى يابند. به اين ترتيب که پشه ماده هر بار قريب 150 تخم مى ريزد و نوزادها به زودى از تخم بيرون مى آيند. هر نوزاد لوله تنفس بسيار ظريف و باريکى دارد که به سطح آب مربوط مى شود و نوزاد به آن آويزان مى ماند. چند روز بعد پوسته اى در اطراف او نمايان مى شود و در درون پوسته که ظاهرآ بى حرکت است تغييرات فراوانى در ساختمان او پيدا مى شود. پس از چند روز پشه نابالغ از پوسته خارج مى شود و به پرواز درمى آيد و بقيه عمر خود را در هوا زندگى مى کند.
تحولات عجيبى که در اين مدت کوتاه در ساختمان پشه پديد مى آيد و موجودى آبى تبديل به پرنده اى تمام عيار مى گردد راستى شگفت آور است.
دانشمندان مى گويند: پشه هاى نر از شيره هاى گياهان و عصاره ميوه ها تغذيه مى کنند؛ ولى پشه ماده بيشتر خون مى مکد. هنگامى که پشه به کسى نيش مى زند در جست وجوى خوراک خود، يعنى خون است.
همه پشه ها حشراتى کوچک اند که تنها دو بال دارند و اگر زير ذره بين گذاشته شوند ساختمانى بسيار ظريف و شگفت انگيز در آن ها ديده مى شود که ساختن آن براى انسان غير ممکن است، آن هم به صورت موجودى زنده داراى رشد ونموّ و تغذيه و توليد مثل.
عجب اين که بعضى از آن ها چنان بى رنگ هستند که با چشم ديده نمى شوند!
پشه هاى معمولى گرچه موجوداتى مزاحم اند و ممکن است يک شب خواب را به طور کامل از انسانى نيرومند و قوى البنيه بگيرند؛ ولى غالبآ خطرناک نيستند؛ اما در ميان آن ها پشه هاى خطرناک و سمى نيز وجود دارد که مى توانند قوى ترين حيوانات را از پاى درآورند.