تفسیر بخش سيزدهم

فَإِنْ کَانَ لابُدَّ مِنَ آلْعَصَبِيَّةِ فَلْيَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ آلْخِصَالِ، وَمَحَامِدِ آلْأَفْعَالِ، وَمَحَاسِنِ آلْأُمُورِ، آلَّتي تَفَاضَلَتْ فِيهَا آلْمُجَدَاءُ وَآلنُّجَدَاءُ مِنْ بُيُوتَاتِ آلْعَرَبِ وَيَعَاسِيبِ آلْقَبَائِلِ؛ بِالْأَخْلاقِ آلرَّغِيبَةِ، وَآلْأَحْلامِ آلْعَظِيمَةِ، وَآلْأَخْطَارِ آلْجَلِيلَةِ، وَآلاْثَارِ آلْمَحْمُودَةِ. فَتَعَصَّبُوا لِخِلالِ الْحَمْدِ مِنَ آلْحِفْظِ لِلْجِوَارِ، وَآلْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ، وَآلطَّاعَةِ لِلْبِرِّ، وَآلْمَعْصِيَةِ لِلْکِبْرِ، وَآلْأخْذِ بِالْفَضْلِ، وَآلْکَفِّ عَنِ آلْبَغْيِ، وَآلْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ، وَآلْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ، وَآلْکَظْمِ لِلْغَيْظِ، وَآجْتِنَابِ آلْفَسَادِ فِي آلْأَرْضِ.

ترجمه
اگر قرار است تعصّبى به خرج داده شود، بايد تعصّب شما براى اخلاق پسنديده، کارهاى نيک و امور خوب و شايسته باشد. همان افعال و امورى که مردان بزرگوار و شجاع از خاندان (باارزش) عرب و سران باشخصيّت قبايل در آن ها بر يکديگر پيشى مى گرفتند (يعنى) در صفات پسنديده و انديشه هاى والا و مقام هاى بلند و آثار ستوده (آرى! اگر مى خواهيد تعصّبى داشته باشيد) درباره خصلت هاى مطلوب، تعصّب به خرج دهيد؛ ازجمله حفظ حقوق همسايگان، وفاى به عهد و پيمان، انجام کارهاى نيک، مخالفت با تکبّر، اقدام به جود و بخشش، خوددارى از ستم، بزرگ شمردن قتل نفس (و پرهيز شديد از آن)، انصاف درباره مردم، فرو خوردن خشم و اجتناب از فساد در زمين.
شرح و تفسیر
جاى تعصّب اين جاست!
تعصّب ـ چنان که قبلا نيز اشاره شد ـ به معناى پايبندى و وابستگى شديد به چيزى است، که به دو شکل ظهور مى کند: يکى به شکل منفى که همان وابستگى هاى شديد دور از منطق و بى قيدوشرط به مسائل کم ارزش و گاه بى ارزش و موهوم است که سرچشمه بسيارى از نزاع هاى خونين وکشمکش هاى پردردسر است.
ديگرى به شکل مثبت؛ يعنى ايستادگى بر امورى که ارزش هاى والاى انسانى و اخلاقى و اجتماعى را تشکيل مى دهد و اين نوع تعصّب نه تنها عيب نيست، بلکه يکى از نقاط قوّت و مثبت است؛ مانند کسى که براى حفظ دين وايمان و يا حفظ کشور و ناموس و آبرويش پافشارى به خرج مى دهد.
به همين دليل امام (عليه السلام) براى اين که مخاطبان متعصّب خود را از تعصّب هاى منفى و زشت نجات دهد به آن ها پيشنهاد تعصّب هاى مثبت مى کند تا خلأ عاطفى آن ها را برطرف سازد و نيروهاى درونى آنان را به سوى يک برنامه مثبت سوق دهد و اين کارى است که همه رهبران آگاه در اجتماعات براى اصلاح مفاسد اجتماعى بايد انجام دهند؛ به جاى آن که در مقابل امواج سهمگين انگيزه هاى منفى بايستند، شکل آن ها را تغيير دهند و به سوى کانال هاى مثبت سوق دهند، و لذا مى فرمايد:
«اگر قرار است تعصّبى به خرج داده شود بايد تعصّب شما براى اخلاق پسنديده، کارهاى نيک، و امور خوب و شايسته باشد، همان افعال و امورى که مردان بزرگوار و شجاع از خاندان عرب و سران باشخصيّت قبايل در آن ها بر يکديگر پيشى مى گرفتند»؛ (فَإِنْ کانَ لابُدَّ مِنَ آلْعَصَبِيَّةِ فَلْيَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ آلْخِصَالِ، وَمَحَامِدِ آلْأَفْعَالِ، وَمَحَاسِنِ آلْأُمُورِ، آلَّتي تَفَاضَلَتْ فِيهَا آلْمُجَدَاءُ وَآلنُّجَدَاءُ مِنْ بُيُوتَاتِ آلْعَرَبِ وَيَعَاسِيبِ آلْقَبَائِلِ).
اشاره به اين که سرمشق شما در اين امور نبايد جاهلان بى منطق باشند، بلکه به افراد باشخصيّت و عاقل و هوشيار اقتدا کنيد، همان ها که در کسب فضايل ومکارم اخلاق از يکديگر پيشى مى گرفتند و نيروهاى خود را در اين ميدان مسابقه انسانى به کار مى بردند.
سپس در چند جمله کوتاه به شرح آن پرداخته، مى فرمايد: «(يعنى) در صفات پسنديده و انديشه هاى والا و مقام هاى بلند و آثار ستوده، (در کسب اين امور تعصّب به خرج دهيد)»؛ (بِالْأَخْلاقِ آلرَّغِيبَةِ، وَآلْأَحْلامِ آلْعَظِيمَةِ، وَآلْأَخْطَارِ آلْجَلِيلَةِ، وَآلاْثَارِ آلْمَحْمُودَةِ).
اين امور چهارگانه که در کلام حضرت آمده است درواقع ابعاد شخصيّت انسان را بيان مى کند، اخلاق شايسته، فکر بلند، مقام والا، و آثار نيک (مانند آثار علمى و خدمات اجتماعى). کسى که اين امور را در خود جمع کند به يقين انسان شايسته و پرارزشى است که مى تواند براى ديگران الگو باشد.
امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن انگشت روى جزئيات مسائل اخلاقى گذاشته، به ده نمونه از مکارم اخلاق و صفات بارز انسانى اشاره کرده و همگان را به آن دعوت مى کند، مى فرمايد: «(اگر مى خواهيد تعصّبى داشته باشيد) درباره خصلت هاى مطلوب تعصّب به خرج دهيد؛ ازجمله حفظ حقوق همسايگان، وفاى به عهد و پيمان، انجام کار نيک، مخالفت با تکبّر، اقدام به جود و بخشش، خوددارى از ستم، بزرگ شمردن قتل نفس (و پرهيز شديد از آن)، انصاف درباره مردم، فرو خوردن خشم و اجتناب از فساد در زمين»؛ (فَتَعَصَّبُوا لِخِلالِ الْحَمْدِ مِنَ آلْحِفْظِ لِلْجِوَارِ، وَآلْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ، وَآلطَّاعَةِ لِلْبِرِّ، وَآلْمَعْصِيَةِ لِلْکِبْرِ، وَآلْأَخْذِ بِالْفَضْلِ، وَآلْکَفِّ عَنِ آلْبَغْيِ، وَآلْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ، وَآلْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ، وَآلْکَظْمِ لِلْغَيْظِ، وَآجْتِنَابِ آلْفَسَادِ فِي آلْأَرْضِ).
بى شک انسانى که جامع اين صفات ده گانه باشد، انسان شايسته و پرارزشى است و جامعه اى که اين اصول در آن حکم فرما گردد، جامعه اى است از هر نظر سالم و سعادتمند و پيشرو.
شايان ذکر است که صفات مزبور بر دوگونه است: بعضى اشاره به پرهيز از مفاسد فردى و جمعى مى کند، مانند «اعظام قتل» و «مخالف با تکبّر» و «اجتناب از فساد در زمين»، و بعضى ديگر به کارهاى مفيد و سازنده ناظر است، مانند «حفظ حقوق»، «وفاى به عهد»، «انجام نيکى ها» و «جود و بخشش».
«حفظ جوار» به معناى رعايت حقوق همسايگان، در اسلام مورد تأکيد قرار گرفته است. در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «حُسْنُ الْجَوارِ يَعْمُرُ الدِّيارَ وَيَزيدُ فِي الاْعْمَارِ؛ نيکى به همسايگان سبب آبادى و فزونى در عمر است».
«حسن جوار» تنها به اين نيست که انسان توليد مزاحمتى براى همسايگان نکند، بلکه در مشکلات به يارى آن ها بشتابد و اگر احيانآ مزاحمتى از سوى آن ها شد با رفق و مدارا برخورد کند و به يقين اگر اين دستور اسلامى را همه رعايت کنند موجى از محبّت و دوستى در سرتاسر شهرها و آبادى ها پيدا مى شود.
«وفاء به ذمام» اشاره به وفاى به عهد و پيمان است که در اسلام اهمّيّت فوق العاده اى دارد و «انصاف درباره خلق»، اشاره به اين است که حقوق خود و ديگران را به يک چشم نگاه کند؛ آنچه براى خود مى خواهد براى ديگران نيز بخواهد و آنچه براى خود نمى خواهد براى ديگران نيز نپسندد. نکته
تعصّب هاى منفى و مثبت
در وجود انسان انگيزه هاى گوناگون و پيچيده اى است که اگر براثر جهل و نادانى به کانال هاى نامطلوبى سوق داده شود نتايج آن بسيار منفى و گاه مرگبار است. در اين گونه موارد رهبران جامعه نبايد به فکر نابود کردن انگيزه ها باشند، بلکه بايد آن ها را به مسيرهاى مفيد و سازنده هدايت کنند و به تعبير ديگر، با انتخاب جايگزين هاى مثبت نه تنها با انگيزه ها مقابله نکنند، بلکه از آن بهره بگيرند.
يک سيلاب عظيم اگر مهار نشود سبب ويرانى و نابودى جان و اموال مردم است؛ ولى اگر سدّى قوى در برابر آن بکشند و مهارش کنند و آب از دريچه هاى معيّنى بيرون آيد، سبب عمران و آبادى است؛ مقادير عظيمى برق توليد مى کند، کارخانه هاى بزرگى را به راه مى اندازد، آب را براى تمام مدت سال ذخيره مى کند و کشاورزى را رونق مى بخشد.
در تعبيرات اسلامى، اين مطلب به خوبى نمايان است؛ مثلا در خطبه نکاح مى خوانيم: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى أَحَلَّ النِّکاحَ وَحَرَّمَ الزِّنا وَالسِّفاحِ» اشاره به اين که خداوند هرگز دستور به سرکوبى غريزه جنسى نمى دهد، بلکه مسير صحيح نکاح را تعيين فرموده تا انسان ها به اعمال منافى عفّت کشيده نشوند. حضرت لوط پيامبر (عليه السلام) هنگامى که قوم خود را از اعمال منافى عفّت نهى مى کند به آن ها پيشنهاد ازدواج با دخترانش را مى دهد، مى فرمايد: (هَؤُلاءِ بَنَاتِى هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ). در سوره نور در کنار حدّ زنا: (الزَّانِيَةُ وَالزَّانِى فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ) به همکارى عمومى جامعه براى ازدواج سالم جوانان دستور مى دهد، مى فرمايد: (وَأَنکِحُوا الْأَيَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ يَکُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ).
در بعضى از روايات اسلامى آمده است: «شُومُ الْمَرْأَةِ کَثْرَةُ مَهْرِها...» و در بعضى ديگر آمده: «شُومُها شِدَّةُ مَؤُونَتِها» يعنى بد قدمى زن در سنگينى مهريه و زيادى هزينه هاى زندگى اوست.
در ميان مردم چيزى به نام خوش قدمى و بدقدمى وجود دارد که به شکل خرافى، بسيار زيان بار است؛ ولى اسلام به آن يک لباس منطقى پوشانده، بى آن که اصل آن را نابود کند.
درمورد تعصّب نيز مطلب از همين قرار است؛ انگيزه هايى در درون انسان وجود دارد که او را به سوى تعصّب مى کشاند و هرگاه رها شود، به جنبه هاى منفى که مايه کبر، غرور و گاه نزاع هاى خونين است، کشيده مى شود؛ ولى امام (عليه السلام) سعى مى کند آن را به سوى جنبه هاى مثبت هدايت کند، مى فرمايد: اگر بناست که افراد، قبايل و اقوام، تعصّبى به خرج دهند، چه بهتر که اين تعصّب در مکارم الاخلاق ومحاسن افعال، حمايت از مظلومان، مبارزه با ظالمان و نيکى درباره همگان، صورت گيرد.

* * *