تفسیر بخش چهاردم
بخش چهاردهم
وَآحْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ آلْمَثُلاتِ بِسُوءِ آلْأَفْعَالِ، وَذَمِيمِ آلْأَعْمَالِ. فَتَذَکَّرُوا فِي آلْخَيْرِ وَآلشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ، وَآحْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ.
فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَيْهِمْ، فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ آلْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ، وَزَاحَتِ آلْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ، وَمُدَّتِ آلْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ، وَآنْقَادَتِ آلنِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ، وَوَصَلَتِ آلْکَرَامَةُ عَلَيْهِ حَبْلَهُمْ مِنَ آلْإِجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ، وَآللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ، وَآلتَّحَاضِّ عَلَيْهَا، وَآلتَّوَاصِي بِهَا، وَآجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ، وَأَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ؛ مِنْ تَضَاغُنِ آلْقُلُوبِ، وَتَشَاحُنِ آلصُّدُورِ، وَتَدَابُرِ آلنُّفُوسِ، وَتَخَاذُلِ آلْأَيْدِي.
ترجمه
شرح و تفسیر
امام (عليه السلام) در اين بخش و چند بخش آينده، مخاطبان خود را به مطالعه در احوال پيشينيان دعوت مى کند، عوامل ضعف و قدرت آن ها را برمى شمرد و اسباب پيروزى و شکست را در جاى جاى زندگى آنان به مخاطبان خود نشان مى دهد، تا از تجارب آنان بهره گيرند و در پرتو هدايت هاى تاريخ، راه صحيح زندگى را پيدا کنند. اين نوع آموزش (آموزش از طريق مطالعه تاريخ پيشينيان) چيزى است که قرآن مجيد در اکثر سوره ها بر آن تأکيد مى کند و بسيار مؤثّر وتکان دهنده است.
مى فرمايد: «از کيفرهايى که براثر سوء افعال و اعمال ناپسند بر امّت هاى پيشين نازل شد برحذر باشيد، حالات آن ها را در خوبى و بدى به ياد آريد وبترسيد از اين که شما مانند آنان باشيد»؛ (وَآحْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ آلْمَثُلاتِ بِسُوءِ آلْأَفْعَالِ، وَذَمِيمِ آلْأَعْمَالِ. فَتَذَکَّرُوا فِي آلْخَيْرِ وَآلشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ، وَآحْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ).
در اين جمله امام (عليه السلام) به سرنوشت اقوامى، همچون قوم عاد، قوم ثمود، قوم نوح (عليه السلام)، قوم لوط (عليه السلام)، سرنوشت فرعون ها و نمرودها و عذاب هايى که براثر اعمال زشتشان بر سر آن ها فرو آمد، اشاره مى کند و همه را از مبتلا شدن به چنان سرنوشتى برحذر مى دارد.
تعبير به «سُوءِ الْأَفْعَالِ وَذَمِيمِ الْأَعْمَالِ» ممکن است تأکيد بر يک معنا باشد وآن کارهاى زشت و ناپسند است. اين احتمال نيز وجود دارد که «سوء افعال» اشاره به اعمال گناه آلوده باشد و «ذميم اعمال» ناظر به کارهاى ناپسند، هر چند به مرحله گناه نيز نرسد؛ مانند غفلت از محرومان، و ترک انصاف و جود و بخشش و ايثار که مورد نکوهش عقل و خرد است.
آنگاه بعد از بيان اين اجمال به تفصيل مى پردازد، همان روشى که قرآن مجيد، مرتب از آن براى بيان مسائل مهم استفاده مى کند، مى فرمايد: «هرگاه به تفاوت دو حال آن ها (پيروزى و شکست) مى انديشيد به سراغ امورى برويد که موجب عزّت و اقتدار آنان شد، دشمنان را از آن ها دور کرد، عافيت و سلامت را براى آنان گسترش داد، نعمت ها مطيعشان شدند و کرامت و شخصيت، رشته خود را به آنان پيوست»؛ (فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَيْهِمْ، فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ آلْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ، وَزَاحَتِ آلْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ، وَمُدَّتِ آلْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ، وَآنْقَادَتِ آلنِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ، وَوَصَلَتِ آلْکَرَامَةُ عَلَيْهِ حَبْلَهُمْ).
سپس امام (عليه السلام)، عواملى را که باعث فراهم شدن اين امور پنج گانه (عزّت، شکست دشمن، عافيت، نعمت و کرامت) شد به اين صورت بيان مى فرمايد: «(اين امور عبارت اند از) پرهيز از تفرقه و پراکندگى، تأکيد بر الفت و اتّحاد، تشويق يکديگر به آن و سفارش کردن به انجام آن است»؛ (مِنَ آلاِْجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ، وَآللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ، وَآلتَّحَاضِّ عَلَيْهَا، وَآلتَّوَاصِي بِهَا).
اين عوامل چهارگانه گرچه همه به مسئله اتّحاد و وحدت باز مى گردند، ولى هر يک از تعبيرات ناظر به نکته اى است: اجتناب از تفرقه، ناظر به نفى عوامل تفرقه است، و لزوم الفت، ناظر به اثبات عوامل وحدت. «تحاض» اشاره به تشويق است (احتمالا تشويق هاى عملى) و «تواصى» اشاره به سفارش کردن از طريق بيان است. و همه اين ها در مسير اتّحاد صفوف و يک دلى هستند.
سپس امام (عليه السلام) به جنبه منفى اين مسئله، يعنى تفرقه و عوامل آن مى پردازد و با تعبيرى پرمعنا به آن ها هشدار مى دهد که از عوامل اختلاف به شدّت بپرهيزند، مى فرمايد: «از هر کارى که ستون فقرات آن ها را در هم شکست وقدرتشان را سست کرد اجتناب کنيد»؛ (وَآجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ، وَأَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ). در ادامه اين سخن بعد از ذکر اين اصل کلى، انگشت بر عوامل خاص آن مى گذارد و مى فرمايد: «(عوامل اختلاف آن ها) کينه هاى درونى، بدخواهى، پشت به هم کردن و دست از يارى هم برداشتن بود»؛ (مِنْ تَضَاغُنِ آلْقُلُوبِ، وَتَشَاحُنِ آلصُّدُورِ، وَتَدَابُرِ آلنُّفُوسِ، وَتَخَاذُلِ آلْأَيْدِي).
اين چهار عامل، عوامل اصلى اختلاف اند که بعضى جنبه باطنى دارند، مانند کينه هايى که در سينه ها پنهان است و حسادت و بخل، و بعضى جنبه ظاهرى دارند، مانند پشت به يکديگر کردن و در برابر حوادث، برادران، دوستان ومؤمنان را تنها گذاشتن. آرى! اين امور در هر قوم و ملّتى پيدا شود پشتشان را مى شکند وقدرتشان را مى گيرد.
* * *
پاورقی ها
«منّه» به معناى قوّت است و «منّت» بر وزن «عزّت» به معناى نعمت بزرگ است که موجب قدرت و قوّت مى شود و به گفته راغب در مفردات در اصل از «منّ» که واحد وزن است گرفته شده است.