تفسیر بخش اوّل

تَعَاهَدُوا أَمْرَ آلصَّلاةِ، وَحَافِظُوا عَلَيْهَا، وَآسْتَکْثِرُوا مِنْهَا، وَتَقَرَّبُوا بِهَا، فَإِنَّها (کَانَتْ عَلَى آلْمُؤْمِنينَ کِتَاباً مَّوْقُوتاً). أَلا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِينَ سُئِلُوا: (مَا سَلَکَکُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ آلْمُصَلِّينَ). وَإِنَّهَا لَتَحُتُّ آلذُّنُوبَ حَتَّ آلْوَرَقِ، وَتُطْلِقُهَا إِطْلاقَ آلرِّبَقِ، وَشَبَّهَهَا رَسُولُ آللهِ (صلي الله عليه و آله) بِالْحَمَّةِ تَکُونُ عَلَى بَابِ آلرَّجُلِ، فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي آلْيَوْمِ وَآللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَمَا عَسَى أَنْ يَبْقَى عَلَيْهِ مِنَ آلدَّرَنِ؟ وَقَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ آلْمُؤْمِنيِنَ آلَّذِينَ لا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِينَةُ مَتَاعٍ، وَلا قُرَّةُ عَيْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَلا مَالٍ. يَقُولُ آللهُ سُبْحَانَهُ: (رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلابَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ آللهِ وَإِقَامِ آلصَّلاةِ وَإِيتَآءِ آلزَّکَاةِ). وَکَانَ رَسُولُ آللهِ (صلي الله عليه و آله) نَصِباً بِالصَّلاةِ بَعْدَ آلتَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ، لِقَوْلِ اللهِ سُبْحَانَهُ: (وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَآصْطَبِرْ عَلَيْهَا)، فَکَانَ يَأْمُرُ بِها أَهْلَهُ وَيَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ.

ترجمه
برنامه نماز را به خوبى مراقبت کنيد و در محافظت از آن بکوشيد. بسيار نماز بخوانيد و به وسيله آن به خدا تقرّب جوييد، زيرا «نماز به عنوان فريضه واجب (در اوقات مختلف شب و روز) بر مؤمنان مقرر شده است». آيا پاسخ دوزخيان را در برابر اين سؤال که «چه چيز شما را به دوزخ کشانيد؟» نمى شنويد که مى گويند: «ما از نمازگزاران نبوديم»؟ (آرى) نماز گناهان را فرو مى ريزد، همچون فروريختن برگ از درختان (در فصل پاييز) و طناب هاى معاصى را از گردن ها مى گشايد. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نماز را به چشمه آب گرمى تشبيه فرمود که بر در خانه انسان باشد و او هر شبانه روز پنج مرتبه خود را در آن شست وشو دهد که بى شکّ چرک و آلودگى در بدنش باقى نخواهد ماند (نمازهاى پنج گانه نيز روح وقلب انسان را شست وشو مى دهند وآثارى از گناه در آن باقى نمى گذارند).
آن گروه از مؤمنان که زينت متاع دنيا و فرزندان و اموالى که مايه چشم روشنى است، آن ها را به خود مشغول نداشته است، حق نماز را خوب شناخته اند. خداوند سبحان درباره آن ها مى فرمايد: «آن ها مردانى هستند که تجارت و بيع آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداختن زکات بازنمى دارد» و رسول خدا بعد از بشارت به بهشت، خويش را براى نماز به تعب و مشقّت مى انداخت، زيرا خداوند به او فرموده بود: «خانواده خويش را به نماز دعوت کن و در برابر آن شکيبا باش» (زيرا نماز کليد ورود به بهشت است)، آن حضرت پى درپى اهل بيت خود را به نماز دعوت مى کرد و خود را به آن وادار مى فرمود (و در انجام آن اصرار و شکيبايى داشت).
شرح و تفسیر
اهمّيّت فوق العاده نماز
همان گونه که در بحث «خطبه در يک نگاه» گفته شد، امام (عليه السلام) در اين خطبه به چهار امر مهم که از ارکان دين محسوب مى شوند اشاره کرده، بر آن ها تأکيد مى ورزد. سه امر آن مربوط به فروع دين (نماز، زکات، و حفظ و اداى امانت) ويک امر آن از آثار اصول دين است و آن ايمان به حضور الهى در همه جا و علم او به تمام مضمرات قلوب و اعمال جوارح است.
در بخش اوّل که مربوط به نماز است به آثار مهم معنوى و تربيتى نماز وعاقبت شوم تارکان و سبک شمرندگان آن پرداخته، نمازگزاران واقعى را معرفى مى کند، نخست مى فرمايد: «برنامه نماز را به خوبى مراقبت کنيد و در محافظت از آن بکوشيد. بسيار نماز بخوانيد و به وسيله آن به خدا تقرّب جوييد»؛ (تَعَاهَدُوا أَمْرَ آلصَّلاةِ، وَحَافِظُوا عَلَيْهَا، وَآسْتَکْثِرُوا مِنْهَا، وَتَقَرَّبُوا بِهَا).
در اين عبارت کوتاه چهار دستور درباره نماز داده شده است: تعاهد، محافظت، استکثار، و تقرب جستن.
منظور از «تعاهد» سرکشى و اصلاح کردن است. اين تعبير درمورد کسى که به املاک و مزارع خود سرکشى کرده و در اصلاح آن مى کوشد به کار مى رود، بنابراين جمله امام (عليه السلام) اشاره به اين است که آموزش هاى خود را درمورد واجبات و مستحبات و مکروهات نماز ادامه دهيد به گونه اى که نماز شما هر روز از روزهاى گذشته بهتر باشد.
منظور از محافظت که در آيه 238 بقره نيز به آن اشاره شده: (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلوةِ الْوُسْطَى) نگاهدارى نماز از موانع و ريا و سُمعه و مانند آن است.
بعضى نيز احتمال داده اند که منظور حفظ اوقات هر نماز در وقت فضيلت آن است.
تعبير به «استکثروا» اشاره به همان چيزى است که در روايت معروف نبوى (صلي الله عليه و آله) آمده است که مى فرمايد: «الصَّلاةُ خَيْرُ مَوْضُوعٍ فَمَنْ شاءَ اسْتَقَلَّ وَمَنْ شاءَ اسْتَکْثَرَ؛ نماز بهترين کار است، هر کس بخواهد به مقدار کم به جا مى آورد و هر کس بخواهد (و توان داشته باشد) به مقدار زياد».
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم که فرمود: «إنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ الصَّلاةُ وَالْبِرُّ وَالْجِهَادُ؛ بهترين اعمال نزد خداوند متعال نماز است و نيکوکارى و جهاد». در چهارمين جمله که درواقع نتيجه جمله هاى سه گانه قبل است، مى فرمايد : «به وسيله نماز به درگاه خدا تقرّب جوييد».
در حديث معروف از امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) آمده است: «اَلصَّلاةُ قُربانُ کُلُّ تَقِىٍّ؛ نماز وسيله تقرّب هر پرهيزکارى است».
سپس امام (عليه السلام) به ذکر دليل براى اين دستورات مهم درمورد نماز پرداخته و به هفت نکته اشاره مى کند و به آياتى از قرآن مجيد و سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله) استدلال مى فرمايد.
نخست مى گويد: «زيرا نماز به عنوان فريضه واجب (در اوقات مختلف شب و روز) بر مؤمنان مقرّر شده است»؛ (إِنَّ الصَّلوةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ کِتَابآ مَوْقُوتآ).
مفسّران براى اين آيه دو تفسير ذکر کرده اند: نخست اين که منظور از «موقوت» واجب است، زيرا اين تعبير به جاى وجوب به کار مى رود. ديگر اين که اشاره به اوقات نماز است که بايد همه مؤمنان به دقّت مراقب آن باشند و هر نمازى را در وقت خود به جا آورند.
سپس به ذکر دليل دوم پرداخته، مى فرمايد: «آيا پاسخ دوزخيان را در برابر اين سؤال که «چه چيز شما را به دوزخ کشانيد؟» نمى شنويد که مى گويند: «ما از نمازگزاران نبوديم»؟»؛ (أَلا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِينَ سُئِلُوا: (مَا سَلَکَکُمْ فِي سَقَر * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ آلْمُصَلِّينَ)). البتّه در ادامه آيه شريفه مزبور به چند گناه ديگر که عامل ورود آن ها در دوزخ شده اشاره گرديده است: «عدم اطعام مساکين، هم صدا شدن با اهل باطل وتکذيب روز قيامت»؛ (وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِينَ * وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ * وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ)؛ ولى مهم اين جاست که قرآن مجيد ترک نماز را قبل از همه اين ها بيان کرده است و اين نشانه روشنى بر اهمّيّت نقش نماز در سعادت و نجات انسان هاست.
در ضمن، اين آيات دليل روشنى بر مجازات کفّار براى ترک فروع دين همانند ترک اصول دين است و اين مسئله پيچيده را حل مى کند.
امام (عليه السلام) در بيان سومين و چهارمين دليل براى اثبات اهمّيّت نماز مى فرمايد: «نماز گناهان را فرو مى ريزد، همچون فروريختن برگ از درختان (در فصل پاييز) و طناب هاى معاصى را از گردن ها مى گشايد»؛ (وَإِنَّهَا لَتَحُتُّ آلذُّنُوبَ حَتَّ آلْوَرَقِ، وَتُطْلِقُهَا إِطْلاقَ آلرِّبَقِ).
آرى، همان گونه که نماز به مضمون آيه شريفه (إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْکَرِ) از گناهان آينده جلوگيرى مى کند، بر گناهان گذشته نيز از طريق توبه و انابه به درگاه الهى که نماز بستر آن را فراهم مى سازد اثر مى گذارد و گناهانى را که همچون طناب بر گردن انسان قرار گرفته و مانع پيشرفت و ترقّى او مى شود، باز کرده و انسان را آزاد مى سازد.
در حديثى از سلمان فارسى مى خوانيم که مى گويد: من با رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در سايه درختى نشسته بودم، پيامبر (صلي الله عليه و آله) شاخه اى از آن درخت را گرفت و تکان داد در اين هنگام برگ ها فرو ريختند، سپس فرمود: «أَلا تَسْئَلُونِي عَمّا صَنَعْتُ؟؛ آيا نمى پرسيد چرا اين کار را کردم؟» عرض کردند: اى رسول خدا! خودت به ما خبر ده! فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ الْمُسْلِمَ إذا قَامَ إِلَى الصَّلوةِ تَحاتَتْ خَطاياهُ کَما تَحاتَّتْ وَرَقُ هذِهِ الشَّجَرَةِ؛ بنده مسلمان هنگامى که به نماز برمى خيزد گناهان او فرو مى ريزد همان گونه که برگ هاى اين درخت فرو ريخت».
سپس امام (عليه السلام) در پنجمين استدلال خود به کلام معروف رسول خدا (صلي الله عليه و آله) درباره اهمّيّت نماز استناد مى جويد، مى فرمايد: «پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نماز را به چشمه آب گرمى تشبيه فرمود که بر در خانه انسان باشد و او هر شبانه روز پنج مرتبه خود را در آن شست وشو دهد که بى شکّ چرک و آلودگى در بدنش باقى نخواهد ماند (نمازهاى پنج گانه روزانه نيز آن چنان روح و قلب انسان را شست وشو مى دهد که آثارى از گناه در آن باقى نمى گذارد)»؛ (وَشَبَّهَهَا رَسُولُ آللهِ (صلي الله عليه و آله) بِالْحَمَّةِ تَکُونُ عَلَى بَابِ آلرَّجُلِ، فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي آلْيَوْمِ و آللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَمَا عَسَى أَنْ يَبْقَى عَلَيْهِ مِنَ آلدَّرَنِ؟).
با توجّه به اين که در متن خطبه تعبير به «حمّه» (چشمه آب گرم يا آب هاى گرمى که به عنوان درمان بيمارى ها مورد استفاده قرار مى گيرد) شده روشن مى شود که نماز همچون چشمه آب معمولى نيست، بلکه چشمه خاصّى است که آثار فوق العاده اى در زدودن آلودگى ها دارد؛ ولى بايد توجّه داشت که اين تعبير تا آن جا که ما تفحّص کرديم تنها در کلام امام (عليه السلام) و در اين خطبه آمده است. اين تأثير ممکن است از اين جهت باشد که نماز روح تقوا را در انسان زنده مى کند و به مضمون (إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْکَرِ) او را از فحشا و منکرات، در آينده بازمى دارد و طبعآ درباره به گذشته نيز دعوت به توبه مى کند.
امام (عليه السلام) در ادامه سخن در ششمين استدلال خود به آيه ديگرى در قرآن مجيد که مقام والاى نمازگزاران را بيان مى کند استناد مى جويد، مى فرمايد: «گروهى از مؤمنان که زينت متاع دنيا و فرزندان و اموالى که مايه چشم روشنى است آن ها را به خود مشغول نداشته است، حق نماز را خوب شناخته اند. خداوند سبحان درباره آن ها مى فرمايد: «آن ها مردانى هستند که تجارت و بيع، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداختن زکات بازنمى دارد»؛ (وَقَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ آلْمُؤْمِنيِنَ آلَّذِينَ لا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِينَةُ مَتَاعٍ، وَلا قُرَّةُ عَيْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَلا مَالٍ. يَقُولُ آللهُ سُبْحَانَهُ: (رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ آللهِ وَإِقَامِ آلصَّلاةِ وَإِيتَآءِ آلزَّکَاةِ)).
بايد توجّه داشت که آيه فوق به فاصله يک آيه از آيه نور در قرآن مجيد واقع شده و در آيه قبل از آن سخن از بيوت مرتفعى است که نور پرفروغ الهى در آن مى درخشد و صبح و شام در آن تسبيح و تحميد خدا مى شود و افرادى که در آيه مورد بحث به آنان اشاره شده، همانند پاسداران نور الهى هستند که زرق و برق دنيا آن ها را به خود مشغول نمى کند و از ياد خالق و کمک به خلق بازنمى دارد.
سرانجام در بيان هفتمين و آخرين دليل براى اهمّيّت نماز، به برنامه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) که برگرفته از قرآن مجيد است اشاره کرده، مى فرمايد: «رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بعد از بشارت به بهشت، خويش را براى نماز به تعب و مشقّت مى انداخت، زيرا خداوند به او فرموده بود: «خانواده خويش را به نماز دعوت کن و در برابر آن شکيبا باش» (زيرا نماز کليد ورود به بهشت است) لذا آن حضرت پى درپى اهل بيت خود را به نماز دعوت مى کرد و خود را به آن وادار مى فرمود (و در انجام آن اصرار و شکيبايى داشت)»؛ (وَکَانَ رَسُولُ آللهِ (صلي الله عليه و آله) نَصِباً بِالصَّلاةِ بَعْدَ آلتَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ، لِقَوْلِ اللهِ سُبْحَانَهُ: (وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَآصْطَبِرْ عَلَيْهَا)، فَکَانَ يَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَيَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ).
اين دلايل هفت گانه که اميرمؤمنان على (عليه السلام) براى بيان اهمّيّت نماز از آيات قرآن و سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله) آورده و ده ها دلايل ديگر که به يقين، امام (عليه السلام) در مقام بيان همه آن ها نبوده است، نشان مى دهد که نماز چه گوهر گران بهايى است و چه تأثيرى در تربيت و سعادت انسان دارد و دور ماندن از نماز و برکات آن، چه خطراتى ايجاد مى کند. نکته
نقش نماز در تربيت انسان
انسان موجود فراموش کارى است؛ نه تنها ديگران را فراموش مى کند، بلکه بسيار مى شود که به خودفراموشى نيز مبتلا مى گردد و اين خودفراموشى بزرگ ترين دشمن سعادت اوست.
دو عامل مهم به اين خودفراموشى کمک مى کنند: نخست، نيازهاى واقعى زندگى روزانه است به خصوص در زمانى که زندگى پيچيده و پر از مشکلات شود، و ديگرى، نيازهاى خيالى و زرق و برق ها و تشريفات آميخته با هوا وهوس ها و عشق به مال و جاه و شهوات است. در اين حال درست به مسافرى مى ماند که در دو طرف جاده، قصرهاى سر به فلک کشيده و شاهدان زيباروى را مى بيند که ناگهان او را از مسير اصلى بازداشته و به پرتگاه مى کشاند.
مهم ترين آثار نماز، بيدار ساختن انسان و پايان دادن به خودفراموشى است، زيرا هنگامى که ياد خدا به ميان آمد، وضع به کلى دگرگون مى شود. آيه شريفه (أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکْرِى) که فلسفه نماز را ياد خدا مى شمارد و آيه شريفه (لَذِکْرُ اللهِ أَکْبَرُ) که بعد از جمله (إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْکَرِ) آمده، نشان مى دهد که ريشه اصلى فلسفه نماز در ياد خدا نهاده شده است؛ زيرا سرچشمه همه گناهان، حبّ دنيا و دنياپرستى است که ذکرالله، انسان را از آن بازمى دارد، همان گونه که در آيه 29 سوره نجم مى خوانيم: (فَأَعْرِضْ عَنْ مَّنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا)؛ «حال که چنين است از کسى که از ياد ما روى گردانده و جز دنيا را نخواسته، اعراض کن».
طبق آيات ديگر قرآن، شيطان در اطراف قلب انسان، طواف مى کند، همين که ياد خدا در آن پيدا شود مى گريزد: (إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ).
و اگر مى بينيم که در روايات اسلامى، نماز عمود دين و چشمه آب زلال پاک کننده شمرده شده، دليلش همين است؛ به ويژه اگر اين نماز به صورت جماعت اقامه شود و مؤمنان، دسته جمعى به درگاه خدا روى آورند. در روايتى از رسول گرامى اسلام (صلي الله عليه و آله) آمده است: «هر کس نمازهاى پنج گانه روزانه را با جماعت (با شرايط کامل) بخواند، هر کار نيکى را درباره او گمان داشته باشيد و شهادت او را بپذيريد»؛ (مَنْ صَلّى الصَّلاة في جَماعَةٍ فَظَنُّوا بِهِ کُلَّ خَيْرٍ وَأقْبِلُوا شَهادَتَهُ).
اگر به مقدمات نماز (طهارت، وضو و غسل) که انسان را به پاکى جسم وجان، دعوت مى کند و شرايط ديگر آن مانند پاک و حلال بودن لباس و توجّه به کعبه، کهن ترين مرکز توحيد، و ارکان و محتواى آيات و اذکار و تعقيبات آن، نگاهى شود، ديد و فهم انسان را درباره اهمّيّت فوق العاده اين عبادت بزرگ وبى نظير، گسترش مى دهد و نشان مى دهد که نماز چه نقش مهمى در تربيت انسان ورساندن او به جوار قرب خدا در سير و سلوک معنوى و عرفانى دارد.

* * *
پاورقی ها
بحارالانوار، ج 79، ص 308، ح 9.
وسائل الشيعة، ج 3، باب استحباب اختيار الصلاة على غيرها، ص 27، ح 7. کافى، ج 3، باب فضل الصلاة، ص 265، ح 6. نساء، آيه 103. «سقر» در اصل از ريشه «سقر» بر وزن «فقر» به معناى دگرگون شدن و ذوب گشتن و تغيير رنگ دادن و آزار ديدن بر اثر تابش آفتاب گرفته شده است و چون جهنّم اين آثار را به نحو اشدّ دارد، يکى از نام هايش «سقر» است. از بعضى روايات استفاده مى شود که «سقر» نام بخش خاصى از دوزخ است که جايگاه متکبّران است. مدثر، آيات 42 و 43. مدثر، آيات 44-46. «حتّ» در اصل به معناى جداکردن برگ هاى درختان است و گاه در جداکردن اشياى ديگر نيز به کار مى رود. «ربق» بر وزن «صفت» جمع «ربق» بر وزن «فعل» به معناى طنابى است که دستاويزهاى متعدّدى در آن است و معمولا هنگامى که مى خواهند حيوانات را به صف کنند هر کدام را به يکى از آن دستاويزها مى بندند. عنکبوت، آيه 45. وسائل الشيعة، ج 3، باب استحباب کثرة التفضل، ص 76، ح 3. «درن» بر وزن «لجن» به معناى چرک و آلودگى است. اين حديث را مرحوم شيخ حر عاملى در وسائل الشيعه، ج 3، باب وجوب الصلوات الخمس، ص 6، ح 3 آورده است. با اين تفاوت که به جاى «حمّه» «نهر» و «النهر الجارى» ذکر شده است. همين مضمون در مسند احمد، ج 1، ص 72 و صحيح مسلم، ج 2، ص 132 نيز آمده است. عنکبوت، آيه 45. نور، آيه 37. «نصب» بر وزن «خجل» به معناى خسته و فرسوده است و صفت مشبّهه از ريشه «نَصَب» بر وزن «حسب» به معناى خستگى و کوفتگى است. طه، آيه 132. «يصبر» از ريشه «صبر» به معناى شکيبايى است و قابل توجّه است که اين فعل غالبآ به صورت لازم استعمال مى شود؛ ولى گاه معناى متعدّى هم دارد؛ يعنى وادار به صبر کردن، و در جمله بالا همين معنا اراده شده است. طه، آيه 14. عنکبوت، آيه 45. اعراف، آيه 201. بحارالانوار، ج 85، ص 16، ح 30.