تفسیر بخش دوم

ثُمَّ إِنَّ آلزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ آلصَّلاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ آلْإِسْلامِ، فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ آلنَّفْسِ بِهَا، فإِنَّها تُجْعَلُ لَهُ کَفَّارَةً، وَمِنَ آلنَّارِ حِجَازاً وَوِقَايَةً. فَلايُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ، وَلا يُکْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ، فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ آلنّفْسِ بِهَا، يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا، فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ، مَغْبُونُ آلْأَجْرِ، ضَالُّ آلْعَمَلِ، طَوِيلُ آلنَّدَمِ.

ترجمه
سپس زکات، همراه نماز، وسيله تقرّب مسلمانان به خدا قرار داده شده است، کسى که زکات را با طيب خاطر عطا کند، کفّاره (گناهان) او قرار داده خواهد شد و مانع و حاجبى (از آتش دوزخ). بنابراين نبايد هيچ کس درباره آنچه (در راه خدا) پرداخته دل مشغولى داشته باشد و براى اداى آنچه داده است تأسف بخورد، زيرا آن کس که بدون طيب خاطر به اميد دريافت چيزى که برتر از آن است آن را بپردازد، درمورد سنّت پيامبر، جاهل بوده، از گرفتن پاداش مغبون شده و در عمل گمراه است و پشيمانى او طولانى خواهد بود.
شرح و تفسیر
برکات زکات
همان گونه که در آغاز خطبه اشاره شد، امام (عليه السلام) در اين خطبه به چهار برنامه بسيار مهم اشاره مى کند که نخستين آن ها نماز بود و بحث آن به صورت جداگانه بيان شد. اکنون نوبت زکات است، مى فرمايد: «سپس زکات، همراه نماز، وسيله تقرّب مسلمانان به خدا قرار داده شده است»؛ (ثُمَّ إِنَّ آلزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ آلصَّلاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ آلْإِسْلامِ).
«قربان» در اين جا به معناى چيزى است که موجب تقرّب به سوى خدا مى شود و مى دانيم که نماز، رابطه خلق با خالق و زکات، رابطه خلق با ساير بندگان خداست که ارتباط با آن ها نوعى ارتباط با خدا محسوب مى شود. شايسته توجّه است که نماز و زکات در 27 آيه از قرآن مجيد در کنار يکديگر قرار گرفته اند که نشان مى دهد اين دو براى تأمين سعادت فرد و جامعه، لازم و ملزوم يکديگرند.
سپس امام (عليه السلام) بعضى از آثار مهم زکات و شرايط آن را برمى شمرد، مى فرمايد : «بنابراين هر کسى که زکات را با طيب خاطر عطا کند، کفّاره (گناهان) او قرار داده خواهد شد و مانع و حاجبى (از آتش دوزخ) براى او خواهد بود»؛ (فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ آلنَّفْسِ بِهَا، فإِنَّها تُجْعَلُ لَهُ کَفَّارَةً، وَمِنَ آلنَّارِ حِجَازاً وَوِقَايَةً).
مطابق اين تعبير امام (عليه السلام)، نخستين شرط براى قبولى زکات اين است که با ميل و رغبت و به عنوان امتثالِ فرمان پروردگار و جلب رضاى او آن را بپردازد و در چنين حالتى دو اثر مهم دارد که يکى از آن ها کفّاره گناهان پيشين است و ديگرى حجاب بودن در مقابل آتش دوزخ.
به يقين کسى که زکات را با کراهت بپردازد و نتواند عشق و علاقه به مال را از دل بيرون کند، اداى تکليف کرده، اما از برکات معنوى و روحانى و اخلاقى آن بهره مند نخواهد شد.
در حديثى از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آمده است: «أَرْضُ الْقِيامَةِ نارٌ ما خَلا ظِلَّ الْمُؤْمِنِ فَإنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ؛ سراسر زمين قيامت را آتشى فرامى گيرد جز سايبان مؤمن که صدقات او سايبانى براى او مى شود». قرآن مجيد يکى از صفات منافقان را اين مى شمارد که اگر انفاقى در راه خدا مى کنند با کراهت توأم است و به همين دليل مقبول درگاه الهى نمى افتد : (وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَبِرَسُولِهِ... وَلا يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ).
در ادامه اين سخن، امام (عليه السلام) نتيجه گيرى مى کند و مى فرمايد: «پس نبايد هيچ کس به آنچه (در راه خدا) پرداخته دلبستگى داشته باشد و براى اداى آنچه داده است بسيار تأسف بخورد»؛ (فَلا يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ، وَلا يُکْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ).
آرى! مردم دو گروه اند؛ گروهى زکات و ساير صدقات خود را با نهايت خشنودى در راه خدا مى دهند و به مضمون (إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِيدُ مِنْکُمْ جَزَآءً وَلا شُکُورآ) همه عشق و علاقه آن ها متوجّه جلب رضاى پروردگار است؛ نه انتظار سپاسگزارى دارند و نه پاداش و جزايى از گيرندگان مى طلبند؛ ولى گروه ديگرى به سختىِ جان کندن، زکات را از خود جدا مى کنند و پيوسته دلشان نگران آن است و گاه و بى گاه مى گويند: فلان مالى که براى زکات داديم چقدر خوب و مرغوب بود و چه اندازه براى آن زحمت کشيده بوديم و اگر امروز در دست ما بود چنين و چنان مى شد. اين گروه، مصداق همان چيزى هستند که امام (عليه السلام) در عبارت مورد بحث، فرموده است. اکنون ببينيم که امام (عليه السلام) پيامدهاى منفى آن را چگونه بيان مى کند، مى فرمايد: «زيرا آن کس که بدون طيب خاطر به اميد دريافت چيزى که برتر از آن است آن را بپردازد، درباره سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله)، جاهل بوده، از گرفتن پاداش مغبون شده، و در عمل گمراه است و پشيمانى او طولانى خواهد بود»؛ (فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ آلنّفْسِ بِهَا، يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا، فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ، مَغْبُونُ آلْأَجْرِ، ضَالُّ آلْعَمَلِ، طَوِيلُ آلنَّدَمِ). در تفسير جمله «يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا» جمعى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: منظور اين است که انسان باايمان در اداى زکات و ساير قربات حتّى انتظار برکت مال و برخوردارى از مواهب بيشتر الهى را نداشته باشد، بلکه تنها رضا و خشنودى خدا را در نظر بگيرد؛ ولى اين تفسير با تعبير «جاهِلٌ بِالسُنَّةِ» و«ضَالُّ الْعَمَلِ» سازگار نيست، زيرا از روايات اسلامى به خوبى استفاده مى شود که انتظار فضل و عنايت الهى در اين گونه موارد نه تنها ممنوع نيست، بلکه مرغوب است.
در رواياتِ زکات و صدقه وارد شده است که در هنگام تنگدستى از طريق دادن صدقه، گشايش روزى بطلبيد و حتى قرآن مجيد مى گويد: (يَمْحَقُ اللهُ الرِّبَا وَ يُرْبِى الصَّدَقَاتِ)؛ «خداوند ربا را نابود مى کند و صدقات را افزايش مى دهد».
ولى دو تفسير ديگر براى اين جمله مى توان گفت که با جمله هاى ديگر هماهنگ تر است؛ نخست اين که اين جمله ادامه جمله «غَيْرَ طَيِّبِ آلنّفْسِ بِهَا» باشد؛ يعنى هنگام زکات، نه طيب خاطر دارد نه اميد برتر از آن از سوى خدا. بديهى است که چنين کسى برخلاف سنّت عمل کرده و به گمراهى کشيده شده است. ديگر اين که کسى که به هنگام اداى زکات، رضايت درونى ندارد و در عين حال برتر از آن را از خدا مى طلبد، سخت در اشتباه و جاهل به سنّت است. نکته
زکات، رکن مهم جامعه اسلامى
زکات، بعد از نماز، مهم ترين برنامه اسلام است؛ در نماز سخن از رابطه با خالق است و در زکات، رابطه با خلق خدا. درواقع صدق و راستى انسان در موضوع رابطه با خالق، هنگامى ثابت مى شود که رابطه او با خلق قوى باشد؛ از مشکلات آنان باخبر گردد، در حلّ آن بکوشد، در برابر دردمندان و بى نوايان و محرومان هم دردى نشان دهد و تا آن جا که در توان دارد به کمک آن ها بشتابد که روشن ترين مظهر آن پرداخت زکات است. به همين دليل همان گونه که در سابق اشاره شد در 27 آيه از قرآن مجيد، «نماز» و «زکات» در کنار هم قرار گرفته اند.
از سوى ديگر، يکى از خطرناک ترين پديده هاى اجتماعى، فاصله طبقاتى است؛ قشرى مرفّه و صاحب همه چيز و قشرى محروم از نيازهاى ابتدايى زندگى در برابر هم قرار گيرند که هم به قشر محروم آسيب مى رسد و هم براثر واکنش هاى شديد آن قشر، قشر مرفّه آسيب مى بيند و ناامنى در کلّ جامعه آشکار مى شود.
در آيه 195 سوره بقره مى خوانيم: (وَأَنفِقُوا فِى سَبِيلِ اللهِ وَلا تُلْقُوا بِأَيْدِيکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ) مفهومش اين است که اگر مى خواهيد از هلاکت نجات يابيد انفاق در راه خدا را فراموش نکنيد.
در کلام اميرمؤمنان على (عليه السلام) اشاره لطيفى به اين حقيقت شده است، زيرا بعد از تقسيم اقشار جامعه به عالم و جاهل و غنىّ و فقير مى فرمايد: «وَإذا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ الْفَقيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ» يعنى هنگامى که اغنيا از نيکى به محرومان بخل ورزند، محرومان جامعه، آخرت خويش را به دنيا مى فروشند و قيام مى کنند و همه قوانين اجتماعى را در هم مى شکنند.
از سوى سوم، صفات رذيله اى در بسيارى از انسان ها بالفعل يا بالقوه وجود دارد که جز با پرداخت زکات ريشه کن نمى شود. قرآن مجيد مى گويد: (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّيهِمْ بِهَا...)؛ «از اموال آن ها صدقه اى (به عنوان زکات) بگير تا به وسيله آن آن ها را پاک سازى و پرورش دهى». آرى! پرداخت زکات تأثير فوق العاده اى در تهذيب نفس و پرورش عالى ترين صفات انسانى دارد.

* * *