تفسیر بخش اول

أمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ آلاْمْرَ يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ إِلَى الاْرْضِ کَقَطَراتِ الْمَطَرِ إِلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُسِمَ لَهَا، مِنْ زِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، فَإِنْ رَأَى أَحَدُکُمْ لاِخِيهِ غَفِيرَةً فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلاَ تَکُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً؛ فَإِنَّ الْمَرْءَ آلمُسْلِمَ مَا لَمْ يَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ فَيَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُکِرَتْ، وَ يُغْرَى بِهَا لِئَامُ النَّاسِ، کانَ کَالْفالِجِ الْيَاسِرِ الَّذِي يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ آلمَغْنَمَ، وَ يُرْفَعُ بِها عَنْهُ آلمَغْرَمُ. وَ کَذَلِکَ الْمَرْءُ آلْمُسْلِمُ آلْبَرِيءُ مِنَ آلْخِيَانَةِ يَنْتَظِرُ مِنَ آللهِ إِحْدَى آلْحُسْنَيَيْنِ: إِمَّا دَاعِىَ آللهِ فَمَا عِنْدَآللهِ خَيْرٌ لَهُ، وَإِمَّا رِزْقَ آللهِ فَإِذَا هُوَ ذُو أَهْلٍ وَ مَالٍ، وَمَعَهُ دِينُهُ وَ حَسَبُهُ. وَ إِنَّ آلْمَالَ وَ آلْبَنِينَ حَرْثُ الْدُّنْيَا، وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ آلاْخِرَةِ، وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا آللهُ تَعالى لاِقْوَامٍ.

ترجمه
امّا بعد (از حمد و ثناى الهى، بدانيد که اين خطبه مشتمل بر ترغيب فقرا به زهد و توصيه اغنيا به محبّت و مهربانى است.) مواهب پروردگار، مانند قطره هاى باران، از آسمان به زمين نازل مى شود و به هر کس سهمى زياد يا کم (مطابق آنچه خداوند مقدّر فرموده) مى رسد. بنابراين هرگاه يکى از شما در زندگى برادر خود برترى اى در همسر و فرزند و مال يا جسم و جان ببيند، نبايد درباره او فتنه کند (و حسادت و کينه و عداوت و يا يأس از پروردگار و سوء ظن به او پيدا کند)؛ زيرا هرگاه مسلمان به عمل زشتى که از آشکار شدنش شرمنده مى شود و افراد پَست، آن را وسيله هتک حرمتش قرار مى دهند دست نيالايد، به مسابقه دهنده ماهرى مى ماند که منتظر است در همان دور نخست، پيروز شود و سود وافرى ببرد، بى آن که زيانى ببيند. همچنين مسلمانى که از خيانت به دور است، در انتظار يکى از دو خوبى ازسوى خداست: يا فرارسيدن دعوت الهى (که عمر او را به نيک نامى و حُسن عاقبت پايان مى دهد) و در اين حال، آنچه خداوند از پاداش هاى نيک فراهم ساخته، براى او بهتر است. و يا در همين دنيا خداوند روزى او را وسيع و او را صاحب همسر و فرزند (و مال فراوان) مى کند، در عين اين که دين و شخصيت خود را حفظ کرده است؛ ولى (بدانيد فرق ميان اين دو بسيار است)، مال و فرزندان، کشت و زراعت اين جهان اند و عمل صالح و نيک، کشت آخرت است، اما گاهى خداوند، هر دو را براى گروهى جمع مى کند. (و آنان را هم از نعمت هاى دنيا بهره مند مى سازد و هم از نعمت هاى آخرت).
شرح و تفسیر
تسليم و رضا دربرابر خواست خدا
در اين خطبه، امام (عليه السلام) اشاره به مسئله مهمّى مى کند که تأثير عميقى در تهذيب نفس و آرامش فرد و جامعه دارد و آن اين است که بى شک زندگى اجتماعى بشر، منشأ برکات عظيمى است؛ به طورى که مى توان گفت قسمت عمده موفقيت هاى مهمى که در مسائل علمى و صنعتى و اجتماعى و غير آن، نصيب انسان ها شده، در پرتو همين زندگى اجتماعى بوده است. در کنار اين برکات، مشکلات مهمّى نيز وجود دارد که اگر حل نشود، ممکن است تمام آثار مثبت را بر باد دهد.
از جمله اين که در ميان انسان ها تفاوت هايى از نظر استعداد و شرايط جسمى و روحى و فردى و اجتماعى وجود دارد، که منشأ تفاوت هاى زيادى در امکانات مادى مى گردد. اينجاست که افراد عقب مانده در ماديات، گرفتار واکنش هاى گوناگون منفى مى شوند و يا سعى مى کنند خود را به آب و آتش بزنند و از رعايت حلال و حرام چشم بپوشند و در مسابقه اى که پايانش معلوم نيست، با افراد پيشرو در ماديات، شرکت کنند و يا به کلّى مأيوس شده و دست از فعّاليت برمى دارند و به انزوا کشيده مى شوند و يا آتش حسد، در دل آنها زبانه مى کشد و درباره گروه نخست، گرفتار کينه و انتقام جويى مى شوند.
ازسوى ديگر، گروهى که بهره زيادى دارند نيز ممکن است به خودبينى و خود بزرگ بينى و کبر و غرور و طغيان و مفاسد عظيم ديگرى که با کمى دقّت آشکار مى گردد، مبتلا شوند.
آيات و روايات اسلامى براى پيشگيرى از اين مفاسد، همگان را متوجه يک واقعيت کرده اند و آن اين که تمام اين کم و زيادها مطابق با برنامه حکيمانه اى است که خداوند بزرگ براى بندگانش تنظيم کرده و چيز بى حسابى نيست.
ممکن است اسرار اين تقسيم بندى، بر ما بندگان، در بسيارى از موارد مکتوم باشد؛ ولى همين که بدانيم خداوند حکيم و رحمان و رحيم آن را تنظيم کرده و راضى به آن شويم، چهره مسائل به کلّى عوض مى شود و آرامش عميقى روح و جسم ما را فرامى گيرد و تمام آن عواقب منفى و نامطلوب از بين مى رود.
به همين دليل، مسئله رضا و تسليم، به خصوص درباره رزق و روزى، در آيات و روايات اسلامى به طور گسترده مورد بحث و تأکيد قرار گرفته است.
با توجه به اين مقدمه فشرده، به تفسير خطبه بازمى گرديم و مى گوييم که امام (عليه السلام) نيز در بخش نخست اين خطبه، براى تهذيب نفس ها و پايان دادن به قسمت مهمّى از مفاسد اجتماعى، دقيقآ به سراغ همين موضوع مى رود و چنين مى فرمايد:
«اما بعد (از حمد و ثناى الهى، بدانيد کنيد اين خطبه مشتمل بر ترغيب فقرا به زهد و توصيه اغنيا به محبّت و مهربانى است.) مواهب پروردگار، مانند قطره هاى باران، از آسمان به زمين نازل مى شود و به هر کس سهمى زياد يا کم (مطابق آنچه خداوند مقدّر فرموده) مى رسد»؛ (أمَّا بَعْدُ فَإِنَّ آلاْمْرَ يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ إِلَى الاْرْضِ کَقَطَراتِ الْمَطَرِ إِلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُسِمَ لَهَا مِنْ زِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ).
تشبيه به دانه هاى باران، تشبيه بسيار جالبى است؛ چرا که دانه هاى لطيف باران به فرمان الهى به صورت هاى متفاوتى در زمين هاى مختلف نازل مى شود. ارزاق الهى نيز از آسمان جود و رحمتش بر زمين حيات بشرى نازل مى گردد و کاملا با هم متفاوت اند. در بعضى از زمين ها آن قدر مى بارد که نهرهاى عظيم جارى مى شود و در بعضى در تمام سال مقدار ناچيزى مى بارد.
حضرت سپس در يک نتيجه گيرى روشن، مى فرمايد: «بنابراين، هرگاه يکى از شما در زندگى برادر خود، برترى اى در همسر و فرزند و مال يا جسم و جان ببيند، نبايد درباره او فتنه کند (و حسد و کينه و عداوت و يا يأس از پروردگار و سوء ظن به او پيدا کند)»؛ (فَإِنْ رَأَى أَحَدُکُمْ لاِخِيهِ غَفِيرَةً فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ، فَلاَ تَکُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً).
«غفيرة»، با توجه به اين که از ريشه «غفر» به معناى «پوشاندن» گرفته شده ـ و به همين دليل، به موهايى که پشت سر يا گوش را مى پوشاند، «غفيرة» مى گويند و بر عفو الهى که گناهان را مى پوشاند، غفران اطلاق مى شود ـ ممکن است بيانگر اين نکته باشد که اموال و ثروت هاى جهان، معمولا غافل کننده است و حتّى عيوب خود انسان را از نظرش مى پوشاند، هر چند در اينجا غفيرة را معمولا به معناى مال زياد و فراوان گفته اند.
در ضمن بايد توجه داشت که فتنه، در اين جا به معناى امتحان نيست، هر چند در بسيارى از موارد به اين معنا آمده، بلکه منظور، چيزى است که مايه فريب و فساد گردد و آن، واکنش ها و صفات منفى است که در بسيارى از افراد تهيدست، در مقابل صاحبان مال و ثروت پيدا مى شود، مانند کينه توزى و حسد وعداوت و نفرت.
سپس امام (عليه السلام) براى دل دارى افراد تهيدست صابر و شاکر، مطلب مستدلّى به اين صورت بيان مى فرمايد:
«زيرا هرگاه مسلمان به عمل زشتى که از آشکار شدنش شرمنده مى شود وافراد پَست، آن را وسيله هتک حرمتش قرار مى دهند دست نيالايد، به مسابقه دهنده ماهرى مى ماند که منتظر است در همان دور نخست، پيروز شود و سود وافرى ببرد، بى آن که زيانى ببيند»؛ (فَإِنَّ الْمَرْءَ آلمُسْلِمَ مَا لَمْ يَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ فَيَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُکِرَتْ، وَ يُغْرَى بِهَا لِئَامُ النَّاسِ، کانَ کَالفالِجِ الْيَاسِرِ الَّذِي يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ آلْمَغْنَمَ، وَ يُرْفَعُ بها عَنْهُ آلْمَغْرَمُ).
«همچنين مسلمانى که از خيانت به دور است، در انتظار يکى از دو خوبى ازسوى خداست: يا فرارسيدن دعوت الهى (که عمر او را به نيک نامى و حسن عاقبت پايان مى دهد) و در اين حال، آنچه خداوند از پاداش هاى نيک فراهم ساخته، براى او بهتر است. و يا در همين دنيا خداوند رزق او را وسيع و او را صاحب همسر و فرزند (و مال فراوان) مى کند؛ در عين دين و شخصيت خود را حفظ کرده است»؛ (وَ کَذَلِکَ الْمَرْءُ آلْمُسْلِمُ آلْبَرِيءُ مِنَ آلْخِيَانَةِ يَنْتَظِرُ مِنَ آللهِ إِحْدَى آلْحُسْنَيَيْنِ: إِمَّا دَاعِىَ آللهِ فَمَا عِنْدَآللهِ خَيْرٌ لَهُ، وَ إِمَّا رِزْقَ آللهِ فَإِذَا هُوَ ذُو أَهْلٍ وَ مَالٍ، وَ مَعَهُ دِينُهُ وَ حَسَبُهُ).
«ولى (بدانيد فرق ميان اين دو بسيار است) مال و فرزندان، کشت و زراعت اين جهان اند، و عمل صالح و نيک، کشتِ آخرت است»؛ (وَ إِنَّ آلْمَالَ وَ آلبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا، وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ آلاْخِرَةِ).
«امّا گاهى خداوند، هر دو را براى گروهى جمع مى کند (و آنان را هم از نعمت هاى دنيا بهره مند مى سازد و هم از نعمت هاى آخرت)»؛ (وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا آللهُ تَعالى لاِقْوَامٍ).
در واقع، امام (عليه السلام) در اين تحليلِ دلنشين و دلپذيرش، اين حقيقت را بيان مى کند که مسئله مهم در زندگى و سرنوشت انسان، آن است که آلوده به زشتى ها و پستى ها نشود، همان زشتى هايى که سبب سرافکندگى و شرمندگى او مى گردد و او را بر سر زبان ها مى اندازد و شخصيتش را در نظر مردم، پايين مى آورد.
بنابراين، هرگاه انسان، پاک باشد و پاک زندگى کند، يکى از دو سرنوشتِ عالى در انتظار اوست: يا عمر را به نيک نامى پايان مى دهد و به سوى رحمت الهى و پاداش هاى بى مانند او مى شتابد، و يا در بخش ديگرى از عمرش، مشمول مواهب مادّى اين جهان مى گردد و صاحب هر دو بخش از نعمت هاى الهى مى شود.
نکته مهمى که در اين جا فکر جمعى از مفسّران نهج البلاغه را به خود معطوف داشته، اين است که امام (عليه السلام) چنين فرد مؤمنى را که در هر حال، پيروز و خوشبخت و مشمول لطف و رحمت الهى است، تشبيه به «فالج ياسر» کرده است و بعضى چنين پنداشته اند که اين تعبير، به معناى قمارباز ماهرى است که در نخستين دور قمار، برنده مى شود و آنگاه اين سؤال مطرح شده که چگونه امام (عليه السلام) مؤمنانِ صاحب رضا و تسليم در برابر قسمت پروردگار را تشبيه به چنين کسى مى کند که آلوده گناه بزرگى از گناهان کبيره است؟
با دقّت در تعبيرات و کلماتى که امام (عليه السلام) به کار برده کلمه هاى «قداح»، «فوزة»، «مغنم»، و «مغوم»، روشن مى شود که مقصود از «ياسر» قمارباز نيست؛ بلکه اشاره به نوع خاصى از بخت آزمايى است که به سود فقرا، در ميان عرب انجام مى شده است. توضيح اين که بعضى از شارحان نهج البلاغه از زمخشرى در کشّاف چنين نقل کرده اند که عرب (هنگام بخت آزمايى) ده چوبه تير داشتند که هر کدام نامى مخصوص به خود گرفته بود. شترى خريدارى مى کردند و آن را سر مى بريدند و به 28 قسمت تقسيم مى کردند، سپس اين تيرهاى ده گانه را در کيسه اى مى ريختند و به هم مخلوط مى کردند و يک نفر از ميان آن ها که مورد اعتماد بود ـدست مى کرد و يکى يکى، آن ها را بيرون مى آورد. هفت چوبه تير که هرکدام اسم خاصى داشت، به ترتيب، يک سهم، دو سهم، سه سهم و ... تا هفت سهم برنده مى شدند ـ سهم برترين، مُعَلّى نام داشت که هفت سهم نصيب او مى شد ـ و آن سه چوبه ديگر، هيچ کدام سهمى نداشتند؛ بلکه به نام هرکس که مى افتاد، مى بايست پول شتر را بپردازد، سپس، برندگان، سهام خود را به فقرا مى دادند و چيزى از آن نمى خوردند و به اين کار افتخار مى کردند.
درست است که اين کار از نظر شرعى جايز نيست، ولى هرگز زنندگىِ قمار را در مقام تشبيه ندارد. امام (عليه السلام) در واقع مى فرمايد که مؤمنانِ صاحب رضا و تسليم، شبيه کسى هستندکه در بخت آزمايى،درهمان مرحله نخست،سهم مُعَلّى را مى برد، برترين سود نصيب او مى شود و هيچ هزينه و خسارتى هم ندارد. تعبير به «قِداح» به معناى چوبه هاى تير، و تعبير به «أوّل فوزةٍ» و نيز رسيدن به غنيمت بزرگ و نجات از خسران، همه مناسب همين معناست؛ زيرا در قمار معمولا چنان نيست که در همان مرحله نخست، کسى برنده شود و بعد بازى را فورآ قطع کند و به هيچ وجه ادامه ندهد، بلکه قمار، در جلسه اى طولانى و با برد و باخت هاى مختلف انجام مى شود و سرانجامش از ابتدا معلوم نيست.
ما انکار نمى کنيم که ممکن است کلمه «ميسر» مفهوم وسيعى داشته باشد که اين نوع بخت آزمايى ها را نيز شامل شود، ولى بايد توجّه داشت که قمار به معناى واقعى کلمه، با اين نوع بخت آزمايى، بسيار متفاوت است، به خصوص اين که در قرآن مجيد از اين نوع بخت آزمايى به «اَزلام» ياد شده است و نه «ميسر»؛ هر چند درباره همه آن ها نکوهش شده است. نکته
تسليم و رضا، همراه تلاش و کوشش
درست است که روح رضا و تسليم د ربرابر قسمت الهى، به خصوص در زمينه منافع مادّى، به انسان آرامش مى بخشد و آدمى را از مسابقه هاى حرص آلود مال و ثروت و آلوده شدن به انواع محرّمات، بازمى دارد و جلوى کينه توزى و حسد را مى گيرد، ولى ممکن است گفته شود که اعتقاد به چنين تقسيمى در مورد ارزاق و بهره هاى مادّى، روح تلاش و کوشش را در انسان ها خاموش مى کند و هرکس به بهانه اين که «روزى ها» پيشاپيش، تقسيم شده و قابل تغيير نيست، از فعّاليّت هاى بيشتر خوددارى مى کند و اين امر باعث عقب ماندگى در امور اقتصادى و پيشرفت هاى مادّى و مبارزه با فقر مى شود. ولى با توجّه به دو نکته اين اشکال برطرف مى شود: نخست اين که اين گونه تعليمات اسلامى و توصيه هاى اخلاقى، در واقع شبيه ترمزى است در برابر حرکت شتاب آلود انسان ها به سوى مادّى گرايى.
به تعبير ديگر، مردم از درون وجود خود، انگيزه هاى فراوانى براى حرکت به سوى مادّيات و گسترش زندگى اقتصادى دارند، و اگر عواملى آن ها را کنترل نکند، چنان شتاب مى گيرند که تمام حدّ و مرزهاى اخلاقى را شکسته و به سوى حرص و تکاثر و مسابقه در ثروت اندوزى مى تازند.
اين همان چيزى است که در سخنان على بن الحسين (عليه السلام) به طرز لطيفى بيان شده است،ايشان مى فرمايد: «مَعاشِرَ أَصْحابِي! أُوصِيکُمْ بِالاْخِرَةِ وَ لَسْتُ أُوْصِيکُمْ بِالدُّنْيا! فَإِنَّکُمْ بِها مُستَوْصَوْنَ وَ عَلَيْها حَرِيصُونُ وَ بِها مُتَمَسِّکُونَ؛ ياران من! من شما را به جهان آخرت توصيه مى کنم و درباره دنيا سفارش نمى کنم؛ چراکه شمادرباره آن سفارش شده ايد و به آن حريص هستيد و به آن چنگ زده ايد».
ديگر اين که براى نتيجه گيرى کامل در مورد تعليمات اسلام، بايد آيات و روايات مختلف را کنار هم گذاشت؛ زيرا هرگز در مسائل بنيادى با يک حديث و يا يک آيه نمى توان داورى نهايى کرد. در مورد تلاش هاى مادّى براى کسب روزى بيشتر، از يک سو روايات رضا و تسليم در برابر مقدّرات الهى را داريم و از سوى ديگر، آيات و رواياتِ سعى و کوشش و تلاش را؛ از مجموعه آنها به خوبى استفاده مى شود که نه سستى و تنبلى در اين راه صحيح است و نه حرکت حرص آلود و آميخته با گناه که نتيجه چشم پوشى از مقدّرات الهى و توکّل بر ذات پاک اوست.
به تعبير ديگر، درست است که روزى را خداوند قسمت کرده، ولى مشروط به شرطى است و آن شرط، سعى و کوششِ آميخته با متانت و حفظ اصول اخلاق و تقواست، و به گفته شاعر:
رزق، هر چند بى گمان برسد *** شرط عقل است جُستن از درها
گرچه کس بى اَجل نخواهد مرد *** تو نرو در دهانِ اَژدرها
اين سخن را با حديث لطيفى درباره اهمّيت مقام رضا و تسليم، از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) پايان مى دهيم. حضرت فرمود: «روز قيامت که مى شود، خداوند به گروهى از امّت من بال و پر مى دهد که از قبرها به سوى بهشت پرواز کنند و در فضاى بهشت، آزاد باشند و هرگونه که مى خواهند متنعّم گردند. فرشتگان ازمى پرسند: «آيا شما حساب رسى الهى را ديديد؟» مى گويند: «نه». دوباره مى پرسند: «آيا از صراط گذشتيد؟» آن ها در جواب مى گويند: «صراطى را مشاهده نکرديم». باز سؤال مى کنند: «آيا جهنّم را ديديد؟» و آن ها مى گويند: «چيزى نديديم».
مى گويند: «شما از کدامين امّت هستيد؟» مى گويند: «از امّت محمد (صلي الله عليه و آله)». فرشتگان مى گويند: «شما را به خدا سوگند! بگوييد اَعمال شما در دنيا چه بوده است (که اين همه مقام پيدا کرده ايد)؟» آن ها پاسخ مى دهند: «دو خصلت در ما بود که باعث شد خداوند از روى فضل و رحمتش ما را به اين درجه برساند». سؤال مى کنند: «اين دو خصلت چه بود؟» آن ها مى گويند: «کُنّا إِذا خَلَوْنا نَسْتَحِي أنْ نَعْصِيَهُ وَنَرْضَى بِالْيَسِيرِ مِمّا قَسَمَ لَنا؛ ما در خلوت نيز حيا مى کرديم که معصيت خدا را کنيم و کمى که از دنيا قسمت ما بود، راضى بوديم». فرشتگان مى گويند: «يَحِقُّ لَکُمْ هَذا؛ اين مقامِ والا، حق شماست».
پاورقی ها
«غفيرة» از ريشه «غفر» به معناى «ستر و پوشش» است و به همين دليل، بر آمرزش و پوشاندن گناهان، غفران اطلاق مى گردد. و به مال فراوان نيز به سبب اين که بخش وسيعى از زندگى را زير پوشش خود قرار مى دهد و گاه عيوب را نيز مى پوشاند، «غفيره» مى گويند.
«فالج»، از ريشه «فلج» است و به گفته مقاييس اللغه، دو معنا دارد: يکى «پيروزى و غلبه» و ديگرى، «فاصله ميان دو چيز مساوى». در صحاح اللغه نيز به معناى «ظفر و پيروزى» تفسير شده و در اين خطبه نيز به همين معناست. «ياسر» از ريشه «يسر» به معناى «آسانى و سهولت» است و «ميسره» و «يسار» ـ به گفته راغب در مفردات ـبه معناى «غنا و ثروتمندى» است و از آن جا که در قمار و بخت آزمايى، افراد، به آسانى پول هايى را به دست مى آورند يا از دست مى دهند، «ميسر» به آن اطلاق شده است. واژه «ياسر» در خطبه مورد بحث، به معناى «برنده بخت آزمايى» است. «قداح» جمع «قِدْح» بر وزن «فِعْل» و به معناى «چوبه تير» است، قبل از آن که آن را بتراشند و پيکانش را نصب کنند و در اصل، به معناى «وارد کردن شکست و عيب در چيزى» است و از آن جا که چوبه تير معمولا چنين اثرى را دارد، به آن «قِدْح» مى گويند. الکشاف، ج 1، ص 261؛ منهاج البراعة (خوئى)، ج 3، ص 319. (با کمى تلخيص). در ضمن، در کتاب معارج نهج البلاغه ـ که يکى از قديمى ترين شروح نهج البلاغه است ـ اشاره کوتاهى به مطلب شده است، (معارج نهج البلاغه، ص110). به تفسير نمونه، ج 5، ص 72 ذيل آيه 90 سوره مائده مراجعه شود. بحارالانوار، ج 75، ص 147، ذيل ح 7. کليات سعدى، گلستان، باب سوم (فضيلت قناعت)، ص 166. مسکن الفؤاد، ص 84 و بحارالانوار، ج 100، ص 25، ح 31.