تفسیر بخش دوم

فَاحْذَرُوا مِنَ اللهِ ما حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَ اخْشَوْهُ خَشْيَةً لَيْسَتْ بِتَعْذيرٍ، وَ اعْمَلُوا في غَيْرِ رياءٍ وَ لاَسُمْعَةٍ؛ فَإِنَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيَرِ اللهِ يَکِلْهُ اللهُ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ. نَسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ، وَ مُعايَشَةَ السُّعَداءِ، وَ مُرافَقَةَ الاْنْبِياءِ.

ترجمه
از خدا بترسيد، آن گونه که شما را از خودش برحذر داشته است! و صادقانه از او خشيت داشته باشيد، به طورى که نيازى به عذرخواهى هاى واهى نباشد! اَعمال خود را از ريا و سُمعه پاک کنيد! چرا که هر کس کارى براى غير خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان کس وامى گذارد (تا پاداشش را از او بگيرد).
از خدا تقاضا مى کنيم که درجات شهيدان و زندگى سعادتمندان و همنشينى پيامبران را به ما عنايت فرمايد!
شرح و تفسیر
راه وصول به مقامات صالحان
امام (عليه السلام) در ادامه اين خطبه، چند توصيه اخلاقى مى کند که تکميل کننده بحث هاى پيشين است. نخست مى فرمايد: «از خدا بترسيد، آن گونه که شما را از خودش برحذر داشته است»؛ (فَاحْذَرُوا مِنَ اللهِ ما حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ).
اين تعبير، ممکن است اشاره به اين آيه شريفه باشد: (فَليَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أمرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)؛ «آنان که فرمان او را مخالفت مى کنند، بايد بترسند از اين که فتنه اى دامنشان را بگيرد، يا عذابى دردناک به آن ها برسد».
يا اشاره به آيه (وَ يُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفْسَهُ و إلَى اللهِ الْمَصيرُ)؛ «خداوند، شما را از (نافرمانى) خود برحذر مى دارد! و بازگشت به سوى خداست».
حضرت در توصيه ديگرى مى فرمايد: «صادقانه از او خشيت داشته باشيد به طورى که نيازى به عذرخواهى هاى واهى نباشد»؛ (وَ اخْشَوْهُ خَشْيَةً لَيْسَتْ بِتَعْذيرٍ!).
چراکه او از اسرار درون هرکس آگاه است و عذرهاى واقعى را از عذرهاى بيهوده و نابجا به خوبى مى شناسد. قابل توجّه اين که در جمله سابق، سخن از «حذر» در برابر ذات پاک خداوند بود و در اينجا سخن از خشيت است. لغت شناسان گفته اند که خشيت، به ترسِ آميخته با درک عظمت گفته مى شود، به همين دليل در قرآن مى خوانيم: (إنَّمَا يَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ)؛ «از ميان بندگان خدا تنها علما و دانشمندان از او مى ترسند».
ولى «حذر» در جايى گفته مى شود که انسان به عنوان پيشگيرى از خطر قطعى و يا احتمالى، خود را کنار بِکِشد.
حضرت در سومين توصيه، اشاره به اخلاص نيّت کرده و مى فرمايد: «اعمال خود را از ريا و سُمعه پاک کنيد! چرا که هر کس کارى براى غير خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان کس وا مى گذارد (تا پاداشش را از او بگيرد)»؛ (وَ اعْمَلُوا فِي غَيْرِ رياءٍ وَ لاسُمْعَةٍ، فإنَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيْرِ اللهِ يَکِلْهُ اللهُ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ). آرى، تنها، ترس از خدا و ترس از گناه، کافى نيست؛ بلکه اَعمال صالحى بايد داشت که خالى از هر گونه ريا و سُمعه باشد. ريا به معناى خودنمايى کردن و اَعمال نيک خويش را به رخ ديگران کشيدن و براى جلب توجه اين و آن، کار کردن است. و سُمعه آن است که عملى را براى خدا انجام داده، ولى سعى مى کند آن را به گوش ديگران برساند و از اين طريق، توجه آن ها را جلب کند و اگر خودش اين کار را نکند باز خوشحال مى شود که ديگران بشنوند و از او تعريف و تمجيد کنند.
معروفِ ميان دانشمندان، اين است که سُمعه موجب بطلان عمل نمى شود، ولى به هر حال، ازنظر اخلاقى باعث انحطاط روحى انسان و چه بسا باعث بر باد رفتن ثواب و پاداش عمل مى شود.
امام (عليه السلام) در اين عبارت، براى نفى ريا و سُمعه و نهى از آن، به استدلال لطيفى توسّل جسته، مى فرمايد که خداوند، تنها، عملى را مى پسندد که خالص باشد و فقط براى ذات پاک او انجام شود و اگر کسى غير خدا را در عمل خود شريک کند، خداوند، او را به سراغ همان شريک مى فرستد تا پاداش عملش را از او بگيرد و بديهى است که او هم قادر بر دادن پاداش نيست.
اين، مضمون حديث قدسى معروفى است که از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده که خداوند متعال مى فرمايد: «أَنَا خَيرُ شريکٍ وَ مَنْ أشْرَکَ مَعِي شَريکآ في عَمَلِهِ، فَهُوَ لِشَرِيکي دُونِي؛ لاِنِّي لا أَقْبَلُ إلّا مَا خَلَصَ لِي؛ من، بهترين شريکم، هرکس که در عملش ديگرى را با من شريک کند، آن عمل را به شريکم وامى گذارم؛ چراکه من جز عمل خالص نمى پذيرم».
در پايان اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) مى فرمايد: «از خدا تقاضا مى کنيم که درجات شهيدان و زندگى سعادتمندان و همنشينى پيامبران را به ما عنايت فرمايد!»؛ (نَسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ، وَ مُعايَشَةَ السُّعَداءِ، وَ مُرافَقَةَ الاْنبياءِ).
در حقيقت، امام (عليه السلام) اين سخن را به اين منظور بيان مى کند که ارزش هاى اصيل الهى شناخته شود و ديگران نيز به او اقتدا کنند. آن ارزش ها ارزش شهادت، سعادت و نيز همنشينى با پيامبران است و به يقين، هيچ يک از اين ها را بى حساب به کسى نمى دهند. قرآن مجيد مى گويد: (وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ و الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِينَ أنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِيقآ * ذَلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللهِ وَ کَفَى بِاللهِ عَليمآ)؛ «کسانى که خدا و پيامبر را اطاعت کنند، (در قيامت) همنشين کسانى خواهند بود که خداوند نعمت خويش را بر آنان تمام کرده، از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان. و آن ها رفيق هاى خوبى هستند. اين، موهبتى است از ناحيه خدا و همين بس که او (از حال بندگان و نيّات و اعمالشان) آگاه است».
مراحل سه گانه اى که در کلام امام (عليه السلام) آمده ـ يعنى، شهادت و سعادت و همنشينى پيامبران ـ مى توانند علّت و معلول هم باشند؛ چراکه شهادت، سبب سعادت و سعادت، سبب همنشينى با پيامبران مى گردد.
و نيز اين سخن ممکن است اشاره اى لطيف به حوادث آينده و شهادت امام (عليه السلام) باشد. نکته
مهم ترين شرط عمل، اخلاص نيّت است
شرک و بت پرستى شاخه هايى دارد. يکى از مهم ترين آنها، ريا و سُمعه است. ريا، از ريشه «رؤيت» به معناى «تظاهر و خودنمايى و نشان دادن عمل خويش به ديگران» است؛ يعنى هدف فرد رياکار اين است که با تظاهر به عبادت و کارهاى نيک، نظر مردم را به سوى خود جلب کند. چنين کسى، در حقيقت، مشرک است؛ زيرا، عزّت و آبرو و عظمت خود را به دست مردم مى داند و نه خدا، لذا اعمال خويش را با انگيزه جلب نظر مردم انجام مى دهد.
براى سُمعه، دو تفسير ذکر شده است: نخست اين که: انسان، کارى براى خدا و با انگيزه الهى انجام دهد و سپس اين فکر براى او پيدا شود که آن را به گوش ديگران برساند و از اين طريق، کسب اعتبار کند.
اين، همان چيزى است که به اعتقاد فقها موجب بطلان عمل نمى شود؛ چراکه بعد از انجام عمل، حاصل شده، ولى ثواب آن را کم مى کند يا از بين مى برد.
ديگر اين که از همان آغاز کار، انگيزه اش اين است که مردم، آن را بشنوند و از او به نيکى ياد کنند. اين کار، با ريا هيچ تفاوتى ندارد جز اين که به هنگام ريا عمل را به جا مى آورد که مردم ببينند و در سُمعه، به جا مى آورد که مردم بشنوند. به اين ترتيب، در هيچ کدام انگيزه الهى نيست.
بديهى است که سُمعه، به اين معنا موجب بطلان عمل مى شود؛ چرا که خلوص نيّت را از ميان مى برد.
در اين فراز از نهج البلاغه، هر دو معنا امکان پذير است.
به هر حال، ريا و سُمعه بزرگ ترين آفات اَعمال عبادى و الهى هستند و از آنجا که نفوذ ريا و سُمعه در اعمال انسانى، بسيار باريک و پيچيده است، در آيات و روايات، مکرّر، درباره آن ها هشدار داده شده است.
مهم ترين مفسده اين عمل، آن است که روح توحيد را از بين مى برد و انسان را به درّه شرک و دوگانه پرستى پرتاب مى کند؛ چراکه توحيد اَفعالى، به ما مى گويد که همه چيز به دست خداست و ثواب و پاداش و آبرو و حيثيت و احترام و شخصيت و رزق و روزى همه، به اراده اوست؛ ولى رياکاران با آلوده کردن اَعمال عبادى و کارهاى نيک الهى، اين امور را از ديگرى مى طلبند و اين، يک شرک آشکار است. در روايات مى خوانيم که در روز قيامت (که اسرار درون آشکار مى گردد) به رياکار گفته مى شود: «يا کافرُ! يا فاجرُ! يا غادرُ! يا خاسرُ! حَبَطَ عَمَلُکَ و بَطَلَ أجْرُکَ، فلا خَلاصَ لَکَ الْيومَ؛ اى کافر! اى فاسق! اى پيمان شکن! اى زيان کار! عمل تو باطل شد و اجر تو بر باد رفت وامروز، راه نجاتى براى تو نيست».
اين از يک سو، از سوى ديگر، ريا و سُمعه سرچشمه انواع نابسامانى هاى اجتماعى است. مردم رياکار فقط به ظاهر عمل مى پردازند و به باطن و درون آن، اهميّتى نمى دهند. آنها ظاهرى آراسته و درونى فاسد دارند. سازمان هاى اجتماعى آن ها فقط ظاهر دارد و از واقعيّت و آنچه منبع خير و برکت جامعه است، در آن خبرى نيست. افکار و کارهاى آنها همه سطحى و فاقد عمق و ريشه است. هدف آنها بيشتر کميّت است، و کيفيت، به خصوص در آن جا که به چشم نمى آيد، براى آن ها اهميّتى ندارد.
بديهى است که چنين جوامعى، رو به سقوط و انحطاط مى روند و سرنوشت آنها سرنوشت شومى است.
در دنياى مادى امروز، کشورهايى که به برنامه ها و طرح هاى صنعتى و کشاورزى و اقتصادى خود اهميّت ريشه اى مى دهند، و به اصطلاح، مخلصانه براى جامعه خود کار مى کنند و محصولات آن ها از نظر ظاهر و باطن سالم است، پيشرفت هاى چشمگير کرده اند در حالى که مؤسّسات رياکار، هيچ گونه اعتبارى ندارند.
درباره ريا و سُمعه مطالب بسيارى وجود دارد که در بحث هاى مناسب آينده، به خواست خدا مطرح خواهد شد.