تفسیر بخش اوّل
مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ آلدَّارِ فِي آلدُّنْيَا، وَ أَنْتَ إِلَيْهَا فِي آلاْخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ؟ وَ بَلَى إنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا آلاْخِرَةَ: تَقْرِي فِيهَا آلضَّيْفَ، وَتَصِلُ فِيهَا آلرَّحِمَ، وَ تُطْلِعُ مِنْهَا آلْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإِذَا أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا آلاْخِرَةَ.
ترجمه
(اى علاء بن زياد) با اين خانه وسيع در اين دنيا، چه مى خواهى بکنى و آن را براى چه مى خواهى در حالى که در آخرت به آن نيازمندترى؟! آرى! اگر بخواهى مى توانى به وسيله آن به آخرت برسى (و سعادتمند شوى)، به اين صورت که در آن از ميهمانان پذيرايى کنى و در آن صله رحم به جا آورى و حقوق شرعى و الهى آن را بپردازى؛ اگر چنين کنى به وسيله اين خانه به خانه آخرت نائل شده اى.
شرح و تفسیر
اين خانه وسيع براى چيست؟
اين کلام پرمحتوا گرچه در يک قضيّه شخصيّه وارد شده و مخاطب آن دو نفر از اصحاب آن حضرت اند؛ ولى درواقع اصلى کلّى و برنامه اى عمومى را درمورد رعايت اعتدال در بهره گيرى از مواهب زندگى، بازگو مى کند و مخاطبان واقعى آن، همه مسلمان ها در سراسر تاريخ اند. امام (عليه السلام) هنگامى که خانه وسيع و گسترده علاء بن زياد حارثى که طبعآ به وسايل خوبى نيز مجهز بود، مشاهده مى کند او را نخست سرزنش مى کند و سپس نصيحتى آميخته با محبّت به او ارائه مى دهد و مى فرمايد: «با اين خانه وسيع در اين دنيا، چه مى خواهى بکنى و آن را براى چه مى خواهى، در حالى که در آخرت به آن نيازمندترى؟!»؛ (مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ آلدَّارِ فِي آلدُّنْيَا، وَ أَنْتَ إِلَيْهَا فِي آلاْخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ؟).
عادت مردم بر اين است که وقتى به عيادت بيمار مى روند چيزى مى گويند که خشنود و خوشحال شود؛ ولى يک معلّم آسمانى همچون على (عليه السلام) هنگامى که يار خود را در بستر بيمارى مى بيند همان بيمارى اى که گاه بازگشتى در آن نيست بايد او را بيدار کند و متوجّه سرنوشت خويش سازد و صراط مستقيم سعادت را به او ارائه دهد و داروى تلخ نصيحت آميخته با سرزنش را در کام او فرو ريزد تا بهبودى واقعى حاصل کند.
آنگاه راه استفاده از اين ثروت عظيم را براى نيل به سعادت آخرت به او نشان مى دهد و مى فرمايد: «آرى! اگر بخواهى مى توانى به وسيله آن به آخرت برسى (و سعادتمند شوى)، به اين صورت که در آن از ميهمانان پذيرايى کنى و در آن صله رحم به جا آورى و حقوق شرعى و الهى آن را بپردازى؛ اگر چنين کنى به وسيله اين خانه به خانه آخرت نائل شده اى»؛ (وَ بَلَى إنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا آلاْخِرَةَ: تَقْرِي فِيهَا آلضَّيْفَ، وَ تَصِلُ فِيهَا آلرَّحِمَ، وَ تُطْلِعُ مِنْهَا آلْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإِذَا أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا آلاْخِرَةَ).
امام (عليه السلام) با اين بيان به اين واقعيت اشاره مى فرمايد که مال و ثروت، امر نکوهيده و ضدّ ارزش نيست؛ بلکه مهم آن است که در چه راهى مصرف شود. هرگاه به تکاثر و تفاخر يا انحصار به شخص بينجامد مذموم است؛ ولى اگر بخش مهمى از آن در اختيار نيازمندان و دوستان و بستگان قرار گيرد، سرمايه آخرت محسوب مى شود. به همين دليل از مال در قرآن مجيد به عنوان «خير» ياد شده است، آن جا که مى فرمايد: (إِنْ تَرَکَ خَيْرآ الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ)؛ «اگر خيرى (مالى) از خود به يادگار بگذارد وصيت براى پدر و مادر و نزديکان کند». در حديثى مى خوانيم که شخصى در خدمت امام صادق (عليه السلام) از اغنيا و ثروتمندان نکوهش کرد و به آن ها بد گفت؛ امام (عليه السلام) فرمود: «أُسْکُتْ! فَإِنَّ الْغَنيُّ إذا کانَ وَصُولا لِرَحِمِهِ، بارّآ بِإخْوانِهِ أضْعَفَ اللهُ لَهُ الْأَجْرَ ضِعْفَيْنِ لاِنَّ اللهَ يَقُولُ: (وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَلا أوْلادُکُمْ بِالَّتى تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفى * إلاَّ مَنْ اَمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحآ فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءَ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِى الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ)؛ ساکت باش! شخص غنى هرگاه صله رحم به جا آورد و درباره برادران دينى خود نيکوکار باشد، خداوند پاداش او را دو برابر مى کند، زيرا مى فرمايد: اموال شما و اولادتان، چنان نيست که شما را به خداوند نزديک کند، مگر کسى که ايمان آورده و عمل صالح انجام دهد، آن ها دربرابر اعمالشان پاداش مضاعف دارند و در غرفه هاى بهشتى در امنيّت به سر مى برند».
بنابراين، مال مى تواند بهترين وسيله سعادت گردد اگر به درستى از آن بهره گيرى شود و مى تواند وسيله بدبختى انسان باشد اگر با بخل و اسراف و انحصارطلبى همراه گردد. نکته
خانه هاى وسيع در روايات اسلامى
از روايات متعدّدى استفاده مى شود که يکى از نشانه هاى سعادت انسان، داشتن خانه وسيع است؛ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در حديثى فرمود: «مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ، المَسْکَنُ الْواسِعُ».
در همان باب از کتاب کافى هفت حديث ديگر به همين مضمون يا قريب به آن از معصومان : نقل شده است و مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار جلد 73 احاديث فراوانى در اين زمينه دارد. ازجمله در حديثى از امام ابوالحسن على بن موسى الرضا (عليه السلام) مى خوانيم که براى يکى از دوستانش خانه اى خريد، و به او فرمود: منزل تو بسيار کوچک است، برخيز و به اين منزل جديد نقل مکان کن، آن مرد گفت: اين خانه را پدرم ساخته است (و من از او پيروى مى کنم)؛ امام (عليه السلام) فرمود: اگر پدرت نادان و بى خرد بوده، تو هم بايد مثل او باشى!
بديهى است که هرگز مفهوم اين روايات اين نيست که انسان، خطّ اعتدال را رها کرده و به اسراف روى آورد، بلکه اشاره به اين است که نبايد مانند افراد تنبل و بى همّت در جايى که امکانات فراهم است به خانه هاى تنگ و تاريک و کوچک که روح انسان را آزار مى دهد، قناعت کرد.
اضافه بر اين، خانه هاى تنگ و کوچک، بهانه خوبى براى ترک صله رحم و دعوت نکردن از مهمان است. مى گويند که اگر ما به خانه ارحام برويم آن ها نيز به خانه ما مى آيند و ما جا نداريم و به همين دليل از پذيرايى مهمان که مايه خير و برکت است خوددارى مى کنند. يکى از علل رواج فرهنگ خانه هاى بسيار کوچک در عصر ما، علاوه بر مشکلات مالى، سلطه فرهنگ خالى از عواطف انسانى غربى هاست، که نه صله رحم مى شناسند و نه پذيرايى از مهمان.
* * *
اين کلام پرمحتوا گرچه در يک قضيّه شخصيّه وارد شده و مخاطب آن دو نفر از اصحاب آن حضرت اند؛ ولى درواقع اصلى کلّى و برنامه اى عمومى را درمورد رعايت اعتدال در بهره گيرى از مواهب زندگى، بازگو مى کند و مخاطبان واقعى آن، همه مسلمان ها در سراسر تاريخ اند. امام (عليه السلام) هنگامى که خانه وسيع و گسترده علاء بن زياد حارثى که طبعآ به وسايل خوبى نيز مجهز بود، مشاهده مى کند او را نخست سرزنش مى کند و سپس نصيحتى آميخته با محبّت به او ارائه مى دهد و مى فرمايد: «با اين خانه وسيع در اين دنيا، چه مى خواهى بکنى و آن را براى چه مى خواهى، در حالى که در آخرت به آن نيازمندترى؟!»؛ (مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ آلدَّارِ فِي آلدُّنْيَا، وَ أَنْتَ إِلَيْهَا فِي آلاْخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ؟).
عادت مردم بر اين است که وقتى به عيادت بيمار مى روند چيزى مى گويند که خشنود و خوشحال شود؛ ولى يک معلّم آسمانى همچون على (عليه السلام) هنگامى که يار خود را در بستر بيمارى مى بيند همان بيمارى اى که گاه بازگشتى در آن نيست بايد او را بيدار کند و متوجّه سرنوشت خويش سازد و صراط مستقيم سعادت را به او ارائه دهد و داروى تلخ نصيحت آميخته با سرزنش را در کام او فرو ريزد تا بهبودى واقعى حاصل کند.
آنگاه راه استفاده از اين ثروت عظيم را براى نيل به سعادت آخرت به او نشان مى دهد و مى فرمايد: «آرى! اگر بخواهى مى توانى به وسيله آن به آخرت برسى (و سعادتمند شوى)، به اين صورت که در آن از ميهمانان پذيرايى کنى و در آن صله رحم به جا آورى و حقوق شرعى و الهى آن را بپردازى؛ اگر چنين کنى به وسيله اين خانه به خانه آخرت نائل شده اى»؛ (وَ بَلَى إنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا آلاْخِرَةَ: تَقْرِي فِيهَا آلضَّيْفَ، وَ تَصِلُ فِيهَا آلرَّحِمَ، وَ تُطْلِعُ مِنْهَا آلْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإِذَا أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا آلاْخِرَةَ).
امام (عليه السلام) با اين بيان به اين واقعيت اشاره مى فرمايد که مال و ثروت، امر نکوهيده و ضدّ ارزش نيست؛ بلکه مهم آن است که در چه راهى مصرف شود. هرگاه به تکاثر و تفاخر يا انحصار به شخص بينجامد مذموم است؛ ولى اگر بخش مهمى از آن در اختيار نيازمندان و دوستان و بستگان قرار گيرد، سرمايه آخرت محسوب مى شود. به همين دليل از مال در قرآن مجيد به عنوان «خير» ياد شده است، آن جا که مى فرمايد: (إِنْ تَرَکَ خَيْرآ الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ)؛ «اگر خيرى (مالى) از خود به يادگار بگذارد وصيت براى پدر و مادر و نزديکان کند». در حديثى مى خوانيم که شخصى در خدمت امام صادق (عليه السلام) از اغنيا و ثروتمندان نکوهش کرد و به آن ها بد گفت؛ امام (عليه السلام) فرمود: «أُسْکُتْ! فَإِنَّ الْغَنيُّ إذا کانَ وَصُولا لِرَحِمِهِ، بارّآ بِإخْوانِهِ أضْعَفَ اللهُ لَهُ الْأَجْرَ ضِعْفَيْنِ لاِنَّ اللهَ يَقُولُ: (وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَلا أوْلادُکُمْ بِالَّتى تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفى * إلاَّ مَنْ اَمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحآ فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءَ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِى الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ)؛ ساکت باش! شخص غنى هرگاه صله رحم به جا آورد و درباره برادران دينى خود نيکوکار باشد، خداوند پاداش او را دو برابر مى کند، زيرا مى فرمايد: اموال شما و اولادتان، چنان نيست که شما را به خداوند نزديک کند، مگر کسى که ايمان آورده و عمل صالح انجام دهد، آن ها دربرابر اعمالشان پاداش مضاعف دارند و در غرفه هاى بهشتى در امنيّت به سر مى برند».
بنابراين، مال مى تواند بهترين وسيله سعادت گردد اگر به درستى از آن بهره گيرى شود و مى تواند وسيله بدبختى انسان باشد اگر با بخل و اسراف و انحصارطلبى همراه گردد. نکته
خانه هاى وسيع در روايات اسلامى
از روايات متعدّدى استفاده مى شود که يکى از نشانه هاى سعادت انسان، داشتن خانه وسيع است؛ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در حديثى فرمود: «مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ، المَسْکَنُ الْواسِعُ».
در همان باب از کتاب کافى هفت حديث ديگر به همين مضمون يا قريب به آن از معصومان : نقل شده است و مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار جلد 73 احاديث فراوانى در اين زمينه دارد. ازجمله در حديثى از امام ابوالحسن على بن موسى الرضا (عليه السلام) مى خوانيم که براى يکى از دوستانش خانه اى خريد، و به او فرمود: منزل تو بسيار کوچک است، برخيز و به اين منزل جديد نقل مکان کن، آن مرد گفت: اين خانه را پدرم ساخته است (و من از او پيروى مى کنم)؛ امام (عليه السلام) فرمود: اگر پدرت نادان و بى خرد بوده، تو هم بايد مثل او باشى!
بديهى است که هرگز مفهوم اين روايات اين نيست که انسان، خطّ اعتدال را رها کرده و به اسراف روى آورد، بلکه اشاره به اين است که نبايد مانند افراد تنبل و بى همّت در جايى که امکانات فراهم است به خانه هاى تنگ و تاريک و کوچک که روح انسان را آزار مى دهد، قناعت کرد.
اضافه بر اين، خانه هاى تنگ و کوچک، بهانه خوبى براى ترک صله رحم و دعوت نکردن از مهمان است. مى گويند که اگر ما به خانه ارحام برويم آن ها نيز به خانه ما مى آيند و ما جا نداريم و به همين دليل از پذيرايى مهمان که مايه خير و برکت است خوددارى مى کنند. يکى از علل رواج فرهنگ خانه هاى بسيار کوچک در عصر ما، علاوه بر مشکلات مالى، سلطه فرهنگ خالى از عواطف انسانى غربى هاست، که نه صله رحم مى شناسند و نه پذيرايى از مهمان.
* * *
پاورقی ها
بعضى از شارحان نهج البلاغه، جمله «کنت» را در اين جا زائده دانسته اند، در حالى که چنين نيست، بلکه منظور امام (عليه السلام) از آن بيان استمرار است، زيرا مفهوم جمله اين است که: «تاکنون اين خانه را داشته اى، چه استفاده اى از آن در اين دنيا کرده اى؟».
«تقرى» از ريشه «قراء» بر وزن «حياء» به معناى پذيرايى کردن از ميهمان است. «تطلع» از ريشه «طلوع» به معناى ظهور و بروز گرفته شده و هنگامى که به باب افعال برود به معناى ظاهر کردن و خارج ساختن است. بقره، آيه 180. تفسير القمى، ج 2، ص 203. کافى، ج 6، باب سعة المنزل، ص 526، ح 7. کافى، ج 6، باب سعة المنزل، ص 525؛ بحارالانوار، ج 73، ص 152، ح 30.
«تقرى» از ريشه «قراء» بر وزن «حياء» به معناى پذيرايى کردن از ميهمان است. «تطلع» از ريشه «طلوع» به معناى ظهور و بروز گرفته شده و هنگامى که به باب افعال برود به معناى ظاهر کردن و خارج ساختن است. بقره، آيه 180. تفسير القمى، ج 2، ص 203. کافى، ج 6، باب سعة المنزل، ص 526، ح 7. کافى، ج 6، باب سعة المنزل، ص 525؛ بحارالانوار، ج 73، ص 152، ح 30.