تفسیر بخش دوم
وَ آعْلَمُوا أَنَّ عِبَادَ آللّهِ آلْمُسْتَحْفَظِينَ عِلْمَهُ، يَصُونُونَ مَصُونَهُ، وَيُفَجِّرُونَ عُيُونَهُ. يَتَوَاصَلُونَ بِالْوِلايَةِ، وَ يَتَلاقَوْنَ بَالْمَحَبَّةِ، وَ يَتَسَاقَوْنَ بِکَأْسٍ رَوِيَّةٍ وَ يَصْدُرُونَ بِرِيَّةٍ، لا تَشُوبُهُمُ آلرِّيْبَةُ، وَ لا تُسْرِعُ فِيهِمُ آلْغِيبَةُ. عَلَى ذلِکَ عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ أَخْلاقَهُمْ، فَعَلَيْهِ يَتَحَابُّونَ، وَ بِهِ يَتَوَاصَلُونَ، فَکَانُوا کَتَفَاضُلِ آلْبَذْرِ يُنْتَقَى، فَيُؤْخَذُ مِنْهُ وَ يُلْقَى، قَدْ مَيَّزَهُ آلتَّخْلِيصُ، وَ هَذَّبَهُ آلَّتمْحِيصُ.
ترجمه
بدانيد! بندگان خدا که حافظان علم او هستند آن را به خوبى نگاهدارى و حفظ مى کنند (و در اختيار نااهلان قرار نمى دهند) و (آن جا که بايد آن را آشکار کنند) چشمه هاى آن علوم را جارى مى سازند، با ولايت به يکديگر مى پيوندند و با محبّت با هم ملاقات مى کنند و با پيمانه اى سيراب کننده عطش يکديگر را فرو مى نشانند و پس از سيراب شدن (از نزد يکديگر) خارج مى شوند. شک و ترديد در آن ها راه نمى يابد، و غيبت در وجودشان نفوذ نمى کند. خداوند سرشت و اخلاقشان را با اين صفات برجسته گره زده، به همين سبب به يکديگر مهر مى ورزند و با يکديگر پيوند دوستى برقرار مى سازند. برترى آنان همچون برترى بذرهاى انتخاب شده اى است که دانه هاى خوب و اصلاح شده آن از ميان انبوه دانه ها برگرفته مى شود و بقيه را کنار مى گذارند. اين امتياز براثر خالص سازى آن ها و از عهده امتحان برآمدن حاصل شده است.
شرح و تفسیر
حافظان علم الهى چنين هستند
امام (عليه السلام) بعد از ذکر بخشى از صفات برجسته پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، از پويندگان راه او؛ يعنى عالمان عارف و مؤمنان خالص ياد مى کند و ده بخش از صفات آن ها را برمى شمرد که به حق بايد گفت هرگاه کسانى اين صفات را در خود جمع کنند از اولياءالله و پيروان خاص پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) هستند.
مى فرمايد: «بدانيد! بندگان خدا که حافظان علم او هستند آن را به خوبى نگاهدارى و حفظ مى کنند (و در اختيار نااهلان قرار نمى دهند) و (آن جا که بايد آن را آشکار کنند) چشمه هاى آن علوم را جارى مى سازند»؛ (وَ آعْلَمُوا أَنَّ عِبَادَ آللّهِ آلْمُسْتَحْفَظِينَ عِلْمَهُ، يَصُونُونَ مَصُونَهُ، وَ يُفَجِّرُونَ عُيُونَهُ).
اين صفات سه گانه نشان مى دهد که اين گروه از بندگان خدا با توفيقات الهى و نيز الهامات درونى کسب علوم کرده اند و اين علوم را به خوبى نگاهبانى مى کنند و به نيازمندان مى رسانند. آن ها حافظان و پاسداران و ناشران اين علوم اند و همان گونه که چشمه هاى جوشان آب، سرزمين هاى تشنه را سيراب مى کند و انواع گل ها و گياهان و درخت ها را پرورش مى دهد، آن ها نيز با نشر دين، قلوب تشنگان را سيراب کرده و انواع فضايل انسانى را در آنان پرورش مى دهند.
جمله «يَصُونُونَ مَصُونَهُ» ـ همانگونه که در ترجمه آورده ايم ـ شايد به اين معنا باشد که علوم الهى را از دسترسى نااهلان حفظ مى کنند و يا شايد معنايش اين باشد که از اين علوم به خوبى پاسدارى کرده و در انتقال آن از نسلى به نسل ديگر از طريق تأليف و نشر کتاب ها مى کوشند. در ادامه به چهار وصف ديگر اشاره کرده، مى افزايد: «با ولايت و دوستى، به يکديگر مى پيوندند و با محبّت با هم ملاقات مى کنند و با پيمانه اى سيراب کننده عطش يکديگر را فرومى نشانند و پس از سيراب شدن (از نزد يکديگر) خارج مى شوند»؛ (يَتَوَاصَلُونَ بِالْوِلايَةِ، وَ يَتَلاقَوْنَ بَالْمَحَبَّةِ، وَ يَتَسَاقَوْنَ بِکَأْسٍ رَوِيَّةٍ وَيَصْدُرُونَ بِرِيَّةٍ).
امام (عليه السلام) در بخش گذشته اشاره به جنبه هاى علمى اين علماى ربّانى فرمود ودر اين بخش به جنبه هاى عملى آن ها اشاره مى کند؛ منظور از «تواصل بالولاية» شايد ولايت الهى و اولياءالله باشد که اين گروه را به يکديگر پيوند داده، يا ولايت به معناى دوستى و محبّت است که قلوب آن ها را به هم پيوسته است.
جمله «وَ يَتَلاقَوْنَ بَالْمَحَبَّةِ» اشاره به اين است که اين محبّت قلبى را به هنگام ملاقات در فعل و قول خود آشکار مى کنند.
جمله سوم اشاره به اين است که جلسات آن ها کانون تبادل علوم ودانش هاست؛ هر يک ديگرى را از پيمانه علم خويش سيراب مى کند، همان گونه که در جمله چهارم آمده است: «هنگامى که از مجلس برمى خيزند به قدر کافى از چشمه هاى علم سيراب شده اند».
آنگاه در بيان دو وصف ديگر مى افزايد: «شک و ترديد در آن ها راه نمى يابد، و غيبت در وجودشان نفوذ نمى کند»؛ (لا تَشُوبُهُمُ آلرِّيْبَةُ، وَ لا تُسْرِعُ فِيهِمُ آلْغِيبَةُ).
تعبير به «ريبه» ممکن است اشاره به اين باشد که مبانى عقيدتى و ايمان آن ها به قدرى محکم است که هيچ گونه شک و ترديدى در آن راه نمى يابد و يا اشاره به اين است که به قدرى زندگانى آن ها صاف و پاک است که هيچ کس درباره حسن نيّت و سنجيده بودن اعمال آن ها ترديد نمى کند. جمله «وَ لا تُسْرِعُ فِيهِمُ آلْغِيبَةُ» شايد اشاره به اين باشد که آن ها آلوده به غيبت نمى شوند و يا به اندازه اى پاک اند که ديگران به خود اجازه غيبت آن ها را نمى دهند.
البتّه اين تفسيرهاى متعدّد منافاتى با يکديگر ندارند و ممکن است همه در مفهوم جمله هاى امام (عليه السلام) جمع باشند.
سپس حضرت به عنوان تأکيد مى فرمايد: «خداوند سرشت و اخلاقشان را با اين صفات برجسته گره زده است»؛ (عَلَى ذلِکَ عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ أَخْلاقَهُمْ).
البتّه اين تعبير، با اختيارى بودن اعمال منافات ندارد، زيرا هر زمان انسان با پاى اختيار به سوى خدا گام بردارد، تأييدات و امدادهاى الهى به سراغ او مى آيد و از اين گذشته خداوند، زمينه هاى صلاح و سعادت را از آغاز در وجود همه انسان ها آفريده است تا با استفاده از آن ها مسير تکامل را بپيمايند.
آنگاه به دو وصف ديگر از اوصاف اين عالمان ربّانى اشاره کرده، مى فرمايد: «به سبب همين صفات برجسته، به يکديگر مهر مى ورزند و با يکديگر پيوند دوستى برقرار مى سازند»؛ (فَعَلَيْهِ يَتَحَابُّونَ، وَ بِهِ يَتَوَاصَلُونَ).
آرى! محبّت آن ها به يکديگر براى خداست و پيوند آن ها از عشق و علاقه مشترکشان به کمالات سرچشمه مى گيرد و هرگز منافع مادى و علاقه هاى حيوانى و اشتراک در مقامات دنيوى سبب دوستى و همکارى آن ها با يکديگر نيست.
در پايان اين فقره با ذکر تشبيه جالبى، چگونگى گزينش اين گروه را از ميان ساير انسان ها بيان مى دارد، مى فرمايد: «برترى آنان همچون برترى بذرهاى انتخاب شده اى است که دانه هاى خوب و اصلاح شده آن از ميان انبوه دانه ها برگرفته مى شود و بقيه را کنار مى گذارند. اين امتياز براثر خالص سازى آن ها و از عهده امتحان برآمدن حاصل شده است»؛ (فَکَانُوا کَتَفَاضُلِ آلْبَذْرِ يُنْتَقَى، فَيُؤْخَذُ مِنْهُ وَ يُلْقَى، قَدْ مَيَّزَهُ آلتَّخْلِيصُ، وَ هَذَّبَهُ آلَّتمْحِيصُ).
آرى! آن ها بذرهاى برگزيده عالم خلقت اند که باغبان جهان هستى آن ها را براى پرورش دادن و به کمال رساندن انتخاب کرده و با توفيق و تأييد و امداد خود به صورت شجره طيّبه اى که دائمآ ميوه ها بر شاخسارش ظاهر است درمى آورد.
کوتاه سخن اين که عالمان بزرگوارى که صاحبان اين صفات برجسته اند و تحت عنايات پروردگار، مراحل تکامل را مى پيمايند و روزبه روز به قرب خداوند نزديک تر مى شوند، بى دليل به اين مقام نرسيده اند، آن ها ازطريق اصلاح خويشتن و زدودن زنگارهاى هوى و هوس از دل و خالص ساختن نيّت ها وبرآمدن از عهده آزمون هاى سخت الهى به اين مقام رسيده اند و هرکس راه آن ها را بپيمايد او نيز همان سرنوشت را خواهد داشت.
* * * .
امام (عليه السلام) بعد از ذکر بخشى از صفات برجسته پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)، از پويندگان راه او؛ يعنى عالمان عارف و مؤمنان خالص ياد مى کند و ده بخش از صفات آن ها را برمى شمرد که به حق بايد گفت هرگاه کسانى اين صفات را در خود جمع کنند از اولياءالله و پيروان خاص پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) هستند.
مى فرمايد: «بدانيد! بندگان خدا که حافظان علم او هستند آن را به خوبى نگاهدارى و حفظ مى کنند (و در اختيار نااهلان قرار نمى دهند) و (آن جا که بايد آن را آشکار کنند) چشمه هاى آن علوم را جارى مى سازند»؛ (وَ آعْلَمُوا أَنَّ عِبَادَ آللّهِ آلْمُسْتَحْفَظِينَ عِلْمَهُ، يَصُونُونَ مَصُونَهُ، وَ يُفَجِّرُونَ عُيُونَهُ).
اين صفات سه گانه نشان مى دهد که اين گروه از بندگان خدا با توفيقات الهى و نيز الهامات درونى کسب علوم کرده اند و اين علوم را به خوبى نگاهبانى مى کنند و به نيازمندان مى رسانند. آن ها حافظان و پاسداران و ناشران اين علوم اند و همان گونه که چشمه هاى جوشان آب، سرزمين هاى تشنه را سيراب مى کند و انواع گل ها و گياهان و درخت ها را پرورش مى دهد، آن ها نيز با نشر دين، قلوب تشنگان را سيراب کرده و انواع فضايل انسانى را در آنان پرورش مى دهند.
جمله «يَصُونُونَ مَصُونَهُ» ـ همانگونه که در ترجمه آورده ايم ـ شايد به اين معنا باشد که علوم الهى را از دسترسى نااهلان حفظ مى کنند و يا شايد معنايش اين باشد که از اين علوم به خوبى پاسدارى کرده و در انتقال آن از نسلى به نسل ديگر از طريق تأليف و نشر کتاب ها مى کوشند. در ادامه به چهار وصف ديگر اشاره کرده، مى افزايد: «با ولايت و دوستى، به يکديگر مى پيوندند و با محبّت با هم ملاقات مى کنند و با پيمانه اى سيراب کننده عطش يکديگر را فرومى نشانند و پس از سيراب شدن (از نزد يکديگر) خارج مى شوند»؛ (يَتَوَاصَلُونَ بِالْوِلايَةِ، وَ يَتَلاقَوْنَ بَالْمَحَبَّةِ، وَ يَتَسَاقَوْنَ بِکَأْسٍ رَوِيَّةٍ وَيَصْدُرُونَ بِرِيَّةٍ).
امام (عليه السلام) در بخش گذشته اشاره به جنبه هاى علمى اين علماى ربّانى فرمود ودر اين بخش به جنبه هاى عملى آن ها اشاره مى کند؛ منظور از «تواصل بالولاية» شايد ولايت الهى و اولياءالله باشد که اين گروه را به يکديگر پيوند داده، يا ولايت به معناى دوستى و محبّت است که قلوب آن ها را به هم پيوسته است.
جمله «وَ يَتَلاقَوْنَ بَالْمَحَبَّةِ» اشاره به اين است که اين محبّت قلبى را به هنگام ملاقات در فعل و قول خود آشکار مى کنند.
جمله سوم اشاره به اين است که جلسات آن ها کانون تبادل علوم ودانش هاست؛ هر يک ديگرى را از پيمانه علم خويش سيراب مى کند، همان گونه که در جمله چهارم آمده است: «هنگامى که از مجلس برمى خيزند به قدر کافى از چشمه هاى علم سيراب شده اند».
آنگاه در بيان دو وصف ديگر مى افزايد: «شک و ترديد در آن ها راه نمى يابد، و غيبت در وجودشان نفوذ نمى کند»؛ (لا تَشُوبُهُمُ آلرِّيْبَةُ، وَ لا تُسْرِعُ فِيهِمُ آلْغِيبَةُ).
تعبير به «ريبه» ممکن است اشاره به اين باشد که مبانى عقيدتى و ايمان آن ها به قدرى محکم است که هيچ گونه شک و ترديدى در آن راه نمى يابد و يا اشاره به اين است که به قدرى زندگانى آن ها صاف و پاک است که هيچ کس درباره حسن نيّت و سنجيده بودن اعمال آن ها ترديد نمى کند. جمله «وَ لا تُسْرِعُ فِيهِمُ آلْغِيبَةُ» شايد اشاره به اين باشد که آن ها آلوده به غيبت نمى شوند و يا به اندازه اى پاک اند که ديگران به خود اجازه غيبت آن ها را نمى دهند.
البتّه اين تفسيرهاى متعدّد منافاتى با يکديگر ندارند و ممکن است همه در مفهوم جمله هاى امام (عليه السلام) جمع باشند.
سپس حضرت به عنوان تأکيد مى فرمايد: «خداوند سرشت و اخلاقشان را با اين صفات برجسته گره زده است»؛ (عَلَى ذلِکَ عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ أَخْلاقَهُمْ).
البتّه اين تعبير، با اختيارى بودن اعمال منافات ندارد، زيرا هر زمان انسان با پاى اختيار به سوى خدا گام بردارد، تأييدات و امدادهاى الهى به سراغ او مى آيد و از اين گذشته خداوند، زمينه هاى صلاح و سعادت را از آغاز در وجود همه انسان ها آفريده است تا با استفاده از آن ها مسير تکامل را بپيمايند.
آنگاه به دو وصف ديگر از اوصاف اين عالمان ربّانى اشاره کرده، مى فرمايد: «به سبب همين صفات برجسته، به يکديگر مهر مى ورزند و با يکديگر پيوند دوستى برقرار مى سازند»؛ (فَعَلَيْهِ يَتَحَابُّونَ، وَ بِهِ يَتَوَاصَلُونَ).
آرى! محبّت آن ها به يکديگر براى خداست و پيوند آن ها از عشق و علاقه مشترکشان به کمالات سرچشمه مى گيرد و هرگز منافع مادى و علاقه هاى حيوانى و اشتراک در مقامات دنيوى سبب دوستى و همکارى آن ها با يکديگر نيست.
در پايان اين فقره با ذکر تشبيه جالبى، چگونگى گزينش اين گروه را از ميان ساير انسان ها بيان مى دارد، مى فرمايد: «برترى آنان همچون برترى بذرهاى انتخاب شده اى است که دانه هاى خوب و اصلاح شده آن از ميان انبوه دانه ها برگرفته مى شود و بقيه را کنار مى گذارند. اين امتياز براثر خالص سازى آن ها و از عهده امتحان برآمدن حاصل شده است»؛ (فَکَانُوا کَتَفَاضُلِ آلْبَذْرِ يُنْتَقَى، فَيُؤْخَذُ مِنْهُ وَ يُلْقَى، قَدْ مَيَّزَهُ آلتَّخْلِيصُ، وَ هَذَّبَهُ آلَّتمْحِيصُ).
آرى! آن ها بذرهاى برگزيده عالم خلقت اند که باغبان جهان هستى آن ها را براى پرورش دادن و به کمال رساندن انتخاب کرده و با توفيق و تأييد و امداد خود به صورت شجره طيّبه اى که دائمآ ميوه ها بر شاخسارش ظاهر است درمى آورد.
کوتاه سخن اين که عالمان بزرگوارى که صاحبان اين صفات برجسته اند و تحت عنايات پروردگار، مراحل تکامل را مى پيمايند و روزبه روز به قرب خداوند نزديک تر مى شوند، بى دليل به اين مقام نرسيده اند، آن ها ازطريق اصلاح خويشتن و زدودن زنگارهاى هوى و هوس از دل و خالص ساختن نيّت ها وبرآمدن از عهده آزمون هاى سخت الهى به اين مقام رسيده اند و هرکس راه آن ها را بپيمايد او نيز همان سرنوشت را خواهد داشت.
* * * .
پاورقی ها
«مستحفظين» از ريشه «حفظ» گرفته شده و به معناى کسانى است که حفاظت چيزى به آن ها سپرده شده است.
«رويّة» صفت مشبّهه از ريشه «رىّ» بر وزن «حىّ» گرفته شده و به معناى سيراب کننده است. «بريّة» ترکيبى از باء جارّه و «ريّة» که اسم مصدر است از همان ريشه «رىّ» بر وزن «حىّ» به معناى سيراب بودن است. «ينتقى» از ريشه «نقاوه» به معناى پاک و خالص بودن گرفته شده است، اين مادّه هنگامى که به باب افتعال مى رود به معناى برگزيدن و انتخاب کردن است. «تمحيص» به معناى پاک و خالص کردن است و از ريشه «محص» بر وزن «مغز» به همين معنا گرفته شده است، هر چند تمحيص تأکيد بيشترى را مى رساند و از آن جا که آزمايش و امتحان سبب خالص شدن است اين واژه به معناى امتحان نيز آمده است.
«رويّة» صفت مشبّهه از ريشه «رىّ» بر وزن «حىّ» گرفته شده و به معناى سيراب کننده است. «بريّة» ترکيبى از باء جارّه و «ريّة» که اسم مصدر است از همان ريشه «رىّ» بر وزن «حىّ» به معناى سيراب بودن است. «ينتقى» از ريشه «نقاوه» به معناى پاک و خالص بودن گرفته شده است، اين مادّه هنگامى که به باب افتعال مى رود به معناى برگزيدن و انتخاب کردن است. «تمحيص» به معناى پاک و خالص کردن است و از ريشه «محص» بر وزن «مغز» به همين معنا گرفته شده است، هر چند تمحيص تأکيد بيشترى را مى رساند و از آن جا که آزمايش و امتحان سبب خالص شدن است اين واژه به معناى امتحان نيز آمده است.