نامه 25

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن وَصيَّةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ کانَ يَکْتُبُها لِمَنْ يَسْتَعْمِلُه عَلَى الصَّدَقاتِ قالَ الشريفُ: وَإنّما ذَکَرنا هَنا جُمَلاً لِيُعْلَمَ بِها أنَّهُ (عليه السلام) کانَ يُقيمُ عِمادَ الْحَقِّ، وَيَشْرَعَ أمْثِلَةَ الْعَدْلِ، في صَغيرِ الاُْمُورِ وَکَبيرِها وَدَقيقها وَجَليلِها.

از وصايا و سفارش هاى امام (عليه السلام) است که آن را براى مأموران جمع آورى زکات مرقوم مى داشت مرحوم شريف رضى مى گويد: ما بخشى از اين نامه را در اين جا آورديم تا معلوم گردد، امام (عليه السلام) همواره ارکان حق را به پا مى داشت و فرمان به عدل مى داد؛ در کارهاى کوچک و بزرگ، پرارزش يا کم ارزش

بخش اوّل

انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللهِ وَحْدَهُ لا شَرِيکَ لَهُ، وَلا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَلاتَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ کَارِهاً، وَلا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اللهِ فِي مَالِهِ، فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَيِّ فَاَنْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ، ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّکِينَةِ وَالْوَقَارِ؛ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ، وَلا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ، ثُمَّ تَقُولَ: عِبَادَ اللهِ، أَرْسَلَنِي إِلَيْکُمْ وَلِيُّ اللهِ وَخَلِيفَتُهُ، لآِخُذَ مِنْکُمْ حَقَّ اللهِ فِي أَمْوَالِکُمْ، فَهَلْ لِلهِ فِي أَمْوَالِکُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُوَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ: لا، فَلا تُرَاجِعْهُ، وَإِنْ أَنْعَمَ لَکَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاکَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ.

(تو اى مأمور جمع آورى زکات) با تقوا و احساس مسئوليت دربرابر خداوند يکتا و بى همتا حرکت کن و در مسير خود هيچ مسلمانى را نترسان و از سرزمين او در حالى که از تو ناخشنود باشد، نگذر و بيش از حق خداوند در اموالش را از وى نگير.
هنگامى که وارد آبادى قبيله شدى در کنار سرچشمه يا چاه آب فرود آى، بى آن که داخل خانه هاى آن ها شوى سپس با آرامش و وقار به سوى آنان برو تا در ميان آن ها قرارگيرى. به آن ها سلام کن و از اظهار محبّت و تحيّت چيزى فروگذار ننما و بعد از سلام و تحيّت به آن ها مى گويى: اى بندگان خدا! ولىّ خدا وخليفه اش مرا به سوى شما فرستاده تا حق خدا را که در اموالتان است از شما بگيرم، آيا در اموال شما حقى براى خدا وجود دارد که به وليّش بدهيد؟ اگر کسى (از آن ها) گفت: نه (چيزى به اموالم تعلق نمى گيرد) ديگر به او مراجعه نکن و اگر کسى گفت: آرى، همراهش برو بى آن که او را بترسانى يا تهديد کنى يا کار او را مشکل سازى يا بر او سخت گيرى نمايى.

بخش دوم

فَخُذْ مَا أَعْطَاکَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ، فَإِنْ کَانَ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلاتَدْخُلْهَا إِلاَّ بِإِذْنِهِ، فَإِنَّ أَکْثَرَهَا لَهُ، فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلا تَدْخُلْ عَلَيْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيْهِ وَلا عَنِيفٍ بِهِ. وَلا تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَلا تُفْزِعَنَّهَا، وَلا تَسُوأَنَّ صَاحِبَهَا فِيهَا، وَاصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ، فَإِذَا اخْتَارَ فَلا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ. ثُمَّ اصْدَعِ الْبَاقِيَ صَدْعَيْنِ، ثُمَّ خَيِّرْهُ، فَإِذَا اخْتَارَ فَلا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ. فَلا تَزَالُ کَذلِکَ حَتَّى يَبْقَى مَا فِيهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اللهِ فِي مَالِهِ؛ فَاقْبِضْ حَقَّ اللهِ مِنْهُ. فَإِنِ اسْتَقَالَکَ فَأَقِلْهُ، ثُمَّ اخْلِطْهُمَا ثُمَّ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذِي صَنَعْتَ أَوَّلاً حَتَّى تَأْخُذَ حَقَّ اللهِ فِي مَالِهِ. وَلا تَأْخُذَنَّ عَوْداً وَلاهَرِمَةً وَلا مَکْسُورَةً وَلا مَهْلُوسَةً، وَلا ذَاتَ عَوَارٍ، وَلا تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلاَّمَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ، رَافِقاً بِمَالِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى يُوَصِّلَهُ إِلَى وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ، وَلا تُوَکِّلْ بِهَا إِلاَّ نَاصِحاً شَفِيقاً وَأَمِيناً حَفِيظاً، غَيْرَ مُعْنِفٍ وَلا مُجْحِفٍ، وَلا مُلْغِبٍ وَلا مُتْعِبٍ.

آنچه از زکات طلا و نقره (يا قيمت زکات غلات) مى دهد بپذير (و با او درباره کم و زياد آن گفت وگو نکن، او به تو اعتماد کرده تو هم به او اعتماد کن) واگر گوسفند و گاو و شترى دارد بدون اذن او داخل نشو، زيرا بيشتر آن ها از آن اوست. آن گاه که داخل شدى همچون شخص مسلط و سخت گير با او رفتار نکن، چهارپايى را فرارى نده و ناراحت نساز و صاحبش را درباره آن ناراحت نکن. (به هنگام گرفتن حق بيت المال) حيوانات را به دو بخش تقسيم کن سپس صاحب مال را مخير ساز که يک قسمت را انتخاب کند و بعد از انتخاب، متعرض آنچه او انتخاب کرده نشو؛ سپس باقى مانده را نيز به دو بخش تقسيم کن و باز او را مخير نما (تا يکى را انتخاب کند) و هرگاه يکى را انتخاب کرد باز متعرض آنچه او انتخاب کرده نشو و همچنان اين تقسيم را ادامه مى دهى (وصاحب مال را مخير مى سازى تا يکى را انتخاب کرده کنار بگذارد) تا آن جا که باقى مانده به اندازه (زکات و) حق خداوند در مال او شود، آن گاه حق خدا را از او بگير و اگر صاحب مال پشيمان شد و از تو تقاضا کرد که تقسيم را تجديد کنى، تقاضاى او را بپذير و آن دو دسته را با هم بار ديگر مخلوط کن سپس همان گونه که در بار اوّل انجام دادى، تقسيم را تکرار کن تا حق خدا را از مال او دريافت نمايى، ولى هرگز حيوان مسن و فرتوت و دست وپاشکسته و بيمار و معيوب را به عنوان زکات نپذير.

بخش سوم

وَلا تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلاَّ مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ، رَافِقاً بِمَالِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى يُوَصِّلَهُ إِلَى وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ، وَلا تُوَکِّلْ بِهَا إِلاَّ نَاصِحاً شَفِيقاً وَأَمِيناً حَفِيظاً، غَيْرَ مُعْنِفٍ وَلا مُجْحِفٍ، وَلا مُلْغِبٍ وَلا مُتْعِبٍ. ثُمَّ احْدُرْ إِلَيْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ نُصَيِّرْهُ حَيْثُ أَمَرَ اللهُ بِهِ، فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِينُکَ فَأَوْعِزْ إِلَيْهِ أَلاَّ يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ بَيْنَ فَصِيلِهَا، وَلا يَمْصُرَ لَبَنَهَا فَيَضُرَّ ذلِکَ بِوَلَدِهَا؛ وَلايَجْهَدَنَّهَا رُکُوباً؛ وَلْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذلِکَ وَبَيْنَهَا، وَلْيُرَفِّهْ عَلَى اللاَّغِبِ، وَلْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ الظَّالِعِ، وَلْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ، وَلا يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ، وَلْيُرَوِّحْهَا فِي السَّاعَاتِ، وَلْيُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَالْأَعْشَابِ، حَتَّى تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللهِ بُدَّناً مُنْقِيَاتٍ، غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَلا مَجْهُودَاتٍ، لِنَقْسِمَهَا عَلَى کِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ (صلي الله عليه و آله) فَإِنَّ ذلِکَ أَعْظَمُ لِأَجْرِکَ، وَأَقْرَبُ لِرُشْدِکَ، إِنْ شَاءَ اللهُ.

آن ها (حيوانات زکات) را به غير از کسى که به دينش اطمينان دارى و درباره اموال مسلمين دلسوزتر است مسپار تا آن را (سالم) به ولى مسلمين برساند و او در ميان مسلمانان تقسيم کند. تنها کسانى را مأمور اين کار کن که خيرخواه ومهربان و امين و حافظ باشند، سخت گير و اجحاف گر نباشند، حيوانات را خسته نکنند و به زحمت نيندازند، سپس آنچه را که نزد تو جمع شده بى درنگ به سوى ما روانه کن تا آن را در مصارفى که خداوند امر فرموده صرف کنيم وهنگامى که امين تو آن ها را در اختيار گرفت به او سفارش کن که ميان شتر ماده و نوزادش جدايى نيفکند و شير آن را چنان ندوشد که به بچه اش زيان وارد شود و در سوار شدن بر شتران، آن ها را به زحمت نيفکند و عدالت را در اين امر در ميان آن ها رعايت کند (گاه بر اين سوار شود و گاه بر ديگرى) و نيز حال شترِ خسته و يا زخمى را که سوارى دادن برايش مشکل است رعايت کند و با حيوانى که سُم او ساييده يا لنگ شده مدارا نمايد.
امين تو بايد هنگامى که در اثناى راه به غديرهاى آب مى رسد، آن ها را سيراب کند و از کناره هاى جاده علف دار به درون جاده هاى خشک و بى گياه منحرف نسازد و ساعاتى به آن حيوانات استراحت دهد و چون به آب و علفزار مى رسد به آن ها مهلت دهد (تا به اندازه کافى آب بنوشند و از علف ها تغذيه کنند) تا هنگامى که نزد ما مى آيند به اذن خدا فربه و سرحال باشند نه خسته و کوفته؛ وهدف نهايى اين است که آن ها را مطابق دستور خداوند و سنّت پيغمبرش (صلي الله عليه و آله) (در ميان نيازمندان) تقسيم کنيم (بى آن که منافع شخصى در آن وجود داشته باشد). (و بدان که) عمل به اين برنامه پاداش تو را بيشتر و هدايت تو را افزون تر خواهد کرد؛ إن شاءالله.