نامه 35

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِن کِتابٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
إلى عَبْدِاللهِ بْنِ الْعَبّاسِ، بَعْدَ مَقْتَلِ مُحَمّدِ بْنِ أبي بَکْرٍ
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِيبَکْرٍ ـ رَحِمَهُ اللهُ ـ قَدِ اسْتُشْهِدَ، فَعِنْدَ اللهِ نَحْتَسِبُهُ وَلَداً نَاصِحاً، وَ عَامِلاً کَادِحاً، وَ سَيْفاً قَاطِعاً، وَ رُکْناً دَافِعاً. وَ قَدْ کُنْتُ حَثَثْتُ النَّاسَ عَلَى لَحَاقِهِ، وَ أَمَرْتُهُمْ بِغِيَاثِهِ قَبْلَ الْوَقْعَةِ، وَ دَعَوْتُهُمْ سِرّاً جَهْراً، وَ عَوْداً وَبَدْءاً، فَمِنْهُمُ الاْتِي کَارِهاً، وَ مِنْهُمُ الْمُعْتَلُّ کَاذِباً، وَ مِنْهُمُ الْقَاعِدُ خَاذِلا. أَسْأَلُ اللهَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ لِي مِنْهُمْ فَرَجاً عَاجِلاً؛ فَوَ اللهِ لَوْ لا طَمَعِي عِنْدَ لِقَائِي عَدُوِّي فِي الشَّهَادَةِ، وَ تَوْطِينِي نَفْسِي عَلَى الْمَنِيَّةِ، لأَحْبَبْتُ أَلاَّ أَلْقَى مَعَ هَوُلاَءِ يَوْماً وَاحِداً، وَ لاَ أَلْتَقِيَ بِهِمْ أَبَداً.

از نامه هاى امام (عليه السلام) است
که بعد از شهادت محمد بن ابى بکر به عبدالله بن عباس نگاشت
اما بعد (از ثنا و حمد الهى)، مصر (با نهايت تأسف) به دست دشمن افتاد و محمد بن ابى بکر که رحمت خدا بر او باد به شهادت رسيد ما اين مصيبت را به حساب خداوند مى گذاريم و اجر آن را از او مسئلت داريم. او فرزندى خيرخواه و کارگزارى تلاشگر و کوشا و شمشيرى برنده و قاطع و ستونى حافظ و مدافع بود. من مردم را به ملحق شدن به او و کمک کردنش قبل از اين حادثه (بارها) امر کردم و تشويق و تحريص نمودم و در آشکار و پنهان و از آغاز تا پايان آن ها را براى حرکت به سوى او (به سوى سرزمين مصر) فراخواندم ولى (با نهايت تأسف) گروهى با کراهت آمدند و گروه ديگرى به دروغ به بيمارى و بهانه هاى ديگر متوسل شدند و جمع ديگرى آشکارا از قيام براى جهاد سر باززدند و دست از يارى اش کشيدند. از خدا تقاضا مى کنم که براى نجات من از ميان اين گونه افراد به زودى گشايشى قرار دهد (و مرا از آن ها برهاند). به خدا سوگند! اگر علاقه من به شهادت به هنگام پيکار با دشمن نبود و خود را براى مرگ در راه خدا آماده نساخته بودم، دوست داشتم حتى يک روز با اين مردم روبرو نشوم و هرگز آن ها را ملاقات نکنم.