نامه 55

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن کتابٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
إلى مُعاوِيَةَ
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا، وَابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا، لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً، وَلَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا، وَلا بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا، وَإِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَى بِهَا، وَقَدِ ابْتَلانِي اللهُ بِکَ وَابْتَلاکَ بِي : فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الاْخَرِ، فَعَدَوْتَ عَلَى الدُّنْيَا بِتَأْوِيلِ الْقُرْآنِ، فَطَلَبْتَنِي بِمَا لَمْ تَجْنِ يَدِي وَلا لِسَانِي، وَعَصَيْتَهُ أَنْتَ وَأَهْلُ الشَّامِ بِي، وَأَلَّبَ عَالِمُکُمْ جَاهِلَکُمْ، وَقَائِمُکُمْ قَاعِدَکُمْ؛ فَاتَّقِ اللهَ فِي نَفْسِکَ، وَنَازِعِ الشَّيْطَانَ قِيَادَکَ، وَاصْرِفْ إِلَى الآْخِرَةِ وَجْهَکَ، فَهِيَ طَرِيقُنَا وَطَرِيقُکَ. وَاحْذَرْ أَنْ يُصِيبَکَ اللهُ مِنْهُ بِعَاجِلِ قَارِعَةٍ تَمَسُّ الْأَصْلَ، وَتَقْطَعُ الدَّابِرَ، فَإِنِّي أُولِي لَکَ بِاللهِ أَلِيَّةً غَيْرَ فَاجِرَةٍ، لَئِنْ جَمَعَتْنِي وَإِيَّاکَ جَوَامِعُ الْأَقْدَارِ لا أَزَالُ بِبَاحَتِکَ حَتّى يَحْکُمَ اللهُ بَيْنَنا وَهُوَ خَيْرُ الْحاکِمِينَ.

از نامه هاى امام (عليه السلام)
به معاويه است
اما بعد (از حمد وثناى الهى)، خداوند سبحان دنيا را براى جهان بعد از آن (سراى آخرت) قرار داده و اهل آن را در آن، مورد آزمايش قرار مى دهد تا معلوم شود چه کسى بهتر عمل مى کند. ما نه براى دنيا آفريده شده ايم و نه به سعى و کوشش براى آن مأموريم، بلکه فقط براى اين به دنيا آمده ايم که به وسيله آن آزمايش شويم. خداوند مرا به وسيله تو و تو را به وسيله من در معرض امتحان گذاشته ويکى از ما را حجت بر ديگرى قرار داده است (من حجت الهى دربرابر تو هستم) ولى تو با تفسير قرآن برخلاف حق، به دنيا روى آوردى و از من چيزى مطالبه مى کنى که هرگز دست و زبانم به آن آلوده نشده است (اشاره به قتل عثمان است) و تو و اهل شام آن را دستاويز کرده ايد (و به من نسبت داده ايد) تا آن جا که عالمان شما جاهلانتان را به آن تشويق کردند و آن ها که داراى منصبى بودند ازکارافتادگان شما را.
در درون وجود خود از خدا بترس و تقواى الهى پيشه کن و با شيطان که مى کوشد زمام تو را در دست گيرد بستيز (و زمام خود را از چنگ او بيرون آور) توجّه خود را به سوى آخرت معطوف کن که راه (اصلى) ما و تو همان است و از اين بترس که خداوند تو را به زودى به بلايى کوبنده که ريشه ات را بزند و دنباله ات را قطع کند گرفتار سازد! من براى تو به خدا سوگند ياد مى کنم! سوگندى که تخلّف ندارد که اگر مقدرات فراگير (الهى)، من و تو را به سوى پيکار با يکديگر کشاند، آن قدر در ميدان پيکار با تو ايستادگى خواهم کرد تا خداوند ميان ما حکم فرمايد و او بهترين حاکمان است (و آينده شومى در انتظار توست)».