نامه 50

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن کتابٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
إلى أُمَرائِهِ عَلَى الْجَيْشِ

از نامه هاى امام (عليه السلام) است
به سران سپاهش.

بخش اوّل

مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُوْمِنِينَ إِلَى أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ.
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَلاَّ يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ، وَلا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ، وَأَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ، وَعَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ.

(اين نامه) از بنده خدا على بن ابى طالب اميرمؤمنان، به پاسداران مرزها(ى کشور اسلام نگاشته شده است). اما بعد (از حمد وثناى الهى)، حقى که بر والى و زمامدار ثابت است اين است که فضل وبرترى هايى که به او رسيده و قدرتى که به او داده شده، سبب تغيير حال او درباره رعيّت نگردد، بلکه بايد نعمت هايى که خدا به او ارزانى داشته سبب نزديکى بيشتر به بندگان خدا و مهربانى به برادرانش گردد.

بخش دوم

أَلا وَإِنَّ لَکُمْ عِنْدِي أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّاً إِلاَّ فِي حَرْبٍ، وَلا أَطْوِيَ دُونَکُمْ أَمْراً إِلاَّ فِي حُکْمٍ، وَلا أُوَخِّرَ لَکُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ، وَلا أَقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ، وَأَنْ تَکُونُوا عِنْدِي فِي الْحَقِّ سَوَاءً فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِکَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْکُمُ النِّعْمَةُ، وَلِي عَلَيْکُمُ الطَّاعَةُ؛ وَأَلاَّ تَنْکُصُوا عَنْ دَعْوَةٍ، وَلا تُفَرِّطُوا فِي صَلاحٍ، وَأَنْ تَخُوضُوا الْغَمَرَاتِ إِلَى الْحَقِّ، فَإِنْ أَنْتُمْ لَمْ تَسْتَقِيمُوا لِي عَلَى ذَلِکَ لَمْ يَکُنْ أَحَدٌ أَهْوَنَ عَلَيَّ مِمَّنِ اعْوَجَّ مِنْکُمْ، ثُمَّ أُعْظِمُ لَهُ الْعُقُوبَةَ، وَلا يَجِدُ عِنْدِي فِيهَا رُخْصَةً، فَخُذُوا هَذَا مِنْ أُمَرَائِکُمْ، وَأَعْطُوهُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ مَا يُصْلِحُ اللهُ بِهِ أَمْرَکُمْ. وَالسَّلامُ.

آگاه باشيد! حق شما بر من اين است که جز اسرار جنگى چيزى را از شما پنهان نکنم وهيچ کارى را بدون مشورت با شما ـ جز در مقام قضاوت و بيان حکم الهى ـ انجام ندهم. من موظّفم هيچ حقى را از شما به تأخير نيندازم و پيش از رسيدن به مقطع نهايى آن را قطع نکنم و (نيز از حقوق شما بر من اين است که) همه شما درباره حق، نزد من يکسان باشيد (و تفاوتى ميان شريف و وضيع قائل نشوم). هنگامى که من اين وظايف را انجام دادم، نعمت خدا بر شما مسلّم (و کامل) خواهد شد (الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ) و (نخستين) حقى که من بر شما دارم اطاعت است و اين که از دعوت من (براى جهاد و غير آن) سرپيچى نکنيد و در آنچه من دستور مى دهم و به صلاح ومصلحت همگى است سستى و تفريط روا مداريد و بايد در ميان امواج مشکل ها براى حق و به سوى حق فرو رويد. اگر اين وظايفتان دربرابر من را انجام ندهيد آن کس که راه کج مى رود از همه نزد من خوارتر است. سپس او را به سختى کيفر مى دهم و راه فرارى نزد من نخواهد داشت، بنابراين بايد حقوق خود را از امراى خود بگيريد و حقوق آن ها را که خداوند با آن، کار شما را اصلاح مى کند به آن ها بپردازيد، والسّلام.