نامه 63

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن کتابٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
إلى أبي مُوسَى الأَشْعَري وَهُوَ عامِلُهُ عَلَى الْکُوفَةِ وَقَدْ بَلَغَهُ عَنْهُ تَثْبيطُهُ النّاسِ عَنِ الخُرُوجِ إلَيْهِ لَمّا نَدَبَهُمْ لِحَرْبِ أصْحابِ الْجَمَلِ
مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُوْمِنِينَ إِلَى عَبْدِ اللهِ بْنِ قَيْسٍ. أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْکَ قَوْلٌ هُوَ لَکَ وَعَلَيْکَ، فَإِذَا قَدِمَ رَسُولِي عَلَيْکَ فَارْفَعْ ذَيْلَکَ، وَاشْدُدْ مِئْزَرَکَ، وَاخْرُجْ مِنْ جُحْرِکَ، وَانْدُبْ مَنْ مَعَکَ، فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ، وَإِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ، وَايْمُ اللهِ لَتُوْتَيَنَّ مِنْ حَيْثُ أَنْتَ، وَلا تُتْرَکُ حَتَّى يُخْلَطَ زُبْدُکَ بِخَاثِرِکَ، وَذَائِبُکَ بِجَامِدِکَ، وَحَتَّى تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِکَ، وَتَحْذَرَ مِنْ أَمَامِکَ کَحَذَرِکَ مِنْ خَلْفِکَ، وَمَا هِيَ بِالْهُوَيْنَى الَّتِي تَرْجُو، وَلَکِنَّهَا الدَّاهِيَةُ الْکُبْرَى، يُرْکَبُ جَمَلُهَا، وَيُذَلَّلُّ صَعْبُهَا، وَيُسَهَّلُ جَبَلُهَا، فَاعْقِلْ عَقْلَکَ، وَامْلِکْ أَمْرَکَ، وَخُذْ نَصِيبَکَ وَحَظَّکَ. فَإِنْ کَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَلا فِي نَجَاةٍ، فَبِالْحَرِيِّ لَتُکْفَيَنَّ وَأَنْتَ نَائِمٌ، حَتَّى لا يُقَالَ أَيْنَ فُلانٌ؟ وَاللهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ، وَمَا أُبَالِي مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ، وَالسَّلامُ.

از نامه هاى امام (عليه السلام) است
به ابوموسى اشعرى، فرماندار آن حضرت در کوفه هنگامى که به آن حضرت خبر رسيد که ابو موسى اهل کوفه را از حرکت (به سوى بصره) براى همراهى آن حضرت در جنگ جمل بازداشته است
اين نامه اى است از بنده خدا على، اميرمؤمنان به عبدالله بن قيس (ابوموسى اشعرى) اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، سخنى از تو به من گزارش داده شده که هم به سود توست و هم به زيان تو. هنگامى که فرستاده من بر تو وارد شد دامن بر کمر زن و کمربندت را محکم ببند و از لانه ات بيرون آى و از کسانى که با تو هستند (براى شرکت در ميدان جهاد و مبارزه با شورشيان بصره) دعوت کن؛ اگر حق را يافتى و تصميم خود را گرفتى آن ها را (با خود به سوى ما) بياور و هرگاه سستى را پيشه کردى از مقام خود کنار برو. به خدا سوگند! (در صورت تخلف از اين دستور) هرجا باشى به سراغ تو خواهند آمد و تو را رها نخواهند ساخت تا گوشت و استخوانت و تر و خشکت به هم درآميزد و حتى نتوانى بر زمين بنشينى و (تو را چنان محاصره مى کنند که) از پيش رويت همان گونه خواهى ترسيد که از پشت سرت. اين فتنه (فتنه جمل) به آن آسانى اى که تو فکر مى کنى نيست، بلکه حادثه بزرگى است که بايد بر مرکبش سوار شد و سختى هايش را هموار کرد و کوه مشکلاتش را صاف نمود. انديشه خود را به کار گير و مالک کار خود باش و بهره و نصيبت را درياب (و در ميدان جهاد اسلامى با ما همراه باش) ولى اگر اين کار براى تو خوشايند نيست (و لجوجانه بر فکر خود اصرار دارى، از فرماندارى کوفه) کنار برو (و بدان که) نه گشايشى براى تو خواهد بود و نه نجاتى (نه راه رستگارى در دنيا و نه رستگارى در آخرت) اگر تو در خواب فرو روى سزاست که ديگران انجام وظيفه کنند و آن چنان به دست فراموشى سپرده شوى که نگويند فلانى کجاست؟ به خدا سوگند! اين راه (که ما مى رويم) راه حقى است که به وسيله مرد حق پيموده مى شود و من باکى ندارم که خدانشناسان (همچون تو) چه کار مى کنند. والسلام.