خطبه 85

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ وَ فِيْها صِفَاتٌ ثَمَانٍ مِنْ صِفَاتِ الجَلاَلِ

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است که به هشت صفت از صفات جلال خداوند اشاره کرده است (و اشاراتى نيز به مسئله مرگ و درجات و مقامات معنوى دارد).

بخش اول

وَ أََشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيکَ لَهُ؛ آلاْوَّلُ لا شَىْءَ قَبْلَهُ، وَ الاْخِرُ لا غَايَةَ لَهُ، لاتَقَعُ الْأَوْهَامُ لَهُ عَلَى صِفَةٍ، وَ لا تُعْقَدُ آلْقُلُوبُ مِنْهُ عَلَى کَيْفِيَّةٍ، وَ لاَ تَنَالُهُ التَّجْزِئَةُ وَ التَّبْعِيضُ، وَ لا تُحِيطُ بِهِ الْأَبْصَارُ وَ الْقُلُوبُ.

گواهى مى دهم که معبودى جز ذات پاک او نيست. يگانه است و همتايى ندارد. سرآغازى است که پيش از او چيزى نبوده و آخرى است که پايانى ندارد. انديشه هاى دورپرواز، کنه صفاتش را درک نکنند و عقل ها به چگونگى ذاتش پى نبرند، تجزيه و تبعيض در او راه ندارد و چشم ها و انديشه ها به او احاطه نمى يابد (چشم ها او را نمى بيند و عقل ها به کنه ذاتش نمى رسد).

بخش دوم

و منهها: فَاتَّعِظُوا عِبَادَ اللهِ بِالْعِبَرِ النَّوَافِعِ، وَ آعْتَبِرُوا بِالاْي السَّوَاطِعِ، وَ آزْدَجِرُوا بِالنُّذُرِ آلْبَوَالِغِ، وَ انْتَفِعُوا بِالذِّکْرِ وَ الْمَوَاعِظِ، فَکَأَنْ قَدْ عَلِقَتْکُمْ مَخَالِبُ آلْمَنِيَّةِ، وَ آنْقَطَعَتْ مِنْکُمْ عَلاَئِقُ الْأُمْنِيَّةِ، وَ دَهِمَتْکُمْ مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ، وَ السِّيَاقَةُ إِلَى آلْوِرْدِ آلْمَوْرُودِ، فَ «کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِيدٌ»: سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا؛ وَ شَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا.

اى بندگان خدا! از درس هاى سودمندِ عبرت آميز، پند بگيريد، و از آيات روشن الهى (در تکوين و تشريع) عبرت بياموزيد و انذارهاى رسا و گوياى الهى را پذيرا شويد، و از تذکّرات و مواعظ بهره بگيريد، گويا (مى بينم) چنگال مرگ در پيکر شما فرو رفته، و علاقه و آرزوها از شما رخت بربسته؛ سختى هاى مرگ و برزخ به شما روى آورده و حرکت به سوى رستاخيز آغاز شده است، و هر يک از شما وارد صحنه محشر مى شود، در حالى که همراه او «سائق» و «شاهدى» است: فرشته اى که او را به سوى محشر مى راند و شاهدى که بر اعمال او گواهى مى دهد.

بخش سوم

و منهها فى صفة الجنّة
دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلاتٌ، وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ، لاَيَنْقَطِعُ نَعِيمُهَا، وَ لاَيَظْعَنُ مُقِيمُهَا، وَ لاَيَهْرَمُ خَالِدُهَا، وَ لاَيَبْأَسُ سَاکِنُهَا.

(جملات زير) بخش ديگرى از اين خطبه است که بهشت را توصيف مى کند. در آن جا درجاتى است که يکى از ديگرى برتر و منزلگاه هايى است که با هم متفاوت است. نعمت هايش جاودان است و هرگز قطع نمى شود و ساکنانش از آن کوچ نمى کنند و آنان که در آن جاى دارند، پير نمى شوند و گرفتار شدايد نمى گردند.