خطبه 124

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن کَلامٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
فِي حَثِّ أصْحَابِهِ عَلَى الْقِتَالِ

از سخنان امام (عليه السلام) است
که براى تشويق يارانش به جهاد ايراد فرموده است.

بخش اوّل

فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ، وَأَخِّرُوا الْحَاسِرَ، وَعَضُّوا عَلَى الْأَضْرَاسِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ؛ وَالْتَوُوا فِي أَطْرَافِ الرِّمَاحِ، فَإنّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ؛ وَغُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ، وَأَسْکَنُ لِلْقُلْوبِ؛ وَأَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ، فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ. وَرَايَتَکُمْ فَلا تُمِيلُوهَا وَلا تُخِلُّوهَا، وَلاتَجْعَلُوهَا إلاَّ بِأَيْدِي شُجْعَانِکُمْ، وَالمَانِعِينَ الذِّمَارَ مِنْکُمْ، فَإنَّ الصَّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الْحَقَائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ برَايَاتِهمْ، وَيَکْتَنِفُونَهَا: حفَافَيْهَا، وَوَرَاءَها، وَأَمَامَها؛ لا يَتَأَخَّرُونَ عَنْهَا فَيُسْلِمُوهَا، وَلا يَتَقَدَّمُونَ عَلَيْهَا فَيُفْرِدُوهَا. أجْزَأَ امْرُوٌ قِرْنَهُ، وَآسَى أخَاهُ بِنَفْسِهِ، وَلَمْ يَکِلْ قِرْنَهُ إلَى أَخِيهِ فَيَجْتَمِعَ عَلَيْهِ قِرْنُهُ وَقِرْنُ أخِيهِ.

(در ميدان نبرد) کسانى را که زره بر تن دارند پيشاپيش (صفوف) قرار دهيد وآن ها که زره ندارند پشت سر آنان قرار گيرند، دندان ها را روى هم بفشاريد که اين کار تأثير شمشير را بر سر کمتر مى کند.
و دربرابر نيزه هاى دشمن در پيچ وخم باشيد که براى منحرف کردن نيزه ها موثرتر است.
نگاه چشم ها را پايين بياوريد (و به انبوه و آخر لشکر دشمن نگاه نکنيد) چراکه براى قوّت و قدرت قلب، بهتر و مايه آرامش بيشتر دل هاست. صداها را خاموش کنيد (و کمتر سخن بگوييد) چراکه سستى را دور مى سازد.
از پرچم خود به خوبى پاسدارى کنيد و آن را به اين طرف و آن طرف مايل نسازيد و اطراف آن را خالى نکنيد و جز به دست دلاوران و مدافعان سرسخت خود، نسپاريد، زيرا آنان که در حوادث سخت دربرابر مشکلات ايستادگى مى کنند همان ها هستند که از پرچمشان به خوبى پاسدارى مى نمايند، گرداگرد آن را مى گيرند و از چپ و راست و از پيش و پس مراقب آن هستند، نه از آن عقب مى مانند که تسليم دشمنش کنند و نه از آن پيشى مى گيرند که رهايش سازند.
هرکس بايد دربرابر حريف خود بايستد و با برادر هم رزمش مواسات کند وهرگز حريف خود را به او وامگذارد که او دربرابر دو حريف قرار گيرد: حريف خودش و حريف برادرش.

بخش دوم

وَايْمَ اللهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَيْفِ الْعَاجِلَةِ، لا تَسْلَمُوا مِنْ سَيْفِ الاْخِرَةِ، وَأَنْتُمْ لَهَامِيمُ الْعَرَبِ، وَالسَّنَامُ الْأَعْظَمُ. إنَّ فِي الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللهِ، وَالذُّلَّ اللاَّزِمَ، والْعَارَ الْبَاقِيَ. وَإنَّ الْفَارَّ لَغَيْرُ مَزِيدٍ فِي عُمُرِهِ، وَلا مَحْجُوزٍ بَيْنَهُ وَبَيْنَ يَوْمِهِ. مَنِ الرَّائِحُ إلَى اللهِ کَالظَّمْآنِ يَرِدُ الْمَاءَ؟ الْجَنَّةُ تَحْتَ أَطْرَافِ الْعَوَالِي!الْيَوْمَ تُبْلَى الْأَخْبَارُ! وَاللهِ لَأَنَا أَشْوَقُ إلَى لِقَائِهِمْ مِنْهُمْ إلَى دِيَارِهِمْ.

به خدا سوگند! اگر از شمشير دنيا فرار کنيد از شمشير آخرت در امان نخواهيد بود.
شما بزرگان و پيشگامان عرب، و شرافتمندان برجسته ايد. به يقين در فرار، غضب و خشم الهى، ذلت هميشگى و ننگ جاودان است. فرارکننده چيزى به عمر خود نمى افزايد و ميان خود و مرگش حائلى ايجاد نمى کند. کيست که با سرعت و نشاط (با جهاد خود) به سوى خدا رود، همچون تشنه کامى که به آب مى رسد؟ بهشت در سايه نيزه هاست. امروز اخبار (و اعمال) هرکس آزموده مى شود (و مدعيان راستين و دروغين از هم شناخته مى شوند).
به خدا سوگند! من به مبارزه با آن ها (شاميان) از آن ها به خانه هايشان شايق ترم (و عاشقانه به سوى ميدان مى روم).

بخش سوم

اللَّهُمَّ فَإنْ رَدُّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ جَمَاعَتَهُمْ، وَشَتِّتْ کَلِمَتَهُمْ، وَأَبْسِلْهُمْ بِخَطَايَاهُمْ. إنَّهُمْ لَنْ يَزُولُوا عَنْ مَوَاقِفِهمْ دُونَ طَعْنٍ دِرَاکٍ: يَخْرُجُ مِنْهُمُ النَّسِيمُ؛ وَضَرْبٍ يَفْلِقُ الْهَامَ، وَيُطِيحُ الْعِظَامَ، وَيُنْدِرُ السَّوَاعِدَ وَالْأَقْدَامَ؛ وَحَتَّى يُرْمَوْا بِالْمَنَاسِرِ تَتْبَعُهَا الْمَنَاسِرُ؛ وَيُرْجَمُوا بِالْکَتَائِبِ تَقْفُوهَا الْحَلاَئِبُ؛ وَحَتَّى يُجَرَّ بِبِلاَدِهمُ الْخَمِيسُ؛ يَتْلُوهُ الْخَمِيسُ؛ وَحَتَّى تَدْعَقَ الْخُيُولُ فِي نَوَاحِرِ أَرْضِهِمْ؛ وَبِأَعْنَانِ مَسَارِبِهِمْ وَمَسَارِحِهِمْ.

خداوندا! اگر آن ها حق را نپذيرند (و دست از ظلم و کشتار و فساد برندارند) جماعتشان را در هم بشکن و متفرق کن، و اتحادشان را به پراکندگى مبدّل ساز، وبه دليل گناهانشان آن ها را هلاک فرما.
(بدانيد) آن ها هرگز از جاى خود برکنده نمى شوند تا اين که نيزه داران، با نيزه هاى پى درپى بدنشان را سوراخ کنند، آن گونه که نسيم از آن بگذرد، وشمشيرزنان ضربه هايى بر آنان وارد سازند که سر آن ها را بشکافد واستخوان ها را خُرد کند و دست ها و پاها را جدا سازد، آن ها بايد پيوسته مورد تهاجم قرار گيرند وگروه ها پشت سر هم آنان را تيرباران کنند و گروهى از لشکر به يارى گروه ديگر بشتابد و آن ها را آماج حملات خود سازد و لشکرهاى سواره نظام يکى پس از ديگرى آنان را تا شهرهايشان تعقيب کنند، تا زمانى که سمّ اسب هاى شما آخرين نقطه سرزمين آن ها را بکوبد و مسير رفت و آمد و جادّه ها وچراگاه هاى آن ها را از هر سو اشغال کند.