خطبه 146

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن کَلامٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ وَقَدِ اسْتَشَارَهُ عُمَرُ بْنُ الخَطّابِ فِي الشُّخُوصِ لِقِتَالِ الفُرْسِ بِنَفْسِهِ

از سخنان امام (عليه السلام) است که پس از مشورت خواهى عمر از آن حضرت در اين باره که شخصاً براى جنگ با ايرانيان حرکت کند يا خير؟ بيان فرموده است

بخش اوّل

إنَّ هذَا الْأَمْرَ لَمْ يَکُنْ نَصْرُهُ وَلا خِذْلاَنُهُ بِکَثْرَةٍ وَلا بِقِلَّةٍ. وَهُوَ دِينُ اللهِ الَّذِي أَظْهَرَهُ، وَجُنْدُهُ الَّذِي أَعَدَّهُ وَأَمَدَّهُ، حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ، وَطَلَعَ حَيْثُ طَلَعَ؛وَنَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍمِنَ اللهِ،وَاللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ، وَنَاصِرٌ جُنْدَهُ. وَمَکَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَيَضُمُّهُ: فَإنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفرَّقَ الْخَرَزُ وَذَهَبَ، ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَداً. وَالْعَرَبُ الْيَوْمَ، وَإنْ کَانُوا قَلِيلاً، فَهُمْ کَثِيرُونَ بِالاْسْلاَمِ، عَزِيزُونَ بِالاْجْتِمَاعِ! فَکُنْ قُطْباً، وَاسْتَدِرِ الرَّحَا بِالْعَرَبِ، وَأَصْلِهِمْ دُونَکَ نَارَ الْحَرْبِ، فَإنَّکَ إنْ شَخَصْتَ مِنْ هذِهِ الأَرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَيْکَ الْعَرَبُ مِنْ أَطْرَافِهَا وَأَقْطَارِهَا، حَتَّى يَکُونَ مَا تَدَعُ وَرَاءَکَ مِنَ الْعَوْرَاتِ أَهَمَّ إلَيْکَ مِمَّا بَيْنَ يَدَيْکَ.

پيروزى و شکست اين امر (اسلام)، تاکنون بستگى به زيادى و کمى جمعيّت نداشته است، اين آيين خداست که خداوند آن را پيروز ساخته، و سپاه اوست که آن را آماده کرده و يارى فرموده، تا بدان جا که بايد برسد رسيد، و هرجا بايد طلوع کند طلوع کرد.
خداوند به ما وعده پيروزى داده است، و او به وعده خودش عمل خواهد کرد، و سپاه خود را يارى مى کند.
(بدان) موقعيت زمامدار مانند رشته است که مهره ها را جمع مى کند و ارتباط مى بخشد، اگر رشته بگسلد، مهره ها پراکنده مى شوند، و هر يک به جايى خواهد افتاد، به گونه اى که هرگز نتوان همه را جمع کرد. عرب، گرچه امروز ازنظر تعداد کم است، ولى با وجود اسلام بسيار است، و با اجتماع و انسجامى که (در پرتو اين آيين پاک) به دست آورده، قدرتمند وشکست ناپذير است. حال که چنين است تو همچون قطب آسياب باش، و آن را به وسيله عرب به گردش درآور و آتش جنگ را دور از خود شعله ور ساز؛ چراکه اگر شخصاً از اين سرزمين خارج شوى، ممکن است اعراب باقى مانده (که در ميان آن ها منافقان وجود دارند) از گوشه وکنار سر از فرمانت برتابند، تا آن جا که نقاط آسيب پذيرى که پشت سر نهاده اى از آنچه پيش رو دارى مهم تر خواهد شد!

بخش دوم

إنَّ الْأَعَاجِمَ إنْ يَنْظُرُوا إلَيْکَ غَداً يَقُولُوا: هذَا أَصْلُ الْعَرَبِ، فَإذَا اقْتَطَعْتُمُوهُ استَرَحْتُمْ، فَيَکُونُ ذلِکَ أَشَدَّ لِکَلَبِهِمْ عَلَيْکَ، وَطَمَعِهِمْ فِيکَ. فَأَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ مَسِيرِ الْقَوْمِ إلَى قِتَالِ المُسْلِمِينَ، فَإنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ هُوَ أَکْرَهُ لِمَسِيرِهِمْ مِنْکَ، وَهُوَ أَقْدَرُ عَلَى تَغْيِيرِ مَا يَکْرَهُ.
وَأَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ، فَإنَّا لَمْ نَکُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْکَثْرَةِ، وَإنَّمَا کُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَالْمَعُونَةِ!

و اگر عجم ها فردا چشمشان به تو (عمر) افتد مى گويند: اساس و ريشه عرب اين است، اگر آن را قطع کنيد راحت خواهيد شد. اين فکر، آن ها را در مبارزه با تو و طمع در نابودى و آزارت حريص تر و سرسخت تر مى کند.
اما آنچه يادآور شدى که آن ها به سوى جنگ با مسلمانان آمده اند، (و اين دليل قوت و قدرت آن هاست و تو را نگران ساخته) خداوند بيشتر از تو حرکت آن ها را ناپسند مى دارد، و او بر تغيير آنچه نمى پسندد تواناتر است، و آنچه درباره تعداد زياد سربازان دشمن يادآور شدى، بدان که ما در گذشته در نبرد با دشمن بر اساس فزونى نفرات پيکار نمى کرديم، بلکه با يارى و کمک خداوند مى جنگيديم (و پيروز مى شديم).