خطبه 157

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
يَحُثُّ النَّاسَ عَلَى التَّقْوى

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است
که در آن، مردم را به تقوا تشويق و ترغيب مى کند.

بخش اول

آلْحََمْدُلِلّهِ الَّذِي جَعَلَ آلْحَمْدَ مِفْتَاحآ لِذِکْرِهِ، وَ سَبَبآ لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ، وَ دَلِيلا عَلَى آلائِهِ وَ عَظَمَتِهِ.
عِبَادَ آللهِ، إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ کَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ؛ لا يَعُودُ مَا قَدْ وَلَّى مِنْهُ، وَ لا يَبْقَى سَرْمَدآ مَا فِيهِ. آخِرُ فَعَالِهِ، کَأَوَّلِهِ. مُتَشَابِهَةٌ أُمُورُهُ، مُتَظَاهِرَةٌ أَعْلامُهُ. فَکَأَنَّکُمْ بِالسَّاعَةِ تَحْدُوکُمْ حَدْوَ الزَّاجِرِ بِشَوْلِهِ: فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَيْرِ نَفْسِهِ تَحَيَّرَ فِي الظُّلُمَاتِ، وَ آرْتَبَکَ فِي آلْهَلَکَاتِ، وَ مَدَّتْ بِهِ شَيَاطِينُهُ فِي طُغْيَانِهِ، وَ زَيَّنَتْ لَهُ سَيِّىءَ أَعْمَالِهِ. فَالْجَنَّةُ غَايَةُ السَّابِقِينَ، وَ النَّارُ غَايَةُ آلْمُفَرِّطِينَ.

حمد و ستايش، مخصوص خداوندى است که حمد را کليد ذکر و ياد خود و سبب فزونى فضل و رحمتش و دليل بر نعمت ها و عظمتش قرار داده است.
بندگان خدا! روزگار بر بازماندگان، آن سان مى گذرد که بر پيشينيان گذشت. آنچه از زندگى دنيا گذشته است بازنمى گردد و آنچه در آن هستيم جاودان نمى ماند. آخرين کار اين جهان، همچون نخستين کار آن است. امورش شبيه به يکديگر و نشانه هايش روشن و آشکار است. گويا ساعت (پايان زندگى)، شما را با سرعت به پيش مى راند؛ همان گونه که ساربان، شتران سبک بار را. آن کس که به غير خويش پردازد و از خود غافل شود، در تاريکى ها سرگردان مى ماند و در مهلکه ها گرفتار مى شود. شياطين او را در طغيانش به پيش مى رانند و اعمال بدش را در نظرش زيبا جلوه مى دهند. بهشت، سرمنزل پيشتازان (در طاعت خدا) و آتش دوزخ، پايان کار کوتاهى کنندگان و تقصيرکاران است.

بخش دوم

آعْلَمُوا، عِبَادَ آللهِ، أَنَّ التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِيزٍ، وَ آلْفُجُورَ دَارُ حِصْنٍ ذَلِيلٍ، لا يَمْنَعُ أَهْلَهُ، وَ لا يُحْرِزُ مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ. أَلا وَ بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ آلْخَطَايَا، وَ بِالْيَقِينِ تُدْرَکُ آلْغَايَةُ آلْقُصْوَى.
عِبَادَ آللهِ، آللهَ آللهَ فِي أَعَزِّ الْأَنْفُسِ عَلَيْکُم، وَ أَحَبِّهَا إِلَيْکُمْ: فَإِنَّ آللهَ قَدْ أَوْضَحَ لَکُمْ سَبِيلَ آلْحَقِّ وَ أَنَارَ طُرُقَهُ. فَشِقْوَةٌ لازِمَةٌ، أَوْ سَعَادَةٌ دَائِمَةٌ! فَتَزَوَّدُوا فِي أَيَّامِ آلْفَنَاءِ لِأَيَّامِ آلْبَقَاءِ. قَدْ دُلِلْتُمْ عَلَى آلزَّادِ، وَ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ، وَ حُثِثْتُمْ عَلَى آلْمَسِيرِ؛ فَإِنَّمَا أَنْتُمْ کَرَکْبٍ وُقُوفٍ، لا يَدْرُونَ مَتَى يُؤْمَرُونَ بِالسَّيْرِ. أَلا فَمَا يَصْنَعُ بِالدُّنْيَا مَنْ خُلِقَ لِلاخِرَةِ! وَ مَا يَصْنَعُ بِالْمَالِ مَنْ عَمَّا قَلِيلٍ يُسْلَبُهُ، وَ تَبْقَى عَلَيْهِ تَبِعَتُهُ وَ حِسَابُهُ!
عِبَادَآللهِ، إِنَّهُ لَيْسَ لِمَا وَعَدَ آللهُ مِنَ آلْخَيْرِ مَتْرَکٌ، وَ لا فِيمَا نَهَى عَنْهُ مِنَ الشَّرِّ مَرْغَبٌ.
عِبَادَآللهِ، آحْذَرُوا يَوْمآ تُفْحَصُ فِيهِ الْأَعْمَالُ، وَ يَکْثُرُ فِيهِ آلزِّلْزَالُ، وَ تَشِيبُ فِيهِ الْأَطْفَالُ.

بندگان خدا! بدانيد که تقوا دژى است محکم و استوار (که ساکنان خود را از گزند عذاب دنيا و آخرت حفظ مى کند) و فجور و بى تقوايى، حصارى است سُست و بى دفاع که ساکنانش را (از خطرها) بازنمى دارد و کسى را که به آن پناه برد حفظ نمى کند. آگاه باشيد! با تقوا مى توان نيش زهرآلود گناهان را قطع کرد وبا يقين، به برترين مرحله مقصود رسيد. بندگان خدا! خدا را خدا را در نظر آوريد؛ در مراقبت از عزيزترين و محبوب ترين نفوس (دست کم به خود رحم کنيد؛) چرا که خداوند راه حق را براى شما آشکار ساخته و راه هاى آن را روشن کرده است و سرانجام کار (از دو حال خارج نيست) يا بدبختى دائمى است و يا نيک بختى هميشگى؛ حال که چنين است در اين ايّام فانى براى ايّام باقى زاد و توشه فراهم سازيد، زاد و توشه لازم به شما معرفى شده و فرمان کوچ داده شده است و با سرعت شما را به حرکت درآورده اند. شما همچون کاروانى هستيد که در منزلگاهى توقّف کرده و نمى داند چه زمانى دستور حرکت به آن داده مى شود. بدانيد، آن کس که براى آخرت آفريده شده با دنيا (و دنياپرستى) چه کار دارد؟ و آن کس که به زودى ثروتش را از او مى گيرند، با اموال و ثروت دنيا چه مى کند؟ ثروتى که (سودش براى ديگران و) مؤاخذه و حسابش براى اوست. اى بندگان خدا! آنچه را خداوند وعده نيک درباره آن داده است جاى ترک نيست و آنچه از بدى ها، نهى کرده، قابل دوست داشتن نمى باشد. اى بندگان خدا! از روزى که اعمال بررسى دقيق مى شود، برحذر باشيد؛ روزى که تزلزل و اضطراب در آن بسيار است و کودکان در آن پير مى شوند!

بخش سوم

آعْلََمُوا، عِبَادَ آللهِ، أَنَّ عَلَيْکُمْ رَصَدآ مِنْ أَنْفُسِکُمْ، وَ عُيُونآ مِنْ جَوَارِحِکُمْ، وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ يَحْفَظُونَ أَعْمَالَکُمْ، وَ عَدَدَ أَنْفَاسِکُمْ، لا تَسْتُرُکُمْ مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَيْلٍ دَاجٍ، وَ لا يُکِنُّکُمْ مِنْهُمْ بَابٌ ذُو رِتَاجٍ، وَ إِنَّ غَدآ مِنَ آلْيَوْمِ قَرِيبٌ.
يَذْهَبُ آلْيَوْمُ بِمَا فِيهِ، وَ يَجِيءُ آلْغَدُ لاحِقآ بِهِ، فَکَأَنَّ کُلَّ آمْرِىءٍ مِنْکُمْ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْأَرْضِ مَنْزِلَ وَحْدَتِهِ، وَ مَخَطَّ حُفْرَتِهِ. فَيَا لَهُ مِنْ بَيْتِ وَحْدَةٍ، وَ مَنْزِلِ وَحْشَةٍ، وَ مُفْرَدِ غُرْبَةٍ! وَ کَأَنَّ الصَّيْحَةَ قَدْ أَتَتْکُمْ، وَ السَّاعَةَ قَدْ غَشِيَتْکُمْ، وَ بَرَزْتُمْ لِفَصْلِ آلْقَضَاءِ، قَدْ زَاحَتْ عَنْکُمْ آالْأَبَاطِيلُ، وَآضْمَحَلَّتْ عَنْکُمُ آلْعِلَلُ، وَآسْتَحَقَّتْ بِکُمُ آلْحَقَايِقُ، وَ صَدَرَتْ بِکُمُ الْأُمُورُ مَصَادِرَهَا، فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ، وَ آعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ، وَ آنْتَفِعُوا بِالنُّذُرِ.

اى بندگان خدا! بدانيد که مراقبانى از خودتان بر شما گماشته شده و ديده بانانى از اعضاى پيکرتان، و نيز حسابدارانى راستگو مراقب شمايند که اعمالتان و حتّى شماره نفس هايتان را ثبت مى کنند. نه ظلمت شب تاريک شما را از آن ها پنهان مى دارد و نه درهاى محکم و فروبسته. فردا به امروز نزديک است، امروز آنچه را در آن است با خود مى برد و فردا پشت سر آن فرامى رسد (و به اين ترتيب، عمر به سرعت سپرى مى شود). گويى هر يک از شما به سرمنزل تنهايى وحفره گور خويش رسيده است. اى واى از آن خانه تنهايى و منزلگاه وحشت و جايگاه غربت. گويى نفخه صور و صيحه قيامت فرارسيده، و رستاخيز، شما را در بر گرفته و در صحنه دادگاه الهى حاضر شده ايد. باطل از شما رخت بربسته؛ عذرتراشى ها از ميان رفته؛ حقايق برايتان مسلّم شده و حوادث، شما را به سرچشمه اصلى رسانده است (و نتايج اعمال خود را آشکارا مى بينيد). حال که چنين است از عبرت ها پند گيريد، از دگرگونى نعمت ها اندرز پذيريد و از هشدارِ هشداردهندگان بهره گيريد.