خطبه 189

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِنْ کَلَامٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
فِي الاْيمانِ وَوُجُوبِ الْهِجْرَةِ

از سخنان امام (عليه السلام) است
درباره اقسام ايمان و وجوب هجرت.

بخش اوّل

فَمِنَ آلْإِيمَانِ مَا يَکُونُ ثَابِتآ مُسْتَقِرّآ فِي آلْقُلُوبِ، وَمِنْهُ مَا يَکُونُ عَوَارِيَ بَيْنَ آلْقُلُوبِ وَآلصُّدُورِ، إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ. فَإِذَا کَانَتْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى يَحْضُرَهُ آلْمَوْتُ، فَعِنْدَ ذلِکَ يَقَعُ حَدُّ آلْبَرَاءَةِ.

بعضى از ايمان ها ثابت و استوار در دل هاست و بعضى ديگر ناپايدار وعاريتى در ميان قلب ها وسينه ها، تا سرآمدى معلوم، هر گاه خواستيد از کسى بيزارى جوييد مهلت دهيد تا زمان مرگش فرارسد که آن هنگام (اگر از گناهانش توبه نکرد و تزلزل پيدا کرد) زمان بيزارى جستن است.

بخش دوم

وَآلْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا آلْأَوَّلِ. مَا کَانَ لِلّهِ فِي أَهْلِ آلْأَرْضِ حَاجَةٌ مِنْ مُسْتَسِرِّ آلْإِمَّةِ وَمُعْلِنِهَا. لا يَقَعُ آسْمُ آلْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلاَّ بِمَعْرِفَةِ آلْحُجَّةِ فِي آلْأَرْضِ. فَمَنْ عَرَفَهَا وَأَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ. وَلا يَقَعُ آسْمُ آلْإِسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ آلْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَوَعَاهَا قَلْبُهُ.
إِنَّ أَمْرَنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لا يَحْمِلُهُ إِلاَّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ آمْتَحَنَ آللهُ قَلْبَهُ لِلإِيمَانِ، وَلا يَعِي حَدِيثَنَا إِلاَّ صُدُورٌ أَمِينَةٌ، وَأَحْلامٌ رَزِينَةٌ.
أَيُّهَا آلنَّاسُ، سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَلاََنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ آلْأَرْضِ، قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِي خِطَامِهَا، وَتَذْهَبُ بِأَحْلامِ قَوْمِهَا.

هجرت بر همان وضع نخستين خود باقى است! خداوند به کسانى که در روى زمين زندگى مى کنند، خواه ايمانشان را پنهان سازند يا آشکار، نيازى ندارد (و اگر دستور به هجرت داده به مصلحت اهل ايمان است که بتوانند در برابر دشمن قوى شوند). و نام هجرت، درباره کسى اطلاق نمى شود مگر اين که حجّت خدا را بر روى زمين، بشناسد. آن ها که حجت خدا را بشناسند و به او ايمان آورند مهاجرند (هر چند ظاهرآ سفرى نکرده باشند) و نام مستضعف بر کسى که حجت به او رسيده و گوشش آن را شنيده و قلبش آن را حفظ کرده نهاده نمى شود. (بدانيد) شناخت موقعيت ما کارى است بس دشوار که جز بنده مؤمنى که خداوند قلبش را به وسيله ايمان آزموده است آن را پذيرا نمى شود و احاديث ما را جز سينه ها و افکار امين و عقل هاى وزين درک نمى کنند. اى مردم! از من سؤال کنيد پيش از آن که مرا از دست بدهيد، زيرا من به راه هاى آسمان از راه هاى زمين آشناترم! (آرى بپرسيد) پيش از آن که فتنه و فساد، سرزمين شما را همچون شتر لجام گسيخته لگدمال کند (و سايه شوم خود را همه جا بگستراند) و عقل هاى مردم را بربايد.