نامه 38
بخش اول
مِنْ عَبْدِاللهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ، إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ غَضِبُوا للهِ حِينَ عُصِيَ فِي أَرْضِهِ، وَ ذُهِبَ بِحَقِّهِ، فَضَرَبَ الْجَوْرُ سُرَادِقَهُ عَلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ، وَ الْمُقِيمِ الظَّاعِنِ، فَلامَعْرُوفٌ يُسْتَرَاحُ إِلَيْهِ، وَ لامُنْکَرٌ يُتَنَاهَى عَنْهُ.
اين نامه از بنده خدا على اميرمؤمنان به مردمى است که براى خدا خشمگين شدند در آن هنگام که در زمينش عصيان شده و حق او از بين رفته بود، در آن هنگام که جور و ستم خيمه خود را بر سر نيکوکار و بدکار و حاضر و مسافر زده بود، زمانى که نه نيکى و معروفى وجود داشت که انسان در کنارش احساس آرامش کند و نه از منکر و زشتى ها اجتناب مى شد (تا مشمول لطف خدا گردد).
بخش دوم
أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللهِ، لا يَنَامُ أَيَّامَ الْخَوْفِ، وَ لا يَنْکُلُ عَنِ الأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ، أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ، وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ فِيمَا طَابَقَ الْحَقَّ، فَإِنَّهُ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللهِ، لا کَلِيلُ الظُّبَةِ، وَ لا نَابِي الضَّرِيبَةِ: فَإِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا، وَ إِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تُقِيمُوا فَأَقِيمُوا فَإِنَّهُ لا يُقْدِمُ وَ لا يُحْجِمُ وَ لا يُوَخِّرُ وَ لا يُقَدِّمُ إِلاَّ عَنْ أَمْرِي؛ وَ قَدْ آثَرْتُکُمْ بِهِ عَلَى نَفْسِي لِنَصِيحَتِهِ لَکُمْ، وَ شِدَّةِ شَکِيمَتِهِ عَلَى عَدُوِّکُمْ.
اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، من يکى از بندگان (خاص) خدا را به سوى شما فرستادم. کسى که به هنگام خوف و خطر خواب به چشم راه نمى دهد و در ساعات ترس و وحشت از دشمن نمى هراسد و به او پشت نمى کند. و در برابر بدکاران از شعله آتش، سوزنده تر است و او «مالک بن حارث» از قبيله مذحج است.
حال که چنين است به سخنش گوش فرادهيد و فرمانش را در آن جا که مطابق حق است اطاعت کنيد. چرا که او شمشيرى است از شمشيرهاى خدا که نه هرگز به کندى مى گرايد و نه ضربه اش بى اثر مى گردد، بنابراين اگر او فرمان بسيج و حرکت داد حرکت کنيد و اگر دستور توقف داد توقف نماييد، زيرا او هيچ اقدام و منعى و هيچ عقب نشينى و پيش روى اى نمى کند مگر به فرمان من. (و با اين که وجود مالک براى من بسيار مغتنم است؛ ولى) من شما را بر خود مقدم داشتم (که
او را به فرماندارى تان فرستادم)، زيرا او درباره شما خيرخواه و درباره دشمنانتان بسيار سخت گير است.