خطبه 88

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
وَ فِيْهَا بَيَانٌ لِلأسْبابِ الَّتِي تُهْلِکُ النَّاسَ
 

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است
که اسباب هلاکت امّت ها را بيان فرموده (و چگونگى آن را توضيح داده) است

بخش اول

أَمََّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَقْصِمْ [يفصم] جَبَّارِي دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِيلٍ وَ رَخَاءٍ، وَ لَمْ يَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ؛ وَ فِي دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ! وَ مَا کُلُّ ذِي قَلْبٍ بِلَبِيبٍ، وَ لَا کُلُّ ذِي سَمْعٍ بِسَمِيعٍ، وَ لَا کُلُّ نَاظِرٍ بِبَصِيرٍ.

بعد از حمد و ثناى الهى؛ خداوند هرگز ستمگران دنيا را درهم نشکسته، مگر بعد از آن که به آنان مهلت داده و نعمت فراوان بخشيده است (تا فرصت فکر و انديشه را داشته باشند و شکر نعمت هاى الهى را به جا آورند، ولى غالبآ به جاى شکرِ نعمت، مغرور شدند و بر ظلم خود افزودند) و (نيز) هرگز استخوانِ شکسته هيچ امّتى را ترميم نکرده، مگر بعد از تحمّل مشکلات و آزمون ها؛ و در سختى هايى که شما با آن روبرو شديد و مشکلاتى که پشت سر گذاشتيد، درس هاى عبرت فراوانى است (تا به ضعف هاى خود پى ببريد و راه حلّ مشکلات را بياموزيد) ولى نه هر کس که مغز دارد، انديشمند است، نه هر صاحب گوشى شنواست و نه هر صاحب چشمى بينا.

بخش دوم

فَيَا عَجَباً وَ مَا لِيَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا! لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ، وَ لَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ، وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ، وَ لَا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ، يَعْمَلُونَ فِي الشُّبُهَاتِ، وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ. الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا، وَ الْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا، مَفْزَعُهُمْ فِي الْمُعْضِلَاتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ، وَ تَعْوِيلُهُمْ فِي الْمُهِمَّاتِ [المبهمات] عَلَى آرَائِهِمْ، کَأَنَّ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ، قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيمَا يَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ [وثيقات ـ وموثقات]، وَ أَسْبَابٍ مُحْکَمَات‏.

راستى عجيب است! و چرا تعجّب نکنم از خطا و اشتباه اين گروه ها (ى پراکنده) با دلايل مختلفى که براى مذهب خود دارند! نه گام در جاى گام پيامبرى مى نهند و نه از عمل وصىّ (پيامبر) پيروى مى کنند، نه به غيب ايمان مى آورند و نه خود را از عيب برکنار مى دارند. پيوسته در درون شبهات عمل مى کنند و در مسير شهوات گام برمى دارند. کار نيک در نظرشان همان است که خود نيک مى پندارند و منکر و زشتى همان است که خود منکر و زشت بدانند؛ پناهگاه آن ها در حلّ مشکلات خودشان اند و در حوادث مهم (و مبهم) تنها به آراى (ناقص) خويش تکيه مى کنند. گويى هرکدام از آن ها، امام خويشتن اند و به پندار خود، به دستگيره هاى مطمئن و اسباب محکمى چنگ زده اند.