خطبه 104
بخش اوّل
أَمَّابَعْدُ، فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّدآ (صلي الله عليه و آله) وَلَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ کِتَابآ، وَلا يَدَّعِي نُبُوَّةً وَلا وَحْيآ، فَقَاتَلَ بِمَنْ أَطَاعَهُ مَنْ عَصَاهُ، يَسُوقُهُم إِلَى مَنْجَاتِهِمْ؛ وَ يُبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ أَنْ تَنْزِلَ بِهِمْ، يَحْسِرُ الْحَسِيرُ، وَيَقِفُ الْکَسِيرُ،فَيُقِيمُ عَلَيْهِ حَتَّى يُلْحِقَهُ غَايَتَهُ،إِلاَّ هَالِکآ لاخَيْرَ فِيهِ، حَتَّى أَرَاهُمْ مَنْجَاتَهُمْ وَبَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، فَاسْتَدَارَتْ رَحَاهُمْ، وَ اسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ.
امّا بعد، خداوند سبحان، محمّد (صلي الله عليه و آله) را مبعوث کرد، در حالى که هيچ کس از عرب، کتاب آسمانى نداشت و ادّعاى نبوّت و وحى نمى کرد. او به کمک کسانى که وى را اطاعت کردند، به مبارزه با عصيانگران برخاست، آن ها را به سوى سرمنزل نجات سوق مى داد و پيش از آن که مرگشان فرارسد، آن ها را در مسير هدايت پيش مى برد. در اين ميان گروهى ناتوان و خسته بازمى ماندند و گروهى شکسته حال متوقّف مى شدند؛ ولى او در کنار آنان مى ايستاد (و به هدايتشان مى پرداخت) تا آن ها را به مقصد برساند؛ به جز گمراهانى که هيچ اميدى به هدايتشان نبود! و اين کار همچنان ادامه يافت، تا محلّ نجاتشان را به آنان نشان داد، و در جايگاه مناسبشان جاى داد. درنتيجه، آسياى (زندگى پربرکت) آن ها به گردش درآمد، و حکومت آن ها قوى و استوار گشت.
بخش دوم
وَايْمُ اللهِ، لَقَدْ کُنْتُ مِنْ سَاقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَا، وَ اسْتَوْسَقَتْ فِي قِيَادِهَا؛ مَا ضَعُفْتُ، وَ لا جَبُنْتُ، وَ لا خُنْتُ، وَ لا وَهَنْتُ، وَ ايْمُ اللهِ، لأَبْقُرَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى أُخْرِجَ الْحَقَّ مِنْ خَاصِرَتِهِ!
به خدا سوگند! من درعقب اين لشکر (لشکر اسلام) حرکت مى کردم، و آن ها را به پيش مى بردم، تا گروه طرفداران باطل به طور کامل پشت کردند و تحت رهبرى اسلام درآمدند. من (در انجام اين مهم) هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، خيانت نکردم و سست نگرديدم! (هم اکنون نيز همان راه را مى پيمايم) و به خدا سوگند! شکم باطل را مى شکافم، تا حق را از پهلوى آن خارج کنم.