خطبه 175

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَيهِ السَّلامُ
فِي المَوْعِظَةِ وَ بَيانِ قُرْبَاهُ مِن رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و آله)

وَمِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَيهِ السَّلامُ
فِي المَوْعِظَةِ وَ بَيانِ قُرْبَاهُ مِن رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و آله)

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است
که در آن مردم را پند و اندرز مى دهد و نزديک بودن خود به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را بيان مى دارد.

بخش اوّل

أَيُّهَا النَّاسُ غَيْرُ آلْمَغْفُولِ عَنْهُمْ، وَالتَّارِکُونَ آلْمَأْخُوذُ مِنْهُمْ. مَا لِي أَرَاکُمْ عَنِ آللهِ ذَاهِبِينَ، وَإِلَى غَيْرِهِ رَاغِبِينَ! کَأَنَّکُمْ نَعَمٌ أَرَاحَ بِهَا سَائِمٌ إِلَى مَرْعىً وَبِيٍّ، وَمَشْرَبٍ دَوِيٍّ، وَإِنَّمَا هِيَ کَالْمَعْلُوفَةِ لِلْمُدَى لا تَعْرِفُ مَاَذا يُرَادُ بِهَا! إِذَا أُحْسِنَ إِلَيْهَا تَحْسَبُ يَوْمَهَا دَهْرَهَا، وَشِبَعَهَا أَمْرَهَا. وَآللهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ کُلَّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِمَخْرَجِهِ وَمَوْلِجِهِ وَجَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ، وَلکِنْ أَخَافُ أَنْ تَکْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ آللهِ (صلي الله عليه و آله).

اى مردمى که (غافليد، امّا) از شما غفلت نمى شود (و تمام کردارتان را مأموران الهى ثبت مى کنند) و اى کسانى که (فرمان خدا را) ترک مى کنيد، امّا شما را ترک نمى کنند؛ چه شده است که مى بينم از خدا روى برتافته ايد و به غير او روى آورده ايد؟
گويا شما گلّه شتران يا گوسفندانى هستيد که چوپان، آن ها را به چراگاه «وباخيز» و چشمه اى بيمارى زا مى برد (يا) همچون حيوان پروارى هستيد که مى خواهند (آن را فربه کنند تا) کارد بر گلويش نهند، ولى خودش نمى داند چه برنامه اى براى او در نظر گرفته شده است. او چنان است که هرگاه به وى نيکى شود (و مقدارى علف نزد او بريزند) يک روز خود را يک عمر مى پندارد وسرنوشت خود را در سيرى و شکم پرورى مى بيند. به خدا سوگند! اگر بخواهم مى توانم هر يک از شما را از پايان و آغاز کارش و از تمام شئون زندگانى اش آگاه سازم ؛ ولى از آن مى ترسم که اين کار، سبب کافر شدن شما به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شود (و درباره من غلوّ کنيد و آن حضرت را به فراموشى بسپاريد).

بخش دوم

أَلا وَإِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى آلْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذلِکَ مِنْهُ. وَالَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ، وَآصْطَفَاهُ عَلَى آلْخَلْقِ، مَا أَنْطِقُ إِلاَّ صَادِقآ، وَقَدْ عَهِدَ إِلَيَّ بِذلِکَ کُلِّهِ، وَبِمَهْلِکِ مَنْ يَهْلِکُ، وَمَنْجَى مَنْ يَنْجُو، وَمَآلِ هذَا آلْأَمْرِ. وَمَا أَبْقَى شَيْئآ يَمُرُّ عَلَى رَأْسِي إِلاَّ أَفْرَغَهُ فِي أُذُنَيَّ وَأَفْضَى بِهِ إِلَيَّ.
أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي، وَآللهِ، مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلاَّ وَأَسْبِقُکُمْ إِلَيْهَا، وَلاأَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلاَّ وَأَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا.

آگاه باشيد! من اين اسرار را به خاصّانى که از عدم انحراف و غلوّ آن ها در حق خود مطمئنم خواهم سپرد. به خدايى که محمّد (صلي الله عليه و آله) را به حق برانگيخت و او را از ميان مردم برگزيد، سوگند ياد مى کنم که سخنى جز راست نمى گويم وپيامبر (صلي الله عليه و آله) همه اين ها را به من تعليم داد و از هلاکت آن کس که هلاک مى شود ونجات آن کس که نجات مى يابد و پايان اين امر (خلافت) مرا آگاه ساخت. هيچ حادثه اى بر من نمى گذرد، مگر اين که او آن را در گوشم خوانده و علم آن را در اختيارم گذاشته است. اى مردم، به خدا سوگند! من شما را به هيچ طاعتى ترغيب نمى کنم، مگر اين که خودم پيش از شما به آن عمل مى کنم و شما را از هيچ معصيتى بازنمى دارم، جز اين که خودم پيش از شما از آن دورى مى جويم.