خطبه 214

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
يَصِفُ جَوْهَرَ الرَّسُولِ، وَيَصِفُ الْعُلَماءَ، وَيَعِظُ بِالتَّقْوى

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است
که در آن از صفات درونى پيامبر (صلي الله عليه و آله) و اوصاف دانشمندان سخن مى گويد و اندرزى مى دهد که به تقوا مى انجامد.

بخش اوّل

وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ، وَ حَکَمٌ فَصَلَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَ سَيِّدُ عِبَادِهِ، کُلَّمَا نَسَخَ آللّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَيْنِ جَعَلَهُ فِي خَيْرِهِمَا، لَمْ يُسْهِمْ فِيهِ عَاهِرٌ، وَ لا ضَرَبَ فِيهِ فَاجِرٌ.
أَلا وَ إِنَّ آللّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَيْرٍ أَهْلاً، وَ لِلْحَقِّ دَعَائِمَ، وَ لِلطَّاعَةِ عِصَماً. وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدَ کُلِّ طَاعَةٍ عَوْناً مِنَ آللّهِ سُبْحَانَهُ يَقُولُ عَلَى آلْأَلْسِنَةِ، وَ يُثَبِّتُ آلْأَفْئِدَةَ. فِيهِ، کِفَاءٌ لِمُکْتَفٍ، وَ شِفَاءٌ لِمُشْتَفٍ.

و گواهى مى دهم که خداوند، دادگرى است که همواره دادگرى داشته و داورى است که هميشه حق را از باطل جدا ساخته و گواهى مى دهم که محمّد بنده و فرستاده او و سرور بندگان اوست. هر زمان خدا انسان ها را به دو بخش تقسيم کرده، آن حضرت را در بهترين آن دو قرار داده است (و پيوسته در صلب پدران پاک و رحم مادران پاک دامن بوده است) هيچ ناپاک دامنى در او سهمى نداشت و هيچ فاجرى در او دخالت نکرد. آگاه باشيد! خداوند براى خير و نيکى، اهلى قرار داده و براى حق، ستون هايى و براى اطاعت فرمانش پاسدارانى و به يقين براى شما در انجام هر طاعتى يار و ياورى از جانب خداوند سبحان خواهد بود که زبان ها را گويا مى کند و قلب ها را ثابت نگه مى دارد، به گونه اى که براى آن کس که بخواهد به آن اکتفا کند کافى است و براى آن کس که شفا جويد مايه شفاست.

بخش دوم

وَ آعْلَمُوا أَنَّ عِبَادَ آللّهِ آلْمُسْتَحْفَظِينَ عِلْمَهُ، يَصُونُونَ مَصُونَهُ، وَيُفَجِّرُونَ عُيُونَهُ. يَتَوَاصَلُونَ بِالْوِلايَةِ، وَ يَتَلاقَوْنَ بَالْمَحَبَّةِ، وَ يَتَسَاقَوْنَ بِکَأْسٍ رَوِيَّةٍ وَ يَصْدُرُونَ بِرِيَّةٍ، لا تَشُوبُهُمُ آلرِّيْبَةُ، وَ لا تُسْرِعُ فِيهِمُ آلْغِيبَةُ. عَلَى ذلِکَ عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ أَخْلاقَهُمْ، فَعَلَيْهِ يَتَحَابُّونَ، وَ بِهِ يَتَوَاصَلُونَ، فَکَانُوا کَتَفَاضُلِ آلْبَذْرِ يُنْتَقَى، فَيُؤْخَذُ مِنْهُ وَ يُلْقَى، قَدْ مَيَّزَهُ آلتَّخْلِيصُ، وَ هَذَّبَهُ آلَّتمْحِيصُ.

بدانيد! بندگان خدا که حافظان علم او هستند آن را به خوبى نگاهدارى و حفظ مى کنند (و در اختيار نااهلان قرار نمى دهند) و (آن جا که بايد آن را آشکار کنند) چشمه هاى آن علوم را جارى مى سازند، با ولايت به يکديگر مى پيوندند و با محبّت با هم ملاقات مى کنند و با پيمانه اى سيراب کننده عطش يکديگر را فرو مى نشانند و پس از سيراب شدن (از نزد يکديگر) خارج مى شوند. شک و ترديد در آن ها راه نمى يابد، و غيبت در وجودشان نفوذ نمى کند. خداوند سرشت و اخلاقشان را با اين صفات برجسته گره زده، به همين سبب به يکديگر مهر مى ورزند و با يکديگر پيوند دوستى برقرار مى سازند. برترى آنان همچون برترى بذرهاى انتخاب شده اى است که دانه هاى خوب و اصلاح شده آن از ميان انبوه دانه ها برگرفته مى شود و بقيه را کنار مى گذارند. اين امتياز براثر خالص سازى آن ها و از عهده امتحان برآمدن حاصل شده است.

بخش سوم

فَلْيَقْبَلِ آمْرُءٌ کَرَامَةً بِقَبُولِهَا، وَلْيَحْذَرْ قَارِعَةً قَبْلَ حُلُولِهَا، وَلْيَنْظُرِ آمْرُؤٌ فِي قَصِيرِ أَيَّامِهِ، وَ قَلِيلِ مُقَامِهِ، فِي مَنْزِلٍ حَتَّى يَسْتَبْدِلَ بِهِ مَنْزِلاً، فَلْيَصْنَعْ لِمُتَحَوَّلِهِ، وَ مَعَارِفِ مُنْتَقَلِهِ. فَطُوبَى لِذِي قَلْبٍ سَلِيمٍ، أَطَاعَ مَنْ يَهْدِيهِ، وَ تَجَنَّبَ مَنْ يُرْدِيهِ، وَ أَصَابَ سَبِيلَ آلسَّلامَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ، وَطَاعَةِ هَادٍ أَمَرَهُ، وَ بَادَرَ آلْهُدَى قَبْلَ أَنْ تُغْلَقَ أَبْوَابُهُ، وَ تُقْطَعَ أَسْبَابُهُ، وَآسْتَفْتَحَ التَّوْبَةَ، وَ أَمَاطَ الحَوْبَةَ، فَقَدْ أُقِيمَ عَلَى آلطَّرِيقِ، وَ هُدِيَ نَهْجَ آلسَّبِيلِ.

هر انسانى بايد نصيحت مرا که جز قبول آن، پاداشى از وى نمى طلبم از من بپذيرد (و در راه عالمان ربانى گام نهد) و از حادثه کوبنده (ى مرگ) پيش از رسيدنش برحذر باشد، و هرکس بايد به مدت کوتاه عمر و اقامت اندکش در اين منزلگاه نظر افکند تا آن را به منزلگاهى والا مبدل سازد و براى محلى که او را بدان جا مى برند و براى شناخت نيازهاى جايگاه آينده اش، آنچه را که در توان دارد به کار گيرد. خوشا به حال آن کس که قلب سليم دارد، از کسى که به هدايتش مى پردازد اطاعت مى کند و از آن کس که او را به پستى و هلاکت مى کشاند دورى مى جويد، درنتيجه با کمک کسى که او را بينا مى سازد و با اطاعت رهبر هدايت کننده اى که به او دستور مى دهد، راه سلامت را مى يابد و هدايت را پيش از آن که درهايش بسته شود و اسبابش قطع گردد، به دست مى آورد، درِ توبه را مى گشايد و گناه را از ميان مى برد که اگر چنين کند بر طريق حق قرار گرفته و به راه راست و روشن هدايت شده است.