خطبه 37

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن کلامٍ لَهَ عَلَيهِ السَّلامُ
يَجْرِي مَجْرى الخُطْبَةِ، وفِيهِ يَذْکُرُ فَضَائِلَهُ (عليه السلام) قَالَهُ بَعْدَ وَقْعَةِ النَّهْرَوانِ

از سخنان امام (عليه السلام) است
که در حکم خطبه است و بعد از واقعه نهروان بيان فرموده
و در آن روحيات خود را شرح مى دهد

بخش اوّل

فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا وَتَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا، وَنَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا،وَمَضَيْتُ بِنُورِاللهِ حِينَ وَقَفُوا. وَکُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتآ، وَأَعْلاَهُمْ فَوْتآ، فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا، وَآسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا، کَالْجَبَلِ لاَتُحَرِّکُهُ الْقَوَاصِفُ، وَلاَتُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ. لَمْ يَکُنْ لِأَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ وَلاَ لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ.

آن زمان که ديگران به سستى گراييده بودند، من (براى دفاع از اسلام) قيام کردم و آنگاه که همگى خود را پنهان کرده بودند، من آشکارا به ميدان آمدم و آن روز که ديگران لب فروبسته بودند، من سخن گفتم.
و هنگامى که همگان از ترس ايستاده بودند، من با نور الهى به راه افتادم، (ليکن فرياد نمى زدم و جنجال به راه نمى انداختم) صدايم از همه آهسته تر بود، ولى از همه پيشگام تر بودم، لذا بر مرکب پيروزى سوار شدم، زمامش را به دست گرفته، به پرواز درآمدم و در اين ميدان مسابقه بر ديگران پيشى گرفتم. مانند کوهى که تندبادها قدرت شکستن آن را ندارند و طوفان ها نمى توانند آن را از جاى برکنند، پابرجا ايستادم، اين در حالى بود که هيچ کس نمى توانست عيبى بر من بگيرد و هيچ سخنْچينى جاى طعنه در من نمى يافت.

بخش دوم

الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَالْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ. رَضِينَا عَنِ اللهِ قَضَاءَهُ وَسَلَّمْنَا لِلهِ أَمْرَهُ.

ناتوان ستمديده در نظر من عزيز است تا حقّش را بگيرم و زورمند ستمگر نزد من حقير و ضعيف است تا حقّ ديگران را از او بستانم. ما دربرابر فرمان خدا راضى و در مقابل امر او تسليم هستيم.

بخش سوم

أَتَرَاني أَکْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و آله)؟ وَاللهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ، فَلاَ أَکُونُ أَوَّلَ مَنْ کَذَبَ عَلَيْهِ. فَنَظَرْتُ فِي أَمْرِي، فَإِذَا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي، وَإِذَا الْميِثَاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي.

آيا گمان مى کنيد که من بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دروغ مى بندم؟ به خدا سوگند! من نخستين کسى هستم که او را تصديق کردم! بنابراين نخستين کسى نخواهم بود که او را تکذيب مى کند. من در کار خود انديشه کردم، ديدم لزوم اطاعتم (از فرمان پيامبر (صلي الله عليه و آله)) بر من بر بيعتم (با خلفا) پيشى گرفته است و در اين حال (براى حفظ موجوديت اسلام) پيمان بيعت ديگران بر گردن من است.