خطبه 86

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ وَ فِيْها بَيانُ صِفَاتِ الحَقِّ جَلَّ جَلالُهُ ثُمَّ عِظَةُ النَّاسِ بِالتَّقْوى والمَشُورَةِ

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است که در آن بخشى از صفات خداوند متعال بيان شده، سپس مردم را درباره تقوا و مشورت موعظه مى کند

بخش اول

قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ، وَ خَبَرَ الضَّمَائِرَ، لَهُ الْإِحَاطَةُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ، وَ الْغَلَبَةُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ، وَ الْقُوَّةُ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ.

خداوند از درون همه کس آگاه است و باطن همه انسان ها را آزموده و از آن باخبر است، به هرچيزى احاطه دارد و بر همه اشيا غالب و پيروز است و قدرت انجام هر کارى را دارد.

بخش دوم

فَلْييَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْکُمْ فِي أَيَّامِ مَهَلِهِ، قَبْلَ إِرْهَاقِ أَجَلِهِ، وَ فِي فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ، وَ فِي مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ أَنْ يُؤْخَذَ بِکَظَمِهِ، وَ لْيُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ، وَ لْيَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ، فَاللَّهَ اللَّهَ‏ أَيُّهَا النَّاسُ، فِيمَا اسْتَحْفَظَکُمْ[احفظکم] مِنْ کِتَابِهِ، وَ اسْتَوْدَعَکُمْ مِنْ حُقُوقِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقْکُمْ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُکْکُمْ سُدًى، وَ لَمْ يَدَعْکُمْ فِي جَهَالَةٍ وَ لَا عَمًى، قَدْ سَمَّى آثَارَکُمْ، وَ عَلِمَ أَعْمَالَکُمْ، وَ کَتَبَ آجَالَکُمْ.

آن ‌كس كه اهل عمل است، بايد در مدّتى كه مهلت دارد عمل كند، پيش از آن‌ كه اجلش فرارسد (و فرصت ‌ها از دست برود) و در ايّام فراغتش پيش از آن ‌كه گرفتار شود تلاش كند و در روزگار آسودگى، قبل از آن‌ كه راه گلو بسته شود (و قدرت نفس كشيدن را از دست دهد)، كوشش كند و براى خويشتن و آينده‌اش چيزى آماده سازد، و زاد و توشه ‌اى از سرايى كه بايد از آن كوچ كند، براى سراى ابدى برگيرد. اى مردم! خدا را، خدا را در نظر آريد! در مورد آنچه درباره كتاب خود، از شما خواسته و حقوقى را كه نزد شما به وديعت گذاشته است حفظ كنيد؛ زيرا خداوند شما را عبث و بيهوده نيافريده و مهمل نگذاشته و در جهل و نابينايى رها نكرده است؛ بلكه وظايف شما را دقيقآ تعيين فرموده و اعمال شما را مى‌داند و سرآمد عمرتان را مقرّر كرده است.

بخش سوم

وَ أََنْزَلَ عَلَيْکُمُ «الْکِتَابَ تِبْياناً لِکُلِّ شَيْ‏ءٍ» وَ عَمَّرَ فِيکُمْ نَبِيَّهُ أَزْمَاناً، حَتَّى أَکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ - فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ کِتَابِهِ - دِينَهُ الَّذِي رَضِيَ لِنَفْسِهِ؛ وَ أَنْهَى إِلَيْکُمْ - عَلَى لِسَانِهِ - مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ، وَ نَوَاهِيَهُ وَ أَوَامِرَهُ، وَ أَلْقَى إِلَيْکُمُ الْمَعْذِرَةَ، وَ اتَّخَذَ عَلَيْکُمُ الْحُجَّةَ، وَ قَدَّمَ إِلَيْکُمْ بِالْوَعِيدِ، وَ أَنْذَرَکُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ.

خداوند کتاب (قرآن) را بر شما نازل کرده، که بيانگر همه چيز است (و تمام امورى که به هدايت و سعادت و نجات انسان ها مربوط است در آن بيان شده است) و پيامبرش را، آن مقدار در ميان شما عمر داده که براى او و شما آيينى را که مورد رضاى اوست و در کتاب آسمانى اش نازل کرده، کامل گرداند و به وسيله زبان پيامبرش اعمالى را که محبوب، يا ناخوش داشته، به شما رسانيده و نواهى و اوامرش را بيان کرده و به اين ترتيب، راه عذر را بر شما بسته و حجّت را تمام نموده و اعلام خطر کرده است و پيش از فرارسيدن عذاب شديد، شما را انذار کرده و بيم داده است.

بخش چهارم

فَاسْْتَدْرِکُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِکُمْ، وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَکُمْ، فَإِنَّهَا قَلِيلٌ فِي کَثِيرِ الْأَيَّامِ الَّتِي تَکُونُ مِنْکُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ، وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ؛ وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِکُمْ، فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ، وَ لَا تُدَاهِنُوا فَيَهْجُمَ بِکُمُ الْإِدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِيَةِ.

حال که چنين است (و فرصت ها با سرعت مى گذرد) باقى مانده عمر خويش را دريابيد و به خاطر آن صبر و استقامت پيشه کنيد! زيرا باقى مانده عمر در برابر ايّام زيادى که از شما به غفلت گذشته است و به پند و موعظه توجّه نشده، بسيار کم است و به خود بيش از حدّ، آزادى (در استفاده کردن از مباحات) ندهيد، که استفاده افراطى از مباح و آزادى، شما را در طريق ظالمان قرار خواهد داد و (درباره خود يا ديگران) ظاهرسازى و فريب کارى نکنيد، که شما را به معصيت مى کشاند.

بخش پنجم

عِبََادَ اللَّهِ، إِنَّ أَنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ؛ وَ إِنَّ أَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ أَعْصَاهُمْ لِرَبِّهِ؛ وَ الْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ نَفْسَهُ، وَ الْمَغْبُوطُ مَنْ سَلِمَ لَهُ دِينُهُ، «وَ السَّعِيدُ مَنْ وُعِظَ بِغَيْرِهِ». وَ الشَّقِيُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ.

اى بندگان خدا! آن ها که خالصانه تر و خيرخواهانه تر، با خود برخورد مى کنند، از همه در برابر پروردگار مطيع ترند و کسى که از همه بيشتر خود را مى فريبد، از همه بيشتر مرتکب معصيت پروردگار مى شود و مغبون واقعى کسى است که خويشتن را مغبون سازد و کسى مورد غبطه خواهد بود که دينش سالم بماند و سعادتمند آن کس است که از سرنوشت ديگران پند و اندرز گيرد و شقاوتمند و محروم از سعادت، کسى است که فريب هوى و هوس و غرور خويش را بخورد.

بخش ششم

وَ اععْلَمُوا أَنَّ «يَسِيرَ الرِّيَاءِ شِرْکٌ» وَ مُجَالَسَةَ أَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاةٌ لِلْإِيمَانِ، وَ مَحْضَرَةٌ لِلشَّيْطَانِ. جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِيمَانِ، الصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاةٍ وَ کَرَامَةٍ، وَ الْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ. وَ لَاتَحَاسَدُوا، فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْکُلُ الْإِيمَانَ «کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ»؛ «وَ لَا تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ»؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمَلَ يُسْهِي الْعَقْلَ، وَ يُنْسِي الذِّکْرَ فَأَکْذِبُوا الْأَمَلَ، فَإِنَّهُ غُرُورٌ، وَ صَاحِبُهُ مَغْرُور.

آگاه باشيد! رياکارى، هر چند کم باشد، شرک است و هم نشينى با هوى پرستان ايمان را از انسان دور مى کند و شيطان را به حضور مى کشاند. از دروغ برکنار باشيد، چرا که دروغ از ايمان برکنار است، راستگو بر ساحل نجات و کرامت است، امّا دروغگو بر لب پرتگاهِ هلاکت و پستى است. و حسد نورزيد که حسد، ايمان را نابود مى کند، آن گونه که آتش، هيزم را مى خورد و خاکستر مى کند و کينه يکديگر را به دل نگيريد که خير و برکت را از ميان مى برد و بدانيد که آرزوهاى دور ودراز، خِرد را به غفلت (از واقعيّت ها) وامى دارد و ياد خدا را به فراموشى مى سپارد؛ بنابراين،به آرزوها اعتنا نکنيد،که فريبنده است و صاحبش فريب خورده.