خطبه 105

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن خُطبَةٍ لَهُ عَلَيهِ السِّلامُ
فِي بَعْضِ صِفَاتِ الرَّسُولِ الکَرِيمِ وَ تَهْدِيدِ بَنِياُمَيَّةَ وَعِظَةِ النَّاسِ

از خطبه هاى امام (عليه السلام)
که درباره بخشى از صفات پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) و تهديد بنى اميّه و موعظه مردم، ايراد شده است.

بخش اوّل

حَتّى بَعَثَ اللهُ مُحَمَدآ (صلي الله عليه و آله)، شَهِيدآ، وَبَشيرآ، وَنَذيرآ، خَيرَ الْبَرِيَّةِ طِفْلا، وَاَنْجَبَها کَهْلا، و أطْهَرَ الْمْطَهَّرينَ شِيمَةً، وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِينَ ديمَةً.

(مردم جهان سخت در گمراهى بودند) تا اين که خداوند محمّد (صلي الله عليه و آله) را مبعوث کرد که گواه بر اعمال آن ها و بشارت دهنده (به پاداش هاى الهى در برابر نيکى ها) و بيم دهنده (از کيفر الهى دربرابر زشتى ها) بود. در کودکى شايسته ترين مخلوق، و در بزرگسالى نجيب ترين و شايسته ترين آنان بود. اخلاقش از همه پاکان، پاک تر، و باران جود و سخايش، از همه بادوام تر بود.

بخش دوم

فَمَا احْلَوْلَتْ لَکُمُ الدُّنْيَا فِي لَذَّتِهَا، وَ لا تَمَکَّنْتُمْ مِنْ رَضَاعِ أَخْلاَفِهَا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا صَادَفْتُمُوهَا جَائِلا خِطَامُهَا، قَلِقآ وَضِينُهَا، قَدْ صَارَ حَرَامُهَا عِنْدَ أَقْوَامٍ بِمَنْزِلَةِ السِّدْر الْمَخْضُودِ، وَ حَلاَلُهَا بَعِيدآ غَيْرَ مَوْجُودٍ، وَ صَادَفْتُمُوهَا، وَاللهِ، ظِلّآ مَمْدُودآ إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ. فَالْأَرْضُ لَکُمْ شَاغِرَةٌ، وَ أَيْدِيکُمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ؛ وَ أَيْدِي الْقَادَةِ عَنْکُمْ مَکْفُوفَةٌ، وَسُيُوفُکُمْ عَلَيْهِمْ مَسَلَّطَةٌ، وَ سُيُوفُهُمْ عَنْکُمْ مَقْبُوضَةٌ. أَلا وَ إِنَّ لِکُلِّ دَمٍ ثَائِرآ، وَ لِکُلِّ حَقٍّ طَالِبآ وَ إِنَّ الثَّائِرَ فِي دِمَائِنَا کَالْحَاکِم في حَقِّ نَفْسِهِ، وَهُوَ اللهُ الَّذِي لا يُعْجِزُهُ مَنْ طَلَبَ، وَ لا يَفُوتُهُ مَنْ هَرَبَ. فَأُقْسِمُ بِاللهِ، يَا بَني أُمَيَّةَ، عَمَّا قَلِيلٍ لَتَعْرِفُنَّهَا فِي أَيْدِي غَيْرِکُمْ وَ فِي دَارِ عَدُوِّکُمْ! أَلا إِنَّ أَبْصَرَ الأَبْصَارِ مَا نَفَذَ فِي الْخَيْرِ طَرْفُهُ! أَلا إِنَّ أَسْمَعَ الأَسْمَاعِ مَا وَعَى التَّذْکِيرَ وَ قَبِلَهُ!

شما (اى افراد ضعيف الايمان) زمانى از لذّت و زرق وبرق دنيا بهره برديد واز پستان آن شير نوشيديد، که افسارش رها، و تنگ جهازش گشوده بود. (و کار شما به جايى رسيد که) حرام دنيا در نظر گروهى، همچون درخت سدر بى خار بود و حلالش دوردست بلکه غير موجود! به خدا سوگند! دنيايى که شما با آن روبرو هستيد، همچون سايه اى است گسترده، تا سرآمدى معيّن. امروز زمين براى شما آزاد و بى مانع و دست هايتان باز است، در حالى که دست رهبران (الهى شما) درباره شما بسته است؛ شمشيرهاى شما بر آنان مسلّط، و شمشيرهاى آنان از شما بازگرفته شده است؛ ولى آگاه باشيد! هر خونى خونخواهى دارد. وهر حقّى صاحب و طالبى. و انتقام گيرنده خون هاى ما مانند کسى است که داور خويش است (که چيزى را فروگذار نخواهد کرد،) و او خداوندى است که از گرفتن و مجازات کسى ناتوان نگردد و هيچ کس از پنجه عدالتش نگريزد. اى بنى اميّه! به خدا سوگند! به زودى اين خلافت را در دست ديگران و در خانه دشمنان خود خواهيد ديد. آگاه باشيد! بيناترين چشم ها آن است که شعاعش در دل نيکى ها نفوذ کند، و شنواترين گوش ها آن است که اندرزها را در خود جاى دهد و پذيرا گردد!.

بخش سوم

أَيُّهَا النَّاسُ، اسْتَصْبِحُؤا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاحٍ وَاعِظٍ مُتَّعِظٍ، وَ امْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَيْنٍ قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْکَدَرِ.
عِبَادَ الله، لا تَرْکَنُوا إِلَى جَهَالَتِکُمْ، وَلا تَنْقَادُوا لاَِهْوَائِکُمْ، فَإِنَّ النَّازِلَ بِهذَا الْمَنْزِلِ نَازِلٌ بِشَفَا جُرُفٍ هَارٍ، يَنْقُلُ الرَّدَى عَلَى ظَهْرِهِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ، لِرَأْيٍ يُحْدِثُهُ بَعْدَ رَأْيٍ؛ يُرِيدُ أَنْ يُلْصِقَ مَا لا يَلْتَصِقُ، وَ يُقَرِّبَ مَا لا يَتَقَارَبُ! فَاللهَ اللهَ أَنْ تَشْکُوا إِلَى مَنْ لا يُشْکِي شَجْوَکُمْ، وَلايَنْقُضُ بِرَأْيِهِ مَا قَدْ أَبْرَمَ لَکُمْ.

اى مردم! چراغِ قلبِ خود را از شعله (پرفروغ) واعظ باعمل، روشن سازيد، وظرف وجود خويش را از آب زلال چشمه اى که از آلودگى ها پاک است، پُر کنيد. اى بندگان خدا! بر نادانى هاى خود تکيه نکنيد و تسليم هوس هاى خويش نشويد! زيرا آن کس که در اين مقام برآيد (و تکيه بر جهالت و هوا و هوس ها کند) همچون کسى است که بر لب پرتگاهى که در شُرُف فروريختن مى باشد قرار گرفته است. او بار هلاکت را بر دوش مى کشد و از جايى به جاى ديگر مى برد وبراى توجيه آراى ناپخته و ضدّونقيض خويش، مطالب نامتناسب را به هم پيوند مى دهد. از (نافرمانى) خدا بپرهيزيد! و شکايت خويش را نزد کسى که نمى تواند مشکل شما را حل کند و توان ندارد که با فکر خود گره از کار شما بگشايد، نبريد.

بخش چهارم

إِنَّهُ لَيسَ عَلَى الإِمَامَ إِلاَّ مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ: اَلإِبْلاَغُ فِي الْمَوْعِظَةِ، وَالاِْجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ، وَالاِْحْيَاءُ لِلسُّنَّةِ، وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّيهَا، وَإِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا. فَبَادِرُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِ تَصْوِيحِ نَبْتِهِ، وَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُشْغَلُوا بِأَنْفُسِکُمْ عَنْ مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ، وَانْهَوْا عَنْ الْمُنْکَرِ وَتَنَاهَوْا عَنْهُ، فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بالنَّهْي بَعْدَ التَّنَاهِي!

به يقين امام و پيشوا جز وظايفى که به امر خداوند بر عهده او نهاده شده، وظيفه اى ندارد؛يعنى ابلاغ مواعظ به همه مردم و تلاش و کوشش در خيرخواهى در تمام زمينه ها، احياى سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله) (و اجراى تمام قوانين الهى) و اجراى حدود الهى درباره تمام مستحقّين، بدون تبعيض و بى کم وکاست، واحقاق حقوق و پرداختن سهم همگان (از بيت المال). (امّا وظيفه شما اين است که) در فراگرفتن علم بکوشيد، پيش از آن که درخت آن بخشکد و قبل از آن که به خود مشغول گرديد علم و دانش را از معدن آن که نزد اهلش مى باشد استخراج کنيد.
مردم را از منکرات بازداريد، و خودتان نيز مرتکب نشويد! چراکه شما موظّف هستيد خود، ترک گناه کنيد، آنگاه مردم را از آن نهى نماييد!.