خطبه 151

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
يُحَذِّرُ مِنَ الفِتَنِ

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است
که در آن مردم را از فتنه ها بر حذر مى دارد.

بخش اول

وَ أََحْمَدُ اللَّهَ وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَدَاحِرِ الشَّيْطَانِ وَ مَزَاجِرِهِ، وَ الِاعْتِصَام‏ مِنْ حَبَائِلِهِ وَ مَخَاتِلِهِ. وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ آللهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدآ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ. لايُوَازَى فَضْلُهُ، وَ لايُجْبَرُ فَقْدُهُ. أَضَاءَتْ بِهِ آلْبِلادُ بَعْدَ الضَّلاَلَةِ آلْمُظْلِمَةِ، وَ آلْجَهَالَةِ آلْغَالِبَةِ، وَ آلْجَفْوَةِ آلْجَافِيَةِ؛ وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ آلْحَرِيمَ، وَ يَسْتَذِلُّونَ آلْحَکِيمَ؛ يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ، وَ يَمُوتُونَ عَلَى کَفْرَةِ!

خداى را ستايش مى کنم، و از او براى انجام کارهايى که موجب طرد و منع شيطان است کمک مى جويم و براى مصون ماندن از گرفتار شدن در دام ها و فريب هاى شيطان يارى مى طلبم و گواهى مى دهم که جز خداوند يکتا معبودى نيست و شهادت مى دهم که محمّد (صلي الله عليه و آله)، بنده و فرستاده و برگزيده و انتخاب شده اوست. در فضل و برترى همتا ندارد و فقدان او قابل جبران نيست؛ به برکت وجودش شهرهايى که غرق در ضلالت و ظلمت بود و جهل بر افکار مردمش غلبه داشت و قساوت و سنگدلى بر آن ها چيره شده بود، روشن گشت.
در زمانى که مردم حرام را حلال مى شمردند، دانشمندان را تحقير مى کردند، در دوران فترت (و غيبت اولياى الهى) قدم به عرصه حيات مى گذاشتند و در کفر و بى دينى جان مى سپردند.

بخش دوم

ثُمََّ إِنَّکُمْ مَعْشَرَ آلْعَرَبِ أَغْرَاضُ بَلايَا قَدِ آقْتَرَبَتْ. فَاتَّقُوا سَکَرَاتِ النِّعْمَةِ، وَ آحْذَرُوا بَوَائِقَ النِّقْمَةِ، وَ تَثَبَّتُوا فِي قَتَامِ آلْعِشْوَةِ، وَ آعْوِجَاجِ آلْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلُوعِ جَنِينِهَا، وَ ظُهُورِ کَمِينِهَا، وَ آنْتِصَابِ قُطْبِهَا، وَ مَدَارِ رَحَاهَا. تَبْدَأُ فِي مَدَارِجَ خَفِيَّةٍ، وَ تَؤُولُ إِلَى فَظَاعَةٍ جَلِيَّة. شِبَابُهَا کَشِبَابِ آلْغُلامِ، وَ آثَارُهَا کَآثَارِ السِّلامِ، يَتَوَارَثُهَا الظَّلَمَةُ بِالْعُهُودِ! أَوَّلُهُمْ قَائِدٌ لاِخِرِهِمْ، وَ آخِرُهُمْ مُقْتَدٍ بِأَوَّلِهِمْ؛ يَتَنَافَسُونَ في دُنْيَا دَنِيَّةٍ، وَ يَتَکَالَبُونَ عَلَى جِيفَةٍ مُرِيحَةٍ. وَ عَنْ قَلِيلٍ يَتَبَرَّأُ التَّابِعُ مِنَ آلْمَتْبُوعِ، وَ آلْقَائِدُ مِنَ آلْمَقُودِ، فَيَتَزَايَلُونَ بِالْبَغْضَاءِ، وَ يَتَلاعَنُونَ عِندَ اللِّقَاءِ.

شما اى گروه عرب! در آينده هدف بلاهايى هستيد که نزديک شده است؛ از مستى نعمت بپرهيزيد و از بلاهايى که کيفر اعمال شماست برحذر باشيد و هنگامى که گرد و غبار حوادث ناشناخته برمى خيزد و پيچيدگى هاى فتنه آشکار مى شود نوزادش تولّد مى يابد و باطن آن ظاهر مى گردد، قطب و محورش بر جاى خود قرار مى گيرد و آسياى آن به حرکت درمى آيد (به هوش باشيد و) با احتياط گام برداريد. (آرى!) فتنه ها کم کم از مراحل ناپيدا شروع به حرکت مى کنند و سرانجام به صورت خطرناک آشکار مى شوند. رشد آن ها همچون رشد جوانان (سريع است) و آثارشان (بر پيکر جامعه) همچون آثار سنگ هاى سخت و محکم است (که بر پيکر انسان وارد مى شود) ستمگران آن را طبق پيمان هايى از يکديگر به ارث مى برند، نخستين آن ها رهبر آخرينشان است و آخرينشان پيرو نخستين آن ها. (آرى) آن ها براى به دست آوردن دنياى پست بر يکديگر سبقت مى جويند و همچون سگانى که بر سر مردار گنديده اى ريخته باشند با يکديگر به نزاع برمى خيزند (گرچه در ظاهر متّحدند)، ولى به زودى پيروان، از پيشوايان خود برائت مى جويند و رهبران از پيروانشان و سرانجام با بغض و کينه از هم جدا مى شوند و به هنگام ملاقات (در اين جهان و يا در آخرت) يکديگر را لعن و نفرين مى کنند.

بخش سوم

ثُمََّ يَأْتِي بَعْدَ ذلِکَ طَالِعُ آلْفِتْنَةِ الرَّجُوفِ، وَ آلْقَاصِمَةِ الزَّحُوفِ، فَتَزِيغُ قُلُوبٌ بَعْدَ آسْتِقَامَةٍ، وَ تَضِلُّ رِجَالٌ بَعْدَ سَلامَةٍ؛ وَ تَخْتَلِفُ الْأَهْوَاءُ عِنْدَ هُجُومِهَا، وَ تَلْتَبِسُ الاْرَاءُ عِنْدَ نُجُومِهَا. مَنْ أَشْرَفَ لَهَا قَصَمَتْهُ، وَ مَنْ سَعَى فِيهَا حَطَمَتْهُ؛ يَتَکَادَمُونَ فِيهَا تَکَادُمَ آلْحُمُرِفِي آلْعَانَةِ!قَدِ آضْطَرَبَ مَعْقُودُ آلْحَبْلِ، وَ عَمِيَ وَجْهُ الْأَمْر. تَغِيضُ فِيهَا آلْحِکْمَةُ، وَ تَنْطِقُ فِيهَا الظَّلَمَةُ، وَ تَدُقُّ أَهْلَ آلْبَدْوِ بِمِسْحَلِهَا، وَ تَرُضُّهُمْ بِکَلْکَلِهَا يَضِيعُ فِي غُبَارِهَا آلْوُحْدَانُ، وَ يَهْلِکُ فِي طَرِيقِهَا الرُّکْبَانُ؛ تَرِدُ بِمُرِّ آلْقَضَاءِ، وَ تَحْلُبُ عَبِيطَ الدِّمَاءِ، وَ تَثْلِمُ مَنَارَ الدِّينِ، وَ تَنْقُضُ عَقْدَ آلْيَقِينِ. يَهْرُبُ مِنْهَا الْأَکْيَاس‏، وَ يُدَبِّرُهَا الْأَرْجَاس‏. مِرْعَادٌ مِبْرَاقٌ، کَاشِفَةٌ عَنْ سَاقٍ! تُقْطَعُ فِيهَا الْأَرْحَام‏، وَ يُفَارَقُ عَلَيْهَا الإِسْلامُ! بَرِيُّهَا سَقِيمٌ، وَ ظَاعِنُهَا مُقِيمٌ!

سپس فتنه اى اضطراب آور، درهم شکننده و نابودکننده آغاز خواهد شد؛ در آن هنگام قلب ها پس از استوارى مى لغزند و گروهى از شخصيّت ها پس از سلامت فکر و انديشه گمراه مى شوند، آرا به هنگام هجوم اين فتنه، پراکنده و مختلف مى گردد، و عقايد با آشکار شدن آن به خطا و اشتباه آلوده مى شود. آن کس که به مقابله با آن برخيزد پشتش را مى شکند و کسى که براى فرونشاندنش تلاش کند او را در هم مى کوبد و فتنه جويان در اين ميان همچون گورخران وحشى اند که يکديگر را گاز مى گيرند؛ رشته هاى سعادت و آيين الهى که محکم بود، سست و لرزان مى شود وچهره واقعى امور پنهان مى گردد؛ حکمت و دانش فروکش مى کند و ستمگران به سخن درمى آيند، اين فتنه (از شهرها به روستاها کشيده مى شود و) باديه نشينان را با ابزار خود درهم مى کوبد و با سينه خود آن ها را له مى کند؛ افراد پياده و تنها در غبار آن گم مى شوند و افراد سواره در مسير آن نابود مى گردند، اين فتنه با تلخى ها و با شدت وارد مى شود و خون هاى تازه اى مى جوشد، علائم دين را خراب مى کند و رشته هاى يقين را از هم مى گسلد، (به گونه اى که) عاقلان از آن مى گريزند و پليدان، تدبير آن را به دست مى گيرند، بسيار پر رعد و برق است و هر انسانى را به مشقّت مى اندازد، پيوندهاى خويشاوندى در آن قطع مى گردد و از اسلام جدايى حاصل مى شود، سالم هايش بيمار و کوچ کنندگانش مقيم اند!

بخش چهارم

بَيْننَ قَتِيلٍ مَطْلُولٍ، وَ خَائِفٍ مُسْتَجِيرٍ، يَخْتِلُونَ بِعَقْدِ آلأَيْمَانِ وَ بِغُرُورِ ِ الْإِيمَان‏؛ فَلا تَکُونُوا أَنْصَابَ آلْفِتَنِ، وَ أَعْلامَ آلْبِدَعِ؛ وَ آلْزَمُوا مَا عُقِدَ عَلَيْهِ حَبْلُ آلْجَمَاعَةِ، وَ بُنِيَتْ عَلَيْهِ أَرْکَانُ الطَّاعَةِ؛ وَ آقْدَمُوا عَلَى آللهِ مَظْلُومِينَ، وَ لا تَقْدَمُوا عَلَيْهِ ظَالِمِينَ؛ وَ آتَّقُوا مَدَارِجَ الشَّيْطَانِ، وَ مَهَابِطَ آلْعُدْوَانِ؛ وَ لا تُدْخِلُوا بُطُونَکُمْ لُعَقَ آلْحَرَامِ، فَإِنَّکُمْ بِعَيْنِ مَنْ حَرَّمَ عَلَيْکُمُ آلْمَعْصِيَةَ، وَ سَهَّلَ لَکُمْ سُبُلَ الطَّاعَةِ.

مردم (در آن زمان) يا کشته مى شوند و خونشان به هدر مى رود، و يا ترسان هستند (و به گوشه اى پناه مى برند) و طالب امان اند. فتنه گران با سوگندها و تظاهر به ايمان، مردم را فريب مى دهند. در چنين شرايطى سعى کنيد شما پرچم هاى فتنه و نشانه هاى بدعت نباشيد، و از آنچه پيوند جماعت به آن گره خورده و ارکان اطاعت بر آن بنا شده، جدا نشويد. بر خداوند، مظلوم وارد شويد و ظالم وارد نشويد. از گام نهادن در راه هاى شيطان و سراشيبى هاى ظلم و عدوان بپرهيزيد. لقمه هاى حرام، هر چند اندک باشد، وارد شکم خود نسازيد؛ چرا که شما زير نظر کسى هستيد که گناه را بر شما حرام کرده و راه هاى اطاعت را براى شما آسان ساخته است.