خطبه 222

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن کلامٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
قالَهُ عِنْدَ تِلاوَتِهِ: (يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالاْصَالِ * رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ)

از سخنان امام (عليه السلام) است
که به هنگام تلاوت اين آيات بيان فرمود (آياتى که اش چنين است): «صبح و شام در آن ها (در آن خانه هايى که از نور خدا روشن است)
مردانى تسبيح مى گويند که هيچ تجارت و معامله اى آن ها را از ياد خدا غافل نمى کند».

بخش اوّل

إِنَّ آللّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ آلْوَقْرَةِ، وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ آلْعَشْوَةِ، وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ آلْمُعَانَدَةِ، وَ مَا بَرِحَ لِلّهِ ـ عَزَّتْ آلاؤُهُ ـ فِي آلْبُرْهَةِ بَعْدَ آلْبُرْهَةِ، وَ فِي أَزْمَانِ آلْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِکْرِهِمْ، وَ کَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقْظَةٍ فِي آلْأَبْصَارِ وَ آلْأَسْمَاعِ وَ آلْأَفْئِدَةِ، يُذَکِّرُونَ بِأَيَّامِ آللّهِ، وَيُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ، بِمَنْزِلَةِ آلْأَدِلَّةِ فِي آلْفَلَوَاتِ. مَنْ أَخَذَ آلْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ، وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالاً ذَمُّوا إِلَيْهِ آلطَّرِيقَ، وَ حَذَّرُوهُ مِنَ آلْهَلَکَةِ، وَ کَانُوا کَذلِکَ مَصَابِيحَ تِلکَ آلظُلُمَاتِ، وَأَدِلَّةَ تِلْکَ آلشُّبُهَاتِ.

خداوند منزّه و برتر، ياد خود را مايه جلاى قلب ها قرار داده که براثر آن، گوش، پس از سنگينى (براثر غفلت) شنوا شود و چشم پس از کم سويى بينا گردد و از لجاجت و عناد، به انقياد و اطاعت بازگردد و رام شود. خداوندى که نعمتهايش بزرگ و عظيم است همواره در هر عصر و زمان و در فاصله ميان بعثت پيامبران، بندگانى داشت که حقايق را به فکر آن ها الهام مى کرد و با عقل و انديشه آن ها سخن مى گفت تا آن ها در پرتو آن با نور بيدارى، چشم ها و گوش ها و قلب ها را روشن سازند و مردم را به ياد ايّام الله و روزهاى خاص الهى بيندازند و از مقام عظمت او بيم دهند. اين افراد همچون راهنماى بيابان ها هستند که قافله ها را از گم کردن راه نجات مى دهند. هرکس راه حق را در پيش مى گرفت طريقش را مى ستودند و او را به نجات، بشارت مى دادند و آن کس که به چپ و راست منحرف شده بود طريقش را نکوهش مى کردند و از هلاکت بر حذر مى داشتند (آرى!) آن ها چراغ هاى روشن تاريکى ها بودند و راهنمايان دربرابر شبهات!

بخش دوم

وَإِنَّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلاً أَخَذُوهُ مِنَ آلدُّنْيَا بَدَلاً، فَلَم تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْهُ، يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ آلْحَيَاةِ، وَ يَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ آللّهِ فِي أَسْمَاعِ آلْغَافِلِينَ، وَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ، وَ يَنْهَوْنَ عَنِ آلْمُنْکَرِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ، فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا آلدُّنْيَا إِلَى آلاْخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا، فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذلِکَ، فَکَأَنَّمَا آطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ آلْبَرْزَخِ فِي طَولِ آلْإِقَامَةِ فِيهِ، وَ حَقَّقَتِ آلْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا، فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذلِکَ لِأَهْلِ آلدُّنْيَا، حَتَّى کَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لا يَرَى آلنَّاسُ، وَ يَسْمَعُونَ مَا لا يَسْمَعُونَ.

ياد خدا اهلى دارد که آن را به جاى (زرق وبرق) دنيا برگزيده اند، لذا هيچ تجارت و دادوستدى آن ها را از ياد خدا بازنداشته، با ياد خدا تمام دوران زندگى خود را سپرى مى کنند و با فريادهاى بازدارنده در گوش غافلان، آن ها را متوجه (کيفر) محرمات الهى مى کنند و به عدالت و معروف دعوت مى نمايند و خود عامل به آن هستند، مردم را از منکرات بازمى دارند و خود گرد آن نمى گردند. (با اين که در دنيا هستند) گويى دنيا را رها کرده و به آخرت پيوسته اند و در آن قرار دارند، به همين سبب ماوراى دنيا را مشاهده کرده اند. گويى از پشت ديواره اين دنيا سر برآورده و به برزخيان و اقامت طولانى آن ها در آن جا مى نگرند و (با چشم دل به قيامت نگاه مى کنند) و مى بينند که رستاخيز، وعده هاى خود را براى آن ها عملى ساخته، ازاين رو آن ها پرده ها را براى اهل دنيا کنار مى زنند (و حقايق عالم برزخ و قيامت را براى آن ها شرح مى دهند) گويى آن ها با چشم خود چيزهايى را مى بينند که مردم نمى بينند و مطالبى را مى شنوند که ديگران نمى شنوند.

بخش سوم

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ فِي مَقَاوِمِهِمُ آلْمَحْمُودَةِ، وَ مَجَالِسِهِمُ آلْمَشْهُودَةِ، وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِينَ أَعْمَالِهِمْ، وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى کُلِّ صَغِيرَةٍ وَ کَبِيرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا، أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فِيهَا، وَحَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَارِهِمْ ظُهُورَهُمْ، فَضَعُفُوا عَنِ الْإِسْتِقْلالِ بِهَا، فَنَشَجُوا نَشِيجاً، وَ تَجَاوَبُوا نَحِيباً، يَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ، لَرَأَيْتَ أَعْلامَ هُدىً، وَ مَصَابِيحَ دُجىً، قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ آلْمَلائِکَةُ، وَ تَنَزَّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّکِينَةُ، وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ آلسَّمَاءِ، وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ آلْکَرَامَاتِ فِي مَقْعَدٍ اطَّلَعَ آللّهُ عَلَيْهِمْ فِيهِ، فَرَضِيَ سَعْيَهُمْ، وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ. يَتَنَسَّمُونَ بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ، رَهَائِنُ فَاقَةٍ إِلَى فَضْلِهِ، وَأُسَارَى ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ، جَرَحَ طُولُ آلْأَسَى قُلُوبَهُمْ، وَ طُولُ آلْبُکَاءِ عُيُونَهُمْ. لِکُلِّ بَابِ رَغْبَةٍ إِلَى آللّهِ مِنْهُمْ يَدٌ قَارِعَةٌ، يَسْأَلُونَ مَنْ لا تَضِيقُ لَدَيْهِ آلْمَنَادِحُ، وَ لا يَخِيبُ عَلَيْهِ آلرَّاغِبُونَ.
فَحَاسِبْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ، فَإِنَّ غَيْرَهَا مِنَ آلاَْنْفُسِ لَهَا حَسِيبٌ غَيْرُکَ.

اگر حال آن ها را دربرابر عقل خود مجسّم سازى و مقامات ستوده و مجالس آنان را که مشهود فرشتگان است، بنگرى، که نامه هاى اعمال خويش را گشوده وبه حسابرسى اعمال خود نشسته اند و هر کار کوچک و بزرگى را که مأمور به انجام آن بوده و کوتاهى کرده اند يا از آن نهى شده بودند و مرتکب گشته اند، حساب مى کنند و سنگينى بار خطاهايشان را بر دوش خود احساس مى نمايند (ومى بينند) که از کشيدن اين بار سنگين ناتوان اند، درنتيجه گريه گلويشان را مى فشارد و با صداى بلند همراه با يکديگر ضجّه مى زنند و در پيشگاه پروردگارشان در مقام اظهار ندامت و اعتراف به تقصير فرياد برمى آورند. (آرى اگر آن حالات و آن عوالم معنوى را در نظر مجسّم کنى) خواهى ديد که آنان نشانه هاى هدايت و چراغ هاى پرفروغ برطرف کننده تاريکى ها هستند. فرشتگان آن ها را در ميان گرفته اند و آرامش و سکينه الهى بر آن ها نازل شده است؛ درهاى آسمان به رويشان گشوده شده و جايگاه و مقام هاى والاى کرامت براى آنان فراهم گشته است، در جايى که خداوند به آن ها نظر رحمت افکنده و از سعى وکوشش آن ها راضى است و موقعيتشان را مى ستايد. آن ها با دعا و نيايش به درگاه خدا آرامش عفو و گذشت او را مى طلبند و گروگان نيازمندى به فضل او واسيران فروتنى دربرابر عظمتش هستند، غم و اندوه طولانى (به سبب احساس تقصير در اطاعت و بندگى) قلبشان را مجروح ساخته و گريه هاى بسيار، چشمانشان را خسته کرده است. براى هر درى که اميد عفو و رحمت خدا از آن مى رود دستى براى کوبيدن دارند و از درگاه کسى درخواست مى کنند که گستردگى بخشش او تنگى ندارد و اميدواران، از درگاه او نوميد برنمى گردند (حال که چنين است) به حساب خود براى نفع خويشتن رسيدگى کن، (و کار به حساب ديگران نداشته باش) زيرا ديگران حسابرسى جز تو دارند.