إِنَّ آللهَ بَعَثَ مُحَمَّدآ (صلي الله عليه و آله) وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ آلْعَرَبِ يَقْرَأُ کِتَابآ، وَ لاَيَدَّعِي نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ، وَ آطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ.
أَمَا وَاللهِ إنْ کُنْتُ لَفِي سَاقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَا: مَا عَجَزْتُ وَ لاَجَبُنْتُ، وَ إِنَّ مَسِيرِي هذَا لِمِثْلِهَا؛ فَلاَنْقُبَنَّ الْبَاطِلَ حَتّى يَخْرُجَ آلْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ.
خداوند، محمّد (صلي الله عليه و آله) را هنگامى مبعوث کرد که هيچ کس از عرب کتاب آسمانى نمى خواند و ادّعاى نبوّتى نداشت (از دعوت انبيا دور مانده بودند و از کتب آسمانى، محروم.) او مردم را تا سرمنزل سعادتشان سوق داد و به محيط رستگارى و نجات رساند. نيزه هاى آنها صاف و (در مسير صحيح) پابرجا، و جاى پاى آن ها محکم شد (قدرتشان تثبيت گشت و دشمن در برابر آن ها تسليم شد).
به خدا سوگند! من در دنبالِ اين لشکر بودم و آن ها را به پيشروى وامى داشتم؛ تا گروه طرفداران باطل، به طور کامل عقب نشينى کردند (و حقْ، ظاهر و پيروز گشت). من در انجام اين وظيفه هرگز ناتوان نشدم و ترس به خود راه ندادم و هم اکنون نيز مسير من (در حرکت به سوى جنگ جمل) به سوى همان هدف است. به خدا سوگند! من پرده باطل را مى شکافم! تا حق از پهلوى آن خارج گردد.