نامه 27

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن عَهدٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ إلى مُحَمَّدِ بْنِ أبيبَکْرٍ ـ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ ـ حينَ قَلَّدَهُ مِصْرَ

از نامه هاى على (عليه السلام) است به محمد بن ابى بکر ـ رضى الله عنه ـ هنگامى که او را به فرماندارى مصر منصوب کرد

بخش اوّل

فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَأَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَآسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَالنَّظْرَةِ، حَتَّى لا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِکَ لَهُمْ، وَلايَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّ اللهَ تَعَالَى يُسَائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِکُمْ وَالْکَبِيرَةِ، وَالظَّاهِرَةِ وَالْمَسْتُورَةِ، فَإِنْ يُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ، وَإِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَکْرَمُ.

بال هاى محبّت و حمايتت را براى آن ها بگستران و دربرابر همه متواضع باش، چهره خويش را براى آن ها گشاده دار (و با همه خوب برخورد کن) مساوات را در ميان آن ها حتى در نگاه ها و مشاهده با گوشه چشم رعايت کن، تا بزرگان وزورمندان کشور در نقض عدالت به نفع خود طمع نورزند و ضعفا از عدالت تو مأيوس نشوند؛ زيرا خداوند از شما بندگان درمورد اعمال کوچک وبزرگ و آشکار و پنهان، بازخواست خواهد کرد، اگر کيفرتان کند شما استحقاق بيشتر از آن را داريد و اگر عفوتان کند به مقتضاى کرمش عمل کرده است.

بخش دوم

وَاعْلَمُوا عِبَادَ اللهِ أَنَّ الْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْيَا وَآجِلِ الاْخِرَةِ، فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ، وَلَمْ يُشَارِکُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ؛ سَکَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ، وَأَکَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُکِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ، وَأَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَکَبِّرُونَ ؛ ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ ؛ وَالْمَتْجَرِ الرَّابِحِ أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ، وَتَيَقَّنُوا أَنَّهُمْجِيرَانُ اللهِ غَداً فِي آخِرَتِهِمْ. لا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ، وَلا يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ.

بدانيد اى بندگان خدا! که پرهيزکاران، هم از دنياى زودگذر بهره گرفتند و هم از سراى آخرت، با اهل دنيا در دنيايشان شرکت جستند در حالى که با اهل دنيا در آخرت (تاريک) آن ها شرکت نکردند. آن ها در دنيا بهترين مسکن (مسکن هاى ساده و دور از تکلف و زرق و برق) را برگزيدند و بهترين خوراک ها (خوراک ساده و حلال و مورد نياز) را تناول کردند و همان لذتى که متنعمان از دنيا بردند، نصيبشان شد و آنچه جباران مستکبر از آن بهره گرفتند، بهره آنان گشت (زيرا زندگى ساده اين ها لذت بخش تر از زندگى پرزرق وبرق آنان بود) سپس آن ها (پرهيزکاران) از اين جهان با زاد و توشه کافى و با تجارتى پرسود، به سوى سفر آخرت رفتند. از لذت زهد در دنيا بهره مند شدند و يقين کردند که در آخرت همسايگان خدايند، در سرايى که هرچه تقاضا کنند اجابت مى شود وهيچ گونه لذتى از آن ها دريغ نخواهد شد.

بخش سوم

فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللهِ الْمَوْتَ وَقُرْبَهُ، وَأَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ، فَإِنَّهُ يَأْتِي بِأَمْرٍ عَظِيمٍ، خَطْبٍ جَلِيلٍ، بِخَيْرٍ لا يَکُونُ مَعَهُ شَرٌّ أَبَداً أَوْ شَرٍّ لا يَکُونُ مَعَهُ خَيْرٌ أَبَداً فَمَنْ أَقْرَبُ إِلَى الْجَنَّةِ مِنْ عَامِلِهَا! وَمَنْ أَقْرَبُ إِلَى النَّارِ مِنْ عَامِلِهَا! وَأَنْتُمْ طُرَدَاءُ الْمَوْتِ، إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَکُمْ، وَإِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ، وَهُوَ أَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيکُمْ؛ وَالدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِکُمْ. فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ، وَحَرُّهَا شَدِيدٌ، وَعَذَابُهَا جَدِيدٌ. دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ، وَلا تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ وَلا تُفَرَّجُ فِيهَا کُرْبَةٌ وَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُکُمْ مِنَ اللهِ، وَأَنْ يَحْسُنَ ظَنُّکُمْ بِهِ، فَاجْمَعُوا بَيْنَهُمَا، فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّمَا يَکُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ، وَإِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّاً بِاللهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً للهِِ.

اى بندگان خدا! از مرگ و نزديک بودنش برحذر باشيد و آمادگى هاى لازم را براى آن فراهم سازيد، زيرا امرى عظيم و حادثه اى پراهمّيّت را به همراه مى آورد (و آن اين که) يا خيرى به همراه دارد که هرگز شرى در آن نيست و يا شرى که هيچ گاه نيکى با آن نخواهد بود، پس چه کسى از عمل کننده براى بهشت، به بهشت نزديک تر است و کدام فرد از عمل کننده براى آتش، به آتش و عذاب نزديک تر؟ شما رانده ها و تعقيب شدگان مرگ هستيد (و سرانجام صيد مى شويد) اگر بايستيد شما را دستگير خواهد کرد و اگر فرار کنيد به شما خواهد رسيد ومرگ از سايه شما با شما همراه تر است؛ مرگ با موى پيشانى شما گره خورده ودنيا در پشت سر شما به سرعت درهم پيچيده مى شود (و پايان عمر، دور نيست) برحذر باشيد از آتشى که عمقش زياد و حرارتش شديد است و عذابش پيوسته تجديد مى شود، آن جا محلى است که در آن رحمت وجود ندارد و هيچ سخنى (و درخواستى) از کسى شنيده نمى شود و غم و اندوه هرگز برطرف نمى گردد، اگر مى توانيد خوفتان از خداوند شديد باشد و در عين حال (بسيار) به خدا حسن ظن داشته باشيد (چنين کنيد و) ميان اين دو جمع کنيد، زيرا حسن ظنّ بنده (ى خاص خدا) به پروردگار خويش به اندازه خوفش از اوست و آن ها که بيش از همه به خدا حسن ظن دارند کسانى هستند که بيش از همه از (عذاب) او ترسان اند (و خوف و رجاى آن ها کاملا يکسان است).

بخش چهارم

وَاعْلَمْ ـ يَا مُحَمَّدُ بْنَ أَبِي بَکْرٍ ـ أَنِّي قَدْ وَلَّيْتُکَ أَعْظَمَ أَجْنَادِي فِي نَفْسِي أَهْلَ مِصْرَ، فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِکَ، وَأَنْ تُنَافِحَ عَنْ دِينِکَ وَلَوْ لَمْ يَکُنْ لَکَ إِلاَّ سَاعَةٌ مِنَ الدَّهْرِ، وَلا تُسْخِطِ اللهَ بِرِضَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ، فَإِنَّ فِي اللهِ خَلَفاً مِنْ غَيْرِهِ، وَلَيْسَ مِنَ اللهِ خَلَفٌ فِي غَيْرِهِ. صَلِّ الصَّلاةَ لِوَقْتِهَا الْمُوَقَّتِ لَهَا، وَلا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ، وَلا تُوَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لاِشْتِغَالٍ. وَاعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ.

اى محمد بن ابى بکر! بدان که من تو را سرپرست و والى بزرگ ترين بخش وامّت کشور (اسلام) کردم و آن اهل مصرند، بنابراين شايسته است که با خواسته هاى دلت مخالفت کنى (چراکه جهاد با نفس برترين جهاد است) بر تو لازم است که از دينت دفاع کنى، هرچند بيش از يک ساعت از عمر تو باقى نمانده باشد. هرگز خداوند را براى جلب رضاى کسى از مخلوقاتش به خشم نياور چراکه خداوند جاى همه کس را مى گيرد و کسى نمى تواند جاى او را بگيرد. نماز را در اوقات خودش به جاى آر، نه آن که به هنگام بيکارى در انجامش تعجيل کنى و نه آن که به هنگام اشتغال به کار، آن را تأخير بيندازى و بدان که تمام اعمالت تابع نماز تو خواهد بود (اگر نماز را آن گونه که بايدوشايد و به طور کامل انجام دهى اعمال ديگرت سامان خواهد يافت و در قيامت نيز نخست به نمازت مى نگرند، سپس به ساير اعمالت).

بخش پنجم

وَمِنْهُ: فَإِنَّهُ لا سَوَاءَ، إِمَامُ الْهُدَى وَإِمَامُ الرَّدَى وَوَلِيُّ النَّبِيِّ، وَعَدُوُّ النَّبِيِّ. لَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللهِ (صلي الله عليه و آله) إِنِّي لا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُوْمِناً وَلا مُشْرِکاً؛ أَمَّا الْمُوْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللهُ بِإِيمَانِهِ، وَأَمَّا الْمُشْرِکُ فَيَقْمَعُهُ اللهُ بِشِرْکِهِ. لَکِنِّي أَخَافُ عَلَيْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ، يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ، وَيَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ.

در بخش ديگرى از اين نامه آمده است: امامِ هدايت و امامِ گمراهى هرگز يکسان نيستند همچنين دوستدار پيامبر و دشمن او با هم برابر نخواهند بود. رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به من فرمود: من براى امتم نه از مؤمن مى ترسم و نه از مشرک، چراکه ايمان مؤمن او را از کار خلاف بازمى دارد و مشرک را خداوند به وسيله شرکش (رسوا و) خوار و ذليل مى کند. تنها کسانى که از شرشان براى شما مى ترسم کسانى اند که در دل منافق اند، و در زبان به ظاهر دانا (و مؤمن)، سخنانى مى گويند که شما مى پسنديد؛ ولى اعمالى انجام مى دهند که شما آن را زشت وناپسند مى شماريد.