خطبه 93

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَمِن خُطبَةٍ لَهُ عَلَيهِ السِّلامُ وَ فِيْها يُنَبِّهُ أمِيرُالمُؤْمِنِينَ على فَضْلِهِ وَ عِلْمِهِ وَ يُبَيِّنُ فِتْنَةَ بَنِياُمَيَّةَ

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است که در آن از فضل و آگاهى هاى خود و (عمدتآ) از فتنه هاى بنى اميّه خبر مى دهد

بخش اوّل

أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللهِ، وَالثَّنَاءِ عَلَيْهِ، أَيُّهَا النَّاسُ، فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ، وَلَمْ يَکُنْ لِيَجْتَرِىءَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ کَلَبُهَا. فَاسْأَلُوني قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُوني، فَوَ الَّذِي نَفْسِي بَيَدِهِ لا تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَکُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ، وَ لا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِئَةً وَ تُضِلُّ مِئَةً إِلاَّ أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا، وَ مُنَاخِ رِکَابِهَا، وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا، وَمَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلا، وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتآ. وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُوني وَنَزَلَتْ بِکُمْ کَرَائِهُ الْأُمُورِ، وَ حَوَازِبُ الْخُطُوبِ، لَأَطْرَقَ کَثِيرٌ مِنَ السَّائِلِينَ، وَ فَشِلَ کَثِيرٌ مِنَ الْمَسْؤُولِينَ، وَ ذلِکَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُکُمْ، وَشَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ، وَ ضَاقَتِ الدُّنْيَا عَلَيْکُمْ ضِيقآ، تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ الْبَلاءِ عَلَيْکُمْ، حَتَّى يَفْتَحَ اللهُ لِبَقِيَّةِ الاَْبْرَارِ مِنْکُمْ.

بعد از حمد و ثناى الهى (فرمود:) اى مردم! من چشم فتنه را کور کردم ـ وکسى جز من جرأت اين کار را نداشت! ـ بعد از آن که ظلمتِ فتنه ها، در همه جا گسترده شد و به آخرين درجه شدّت رسيد!
از من سؤال کنيد (و آنچه را درباره سرنوشت خود و آينده مى خواهيد از من بپرسيد) پيش از آن که مرا از دست بدهيد. سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست! از هيچ حادثه اى که از امروز تا دامنه قيامت واقع مى شود از من سؤال نمى کنيد (مگر اين که پاسخ آن را آماده دارم) و همچنين درباره هيچ گروهى که حتّى يک صد نفر را هدايت يا گمراه مى کند، پرسشى نمى کنيد، مگر اين که از دعوت کننده، رهبر و کسى که آن ها را به پيش مى راند، و از جايگاه خيمه و خرگاه و محلّ اجتماع آن ها، و کسانى که از آن ها کشته مى شوند، يا به مرگ طبيعى مى ميرند (از همه اين ها) شما را آگاه مى سازم و اگر مرا از دست دهيد سپس ناراحتى هاى زندگى و مشکلات بر شما فرو بارد (و براى يافتن راه حل به اين و آن متوسّل شويد) بسيارى از پرسش کنندگان سر به زير مى افکنند و در حيرت فرو مى روند (چراکه پاسخ گويى براى اين سؤالات نمى يابند) و بسيارى از مسئولان (و آن ها که مورد پرسش واقع مى شوند) از پاسخ در مى مانند، اين حوادث و بلاها هنگامى روى مى دهد که جنگ بر شما طولانى شود و (براى درهم کوبيدن شما) دامن به کمر زند و دنيا آن چنان بر شما تنگ گردد که ايّام بلا را بسيار طولانى بشمريد و سخت بى تابى کنيد (و اين وضع همچنان ادامه مى يابد) تا زمانى که خداوند، پرچم فتح و پيروزى را براى باقى مانده نيکان شما به اهتزاز درآورد!

بخش دوم

إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ؛ يُنْکَرْنَ مُقْبِلاتٍ، وَيُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ، يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ، يُصِبْنَ بَلَدآ وَ يُخْطِئْنَ بَلَدآ. أَلا وَإِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْکُمْ فِتْنَةُ بَنِي اُمَيَّةَ، فإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ: عَمَّتْ خُطَّتُهَا، وَخَصَّتْ بَلِيَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلاَءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا، وَأَخْطَأَ الْبَلاءُ مَنْ عَمِىَ عَنْهَا. وَايْمُ اللهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوْءٍ بَعْدِي، کَالنَّابِ الضَّرُوسِ: تَعْذِمُ بِفِيهَا، وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا، وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا، وَتَمنَعُ دَرَّهَا، لايَزَالُونَ بِکُمْ حَتَّى لايَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلاَّ نَافِعآ لَهُمْ، أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ.وَ لا يَزَالُ بَلاؤُهُمْ عَنْکُمْ حَتّى لا يَکوُنَ انْتِصارُ أَحَدِکُمْ مِنْهُمْ إلاَّ کَانْتِصارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ، وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ، تَرِدُ عَلَيْکُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً، وَ قِطَعآ جَاهِلِيَّةً، لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدىً، وَ لا عَلَمٌ يُرَى.

هنگامى که فتنه ها روى مى آورد به شکل حق خودنمايى مى کند و هنگامى که پشت مى کند (مردم را از ماهيّت خود) آگاه مى سازد. در حال روى آوردن ناشناخته است و به هنگام پشت کردن شناخته مى شود؛ مانند گردبادها به بعضى از شهرها اصابت مى کند و از بعضى مى گذرد. آگاه باشيد! وحشتناک ترين فتنه ها براى شما ازنظر من، فتنه بنى اميّه است! چراکه فتنه اى است کور و تاريک؛ و حکومت آن فراگير است (و همه تحت فشار آن حکومت ظالم قرار مى گيرند،) ولى بلاى آن ويژه گروه خاصّى است، هرکس در آن فتنه بصير و بينا باشد (و با آن به ستيز برخيزد) بلا دامان او را مى گيرد. و هرکس دربرابر آن نابينا باشد، بلايى به او نمى رسد. به خدا سوگند! بعد از من، بنى اميّه را براى خود زمامداران بدى خواهيد يافت! آن ها همچون شتر شرور و بدخويى هستند که صاحب خود را گاز مى گيرد؛ با دست خود بر سر او مى کوبد و با پا او را دور مى سازد. و از دوشيدن شيرش او را منع مى کند. آن ها به اين وضع ادامه مى دهند (و نيکان ومجاهدان را نابود مى کنند)، مگر اين که در مسير منافع آن ها قرار گيرد، يا لااقل ضررى به آن ها نرساند. بلا و ستم هاى آن ها درباره شما نيز همچنان ادامه خواهد يافت تا آن جا که (هيچ پناهگاهى نيابيد و) استمداد شما از آن ها به استمداد برده اى مانَد که دربرابر ظلم مالک خويش، از او کمک بطلبد؛ يا همچون دوستى که (از تعدّى و احجاف دوست خود) به او پناه برد. (آرى!) فتنه هاى آن ها پشت سر يکديگر بر شما وارد مى شود؛ با قيافه اى زشت و ترسناک و همراه پاره اى از آداب و رسوم جاهليّت؛ در آن زمان نه راهنمايى در آن ميان خواهد بود و نه پرچم نجاتى!

بخش سوم

نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاةٍ، وَ لَسْنَافِيهَا بِدُعَاةٍ، ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اللّهُ عَنْکُمْ کَتَفْرِيجِ الْأَدِيمِ: بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفآ، وَ يَسُوقُهُمْ عُنْفآ، وَيَسْقِيهِمْ بِکَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ لا يَعْطِيهِمْ إِلاَّ السَّيْفَ، وَ لا يُحْلِسُهُمْ إِلاَّ الْخَوْفَ، فَعِنْدَ ذلِکَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ ـ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا ـ لَوْ يَرَوْنَني مَقَامآ وَاحِدآ، وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ، لِأَقَبْلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَومَ بَعْضَهُ فَلا يُعْطُونِيهِ!

هنگامى که آن فتنه هاى کور و تاريک و ظلمانى روى آوَرَد، ما اهل بيت از آن برکناريم و در آن زمان دعوت به حکومت نمى کنيم؛ (اين فتنه ها همچنان ادامه نمى يابد) و بعد از مدّتى خداوند آن ها را از شما جدا مى سازد؛ همچون جدا کردن پوست از گوشت! اين کار به وسيله کسانى انجام مى شود که ذلّت را بر آن ها تحميل مى کنند و آن ها را (به سوى مرگ و نيستى) مى رانند و جام تلخ بلا را در کامشان فرو مى ريزند؛ جز ضربه شمشير، چيزى به آن ها نمى دهند و جز لباس ترس و وحشت بر آن ها نمى پوشانند! در آن زمان، قريش دوست دارد دنيا وآنچه را که در دنياست از دست بدهد، تا يک بار ديگر مرا ببيند (و رهبرى مرا بپذيرد) هر چند زمان آن کوتاه باشد، به اندازه کشتن شترى، تا چيزى را از آن ها بپذيرم که امروز کمى از آن را مى خواهم و آن ها نمى دهند.