خطبه 4

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
وَ هِيَ مِنْ أفْصَحِ کَلاَمِه (عليه السلام)
وَ فِيها يَعِظُ النَّاسَ وَ يَهْدِيهِمْ مِن ضَلاَلَتِهِمْ وَ يُقالُ: «أنَّهُ خَطَبَها بَعْدَ قَتْلِ طَلْحَةَ و الزُّبَيرِ»

از خطبه هاى امام (عليه السلام) و از فصيح ترين سخنان آن حضرت (عليه السلام) است
که در آن، مردم را اندرز مى دهد و از گمراهى، به سوى هدايت مى برد
و گفته مى شود: «اين خطبه را بعد از (جنگ جمل و)
کشته شدن طلحه و زبير ايراد فرموده است»

بخش اوّل

بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْماءِ، وَ تَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْياءِ، وَ بِنا اَفْجَرْتُمْ عَنِ السِّرارِ، وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ الْواعيَةَ، وَ کَيْفَ يُراعِي النَّبْاَةَ مَنْ اَصَمَّتْهُ الصَّيْحَةُ؟ رُبِطَ جَنانٌ لَمْ يُفارِقْهُ الْخَفَقانُ.

به وسيله ما در تاريکى ها (ى جهل و گمراهى و جاهليّت) هدايت يافتيد و به کمک ما به اوج ترقّى رسيديد و در پرتو شعاع ما (خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله) ) صبح سعادت شما درخشيدن گرفت و تاريکى ها پايان يافت، کر باد! گوشى که نداى پند و اندرز را درک نکند و چگونه، کسى که صيحه و فرياد، او را «کر» کرده است مى تواند صداى ملايم (مرا) بشنود؟ (آن کس که فرمان خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله) را زير پا گذاشته، آيا فرمان مرا پذيرا مى شود؟) و مطمئن باد! قلبى که از خوف خدا جدايى نپذيرد (و آماده پذيرش حق باشد).

بخش دوم

ما زِلْتُ اَنْتَظِرُ بِکُمْ عَواقِبَ الْغَدْرِ، وَ اَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ، حَتّى سَتَرَني عَنْکُمْ جِلْبابُ الدِّينِ، وَ بَصَّرَنِيکُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ. اَقَمْتُ لَکُمْ عَلى سُنَنِ الْحَقِّ فِي جَوادِّ الْمَضَلَّةِ، حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لا دَليلَ، وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لا تُميهُونَ.

من همواره منتظر عواقب پيمان شکنى شما بودم و نشانه فريب خوردگان را در شما مى ديدم ولى به دليل استتار شما در لباس دين بود که از شما چشم پوشيدم (و راز شما را افشا نکردم) در حالى که صفاى دل، مرا از درون شما آگاه مى کرد (و از توطئه ها و نيرنگ هاى شما به لطف الهى آگاه بودم). من در کنار جادّه هاى گمراه کننده ايستادم تا شما را به طريق حق رهنمون شوم، در آن هنگام که گرد هم جمع مى شديد و راهنمايى نداشتيد و تشنه رهبر شايسته اى بوديد و براى پيدا کردن اين آب حيات تلاش مى کرديد و به جايى نمى رسيديد.

بخش سوم

اَلْيَوْمَ اُنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْماءَ ذاتَ الْبَيانِ! عَزَبَ رَأْيُ امْرِىءٍ تَخَلَّفَ عَنّي! ما شَکَکْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ اُرِيْتُهُ! لَمْ يُوجِسْ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلامُ خيفَةً عَلى نَفْسِهِ، بَلْ اَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُّهالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ! اَلْيَوْمَ تَواقَفْنا عَلى سَبيلِ الْحقِّ وَ الْباطِلِ. مَنْ وَثِقَ بِماءٍ لَمْ يَظْمَأْ.

من امروز حوادث عبرت انگيز تاريخ را که خاموش است و براى اهل معرفت گوياست براى شما به سخن درمى آورم تا حقايق را فاش کنم، آن کس که از دستورات من تخلّف کند، از حق دور گشته است؛ (زيرا) از زمانى که حق را به من نشان داده اند هرگز در آن ترديد نکرده ام (و نگرانى من هرگز براى خودم نبوده بلکه براى اين بوده که مبادا مردم گمراه شوند همان گونه که) موسى (عليه السلام) هرگز احساس ترس درباره خودش نکرد بلکه از اين مى ترسيد که جاهلان و دولت هاى گمراه غلبه کنند و مردم را به گمراهى بکشانند، امروز ما و شما بر سر دو راهى حق و باطل قرار گرفته ايم (ما به سوى حق مى رويم و شما به راه باطل، چشم باز کرده و در کار خود تجديد نظر کنيد) کسى که اطمينان به آب داشته باشد تشنه نمى شود (و تشنگى هاى کاذب که معمولا هنگام وحشت از فقدان آب، بر انسان چيره مى شود، به سراغ او نمى آيد، همچنين کسى که رهبر و راهنماى مطمئنّى دارد در دام شک و وسوسه هاى شيطان نمى افتد).