خطبه 16

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (عليه السلام)
لَمّا بُويِعَ بِالمَدِينَةِ وَفِيها يُخْبِرُ النَّاسَ بِعِلْمِهِ بِما تَؤُولُ إلَيْهِ أحْوالُهُم وَفِيها يُقَسِّمُهُمْ إلى أقْسامٍ

از سخنان امام (عليه السلام) است
هنگامى که در مدينه با او بيعت کردند، و در آن از سرانجام کار مردم خبر مى دهد و آن ها را به گروه هاى مختلفى تقسيم مى کند.

بخش اول

ذِمَّتي بِما اَقُولُ رَهينَةٌ. وَ اَنَاَ بِهِ زَعيم. اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ، حَجَزَتْهُ التَّقْوى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ. اَلا وَ اِنَّ بَلِيَّتَکُمْ قَدْ عادَتْ کَهَيْئَتِها يَوْمَ بَعَثَ اللّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ. وَ الَّذي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَ لَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ، حَتّى يَعُودَ اَسْفَلُکُمْ اَعْلاکُمْ، وَ اَعْلاکُمْ اَسْفَلَکُمْ، وَ لَيَسْبِقَنَّ سابِقُونَ کانُوا قَصَّرُوا، وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا. وَ اللهِ ما کَتَمْتُ وَ شْمَةً، وَ لا کَذَبْتُ کِذْبَةً، وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهذا الْمَقامِ وَ هذَا الْيَوْمِ.

ذمّه ام در گروى اين سخنان است که مى گويم و من صدق آن را تضمين مى کنم! کسى که عبرت هاى حاصل از سرگذشت پيشينيان و عذاب هاى الهى در مورد آنان، پرده را از مقابل چشم او براى ديدن عقوبت هايى که در انتظارش است، بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى، او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختى ها حفظ مى کند. آگاه باشيد که آزمون ها درست همانند روزى که خداوند، پيامبرش (صلي الله عليه و آله) را مبعوث ساخت براى شما تکرار شده است! به خدايى که پيامبر (صلي الله عليه و آله) را به حق فرستاده سوگند که همه شما به هم مخلوط شده، و غربال مى شويد و همچون محتواى ديگ به هنگام جوشش، زيرورو خواهيد شد آن گونه که افراد پايين نشين، بالا و بالانشينان، پايين قرار خواهند گرفت و آنان که در اسلام پيشگام بوده و برکنار شده بودند بار ديگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حيله و تزوير پيشى گرفتند کنار زده خواهند شد! به خدا سوگند هرگز حقيقتى را کتمان نکرده ام و هيچ گاه دروغى نگفته ام، و موقعيّت امروز را از قبل به من خبر داده اند!

بخش دوم

اَلا وَ اِنَّ الْخَطايا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْها اَهْلُها، وَ خُلِعَتْ لُجُمُها، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّارِ. اَلا وَ اِنَّ التَّقْوى مَطايا ذُلُلٌ، حُمِلَ عَلَيْها اَهْلُها، وَ اُعْطُوا اَزِمَّتَها، فَاَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ. حَقّ وَ باطِل، وِ لِکُلٍّ اَهْلٌ، فَلَئِنْ اَمِرَ الْباطِلُ لَقَديمآ فَعَلَ، وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّما وَ لَعَلَّ، وَ لَقَلَّما اَدْبَرَ شَىْء فَاَقْبَلَ!

آگاه باشيد! گناهان، اسب هاى سرکشى هستند که اهلش را بر آن ها سوار مى کنند و لجام هاى آن ها گرفته مى شود و سرانجام، آنان را در دوزخ سرنگون مى کنند!
آگاه باشيد! تقوا و پرهيزکارى همانند مرکب هاى راهوار و رام و سريع السير است که اهلش را بر آن سوار مى کنند و زمام آن را به دستشان مى سپارند و آنان را به بهشت جاويدان مى رسانند، (هميشه) حق و باطلى وجود دارد و براى هرکدام اهل و طرفدارانى است، اگر باطل حکومت کند جاى تعجّب نيست هميشه چنين بوده است و اگر حق و پيروانش کم باشند (نگران نباشيد) چه بسا افزوده گردند و بر لشکر باطل پيروز شوند (بکوشيد و از فرصت ها استفاده کنيد زيرا) کمتر مى شود که چيزى پشت کند و بار ديگر بازگردد!

بخش سوم

شُغِلَ مَنِ الجَنَّةُ وَ النّارُ اَمامَهُ! ساعٍ سَريع نَجا، وَ طالِبٌ بَطيءٌ رَجا، وَ مُقَصِّرٌ فِى النّارِ هَوى. اَليَمينُ وَ الشَّمالُ مَضَلَّةٌ، وَ الطَّريقُ الْوُسْطى هِىَ الْجادَّةُ، عَلَيْها باقي الْکِتابِ وَ آثارُ النُّبُوَّةِ، وَمِنْها مَنْفَذُ السُّنَّةِ، وَ اِلَيْها مَصيرُ الْعاقِبَةِ. هَلَکَ مَنِ ادَّعى، وَ خابَ مَنِ افْتَرى. مَنْ اَبْدى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ. وَ کَفى بِالْمَرْءِ جَهْلا اَلّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ. لايَهْلِکُ عَلَى الْتَّقْوى سِنْخُ اَصْلٍ، وَ لايَظْمَأُ عَلَيْها زَرْعُ قَوْمٍ. فَاسْتَتِرُوا فى بُيُوتِکُمْ، وَ اَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِکُمْ، وَ التَّوبَةُ مِنْ وَرائِکُمْ، وَ لا يَحْمَدْ حَامِدٌ اِلّا رَبَّهُ، وَ لا يَلُمْ لائِمٌ اِلّا نَفْسَهُ.

کسى که بهشت و دوزخ در پيش روى او قرار گرفته (و به آن ايمان دارد)، از کارهايى که در آن جا سودى نمى بخشد رويگردان است، (و مردم در اين مسير سه گروه اند:) کسانى که سخت مى کوشند و به سرعت پيش مى روند، آن ها اهل نجات اند و گروهى که به کندى گام برمى دارند باز اميد نجاتى دارند و گروهى مقصّرند، که در آتش دوزخ سقوط مى کنند. انحراف به راست و چپ سبب گمراهى و ضلالت است و راه ميانه و مستقيم، جادّه وسيع (الهى) است که ـ قرآن مجيد ـ کتاب جاويدان الهى و آثار نبوّت بر آن قرار دارد و راه ورود به سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله) از همين جاست و پايان کار به آن منتهى مى شود. آن کس که به ناحق ادّعا (ى امامت و ولايت) کند هلاک مى شود (چرا که هم خودش گمراه است و هم ديگران را به گمراهى مى کشاند) و آن کس که با دروغ و افترا (بر خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله)) چنين مقامى را طلب کند محروم مى گردد و به جايى نمى رسد.
و آن کس که (با ادّعاهاى باطل) به مبارزه با حق برخيزد و در برابر آن قد علم کند هلاک خواهد شد! و براى نادانى انسان همين بس که قدر خويش را نشناسد، ريشه درختى که در سرزمين تقوا نشانده شود هرگز نابودى نمى پذيرد و بذر وزراعتى که در اين سرزمين پاشيده شود، هرگز تشنه نمى گردد! در خانه هاى خود پنهان شويد (و در دسته بندى هاى منافقان و نفاق افکنان شرکت نجوييد)! در اصلاح ميان خود بکوشيد (و مردم را با هم آشتى دهيد و صفوف خود را در مقابل منافقان متّحد سازيد)! توبه پيش روى شما و در دسترس تان است (به آن چنگ بزنيد و گذشته خود را جبران کنيد، و در هر حال) هيچ ستايشگرى جز خداوند را نبايدستايش کرد و (در گناه و خطا) جز خويش را نبايد سرزنش نمود!