حکمت های نهج البلاغه شامل ۴۸۰ حکمت است که گزیده سخنان حکمتآمیز امیرالمؤمنین علیه السلام ، پندها و نیز پاسخ پرسشها و گفتارهای کوتاه وی آمده است.
امام (عليه السلام) فرمود: کسى که خود را در مقام پيشوايى و امامت بر مردم قرار مى دهد بايد پيش از تعليم ديگران به تعليم خويش بپردازد و بايد تأديب و تعليم او درباره ديگران پيش از آن که با زبانش باشد با عملش صورت گيرد و کسى که معلّم و ادب کننده خويشتن است از کسى که معلّم و مربّى مردم است به احترام سزاوارتر است. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: نفس هاى انسان گام هاى او به سوى پايان زندگى و مرگ است. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: هر چيزى که قابل شمردن است سرانجام پايان مى گيرد و آنچه مورد انتظار است سرانجام فرامى رسد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: هنگامى که کارها مشتبه شوند (و آينده روشن نباشد) بايد آخرشان را با اوّلشان سنجيد. {1}
در خبرى آمده است که «ضرار بن حمزه ضبائى» {1} به هنگام ورودش بر معاويه و سؤال معاويه از او درباره حالات اميرمؤمنان (عليه السلام) چنين گفت: گواهى مى دهم که من او را در بعضى از مواقف ديدم در حالى که شب پرده تاريک خود را فرو افکنده بود و او در محرابش به عبادت ايستاده، محاسن مبارک را به دست خود گرفته بود و همچون مار گزيده به خود مى پيچيد و از سوز دل گريه مى کرد و مى گفت: اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو، تو خود را به من عرضه مى کنى يا اشتياقت را به من نشان مى دهى (تا مرا به شوق آورى)؟ هرگز چنين زمانى براى تو فرا نرسد (که در دل من جاى گيرى) هيهات (اشتباه کردى و مرا نشناختى) ديگرى را فريب ده، من نيازى به تو ندارم. تو را سه طلاقه کردم؛ طلاقى که رجوعى در آن نيست. زندگى تو کوتاه و مقام تو کم و آرزوى تو را داشتن ناچيز است. آه از کمىِ زاد و توشه (ى آخرت) و طولانى بودن راه و دورى سفر و عظمت (مشکلات) مقصد. {1}
اين بخشى از يک کلام طولانى امام (عليه السلام) است که در پاسخ سؤال کننده شامى بيان فرمود هنگامى که وى پرسيد: آيا رفتن ما به شام به قضا و قدر الهى بود؟ امام (عليه السلام) بيان فرمود: واى بر تو شايد گمان کردى منظورم قضاى لازم و قدر حتمى است (و مردم در کارهايشان مجبورند و اختيارى از خود ندارند) اگر چنين بود، ثواب و عقاب الهى به يقين باطل مى شد و وعده و وعيد ساقط مى گشت. خداوند سبحان بندگانش را امر کرده و به آن ها اختيار بخشيده، و آن ها را نهى کرده و برحذر داشته، تکاليف آسانى بر دوش آنان نهاده و هرگز تکليف سنگينى ننهاده است. در برابرِ (اطاعت) اندک، پاداش کثيرى قرار داده، و هرگز کسى از روى اجبار، او را معصيت نکرده و از روى اکراه اطاعت ننموده است، خدا پيامبران را بيهوده نفرستاده و کتب آسمانى را براى بندگانش عبث نازل نکرده و آسمان ها و زمين و آنچه را که در ميان آن هاست باطل و بى هدف نيافريده است. اين گمان کافران است. واى بر کافران از آتش دوزخ! {1}
امام (عليه السلام) فرمود: حکمت و دانش را فرا گير هرجا که باشد، زيرا حکمت گاهى در سينه منافق است؛ اما در سينه او آرام نمى گيرد تا از آن خارج شود و در کنار حکمت هاى ديگر در سينه مؤمن جاى گيرد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: علم و دانش و حکمت گمشده مؤمن است، بنابراين حکمت را بگير هر چند از اهل نفاق باشد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: قيمت و ارزش هر کس به اندازه کارى است که مى تواند آن را به خوبى انجام دهد. {1} مرحوم سيّد رضى مى گويد: اين از کلماتى است که قيمتى براى آن تصور نمى شود و هيچ سخن حکيمانه اى هم وزن آن نيست و هيچ سخنى نمى تواند هم رديف آن قرار گيرد؛ (قالَ الرَّضىُ: وَ هِي الْکَلِمَةُ الَّتي لا تُصاب لَها قيمَةٌ، وَ لاتُوزَنُ بِها حِکْمَةٌ، وَ لا تُقْرَنُ إلَيْها کَلِمَةٌ).
امام (عليه السلام) فرمود: شما را به پنج چيز سفارش مى کنم که اگر براى تحصيل آن شتران راهوار را به سرعت حرکت دهيد (و به همه جا برويد) سزاوار است: هيچ يک از شما جز به پروردگارش اميدوار نباشد (و دل نبندد). هيچ کس جز از گناه خود نترسد. هيچ کس از شما اگر چيزى را از او پرسيدند که نمى داند، حيا نکند و (صريحآ) بگويد: نمى دانم. و اگر کسى از شما چيزى را نمى دانست از فرا گرفتن آن خجالت نکشد. و بر شما باد که صبر و استقامت پيشه کنيد، زيرا صبر و استقامت، براى ايمان همچون سر است براى تن. تن بى سر فايده اى ندارد همچنين ايمان بدون صبر و استقامت. {1}
امام (عليه السلام) به کسى که او را زياد مدح کرد ولى در دل وى را متهم مى ساخت، فرمود: «من کمتر از آن هستم که تو مى گويى (و بر زبانت جارى مى سازى) و بالاتر از آنم که در دل دارى!». {1}
امام (عليه السلام) فرمود: بازماندگان شمشير، دوام و بقايشان فزون تر و فرزندانشان بيشترند. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: کسى که کلمه «نمى دانم» را ترک کند مواضع آسيب پذير خود را در معرض ضربه هاى خطرناک (مخالفان) قرار داده است. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: رأى و تدبير پير نزد من بهتر از چالاکى جوان است. در روايت ديگرى آمده است: از جنگ جويى جوان بهتر است. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: در شگفتم از کسى که نوميد مى شود در حالى که استغفار با اوست. {1}
ابوجعفر محمد بن على الباقر (عليهما السلام) از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: «در زمين دو امان (دو وسيله نجات) از عذاب الهى بود که يکى از آن ها برداشته شد، دومى را دريابيد و به آن چنگ زنيد؛ اما امانى که برداشته شد وجود رسول الله (صلي الله عليه و آله) بود (که خداوند به برکت وجود او هرگز عذابى بر اين امت نازل نکرد، ولى او از ميان ما رفت) و امانى که باقى مانده «استغفار» است، همان گونه که خداوند متعال مى فرمايد: «تا تو در ميان آن ها هستى خداوند آنان را عذاب نمى کند و تا آنان نيز از گناهان خود استغفار مى کنند، خداوند عذابشان نخواهد کرد». {1} به گفته مرحوم سيّد رضى: «اين استنباط امام يک نمونه از بهترين استفاده ها و لطيف ترين استنباط ها از آيات قرآن کريم است»؛ (قالَ الرَّضىُّ: وَ هذا مِنْ مَحاسِنِ الاْسْتِخْراجِ وَ لَطائِفِ الاْسْتِنْباطِ).
امام (عليه السلام) فرمود: کسى که ميان خود و خدا را اصلاح کند خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد کرد، و کسى که امر آخرتش را اصلاح کند خداوند امر دنيايش را اصلاح مى کند و کسى که در درون وجودش واعظى داشته باشد خداوند حافظى براى او قرار خواهد داد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: فقيه و بصير کامل در دين کسى است که مردم را از رحمت الهى نوميد نسازد و از لطف او مأيوس نکند و از مجازات هاى او ايمن نگرداند. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: اين قلب ها همچون بدن ها ملول و افسرده مى شوند براى رفع ملالت آن ها لطايف حکمت آميز را انتخاب کنيد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: بى ارزش ترين دانش ها آن است که تنها بر زبان متوقف شود (و در عمل ظاهر نگردد) و پرارزش ترين دانش ها آن است که در اعضا و ارکان بدن آشکار شود (و دارنده اش آن را در زندگى خود به کار بندد). {1}
امام (عليه السلام) فرمود: هيچ کس از شما نگويد: خداوندا! به تو پناه مى برم از اين که مرا امتحان کنى، زيرا هيچ کس نيست مگر اين که امتحانى دارد. ولى اگر کسى مى خواهد به خدا پناه برد و دعا کند، از آزمون هاى گمراه کننده به خدا پناه برد، خداوند سبحان مى فرمايد: «بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش شما هستند». معناى اين سخن آن است که خداوند مردم را با اموال و اولادشان آزمايش مى کند تا آن کس که از روزى اش خشمگين است از آن که شاکر و راضى است شناخته شود، هرچند خداوند سبحان به مردم از خودشان آگاه تر است، ولى اين به دليل آن است که کارهايى که موجب استحقاق ثواب و عقاب مى شود ظاهر گردد، زيرا بعضى از مردم (مثلاً) پسر را دوست دارند و از فرزندان دختر ناخشنودند و بعضى افزايش مال را مى خواهند و از نقصان آن ناراحت اند (هيچ يک از اين نيات سبب پاداش و کيفر نمى شود مگر زمانى که در ميدان عمل آشکار گردد). {1} مرحوم سيّد رضى مى گويد: «آنچه امام (عليه السلام) در اين بيان آورده از تفسيرهاى عميق و پيچيده اى است که از آن حضرت شنيده شده است»؛ (قالَ الرَّضيٌ: وَهذا مِنْ غَريبِ ما سُمِعَ مِنْهُ فِي التَّفْسيرِ).
از آن حضرت پرسيدند: خير و نيکى چيست؟ امام (عليه السلام) فرمود: خير و خوبى اين نيست که مالت فراوان و فرزندانت زياد شوند، خير اين است که علمت زياد و حلمت فزون گردد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات کنى، هرگاه کار نيکى از تو صادر شد خدا را سپاس گويى و اگر گناهى سرزد استغفار کنى، دنيا فقط براى دو کس خوب است: کسى که گناهانى کرده و مى خواهد با توبه جبران کند و کسى که با سرعت به سراغ کارهاى خير مى رود. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: عملى که توأم با تقواست کم نيست (هرچند ظاهرآ کم باشد) چگونه عملى که مقبول درگاه خداست کم است؟! {1}
امام (عليه السلام) فرمود: نزديک ترين مردم به پيامبران، کسانى هستند که از همه به تعليمات آن ها آگاه ترند (و در سايه اين آگاهى به آن جامه عمل مى پوشانند) سپس امام (عليه السلام) اين آيه را تلاوت کرد: «شايسته ترين و نزديک ترين مردم به ابراهيم آن ها هستند که از او پيروى کردند و نيز اين پيامبر و مؤمنان به اين پيامبر». به يقين دوست محمد (صلي الله عليه و آله) کسى است که خدا را اطاعت کند، هرچند پيوند نسبى اش دور باشد و دشمن محمد کسى است که خدا را نافرمانى کند هرچند قرابت او نزديک باشد. {1}