حکمت های نهج البلاغه شامل ۴۸۰ حکمت است که گزیده سخنان حکمتآمیز امیرالمؤمنین علیه السلام ، پندها و نیز پاسخ پرسشها و گفتارهای کوتاه وی آمده است.
امام (عليه السلام) صداى يکى از خوارج را شنيد که مشغول عبادت شبانه بود و قرآن تلاوت مى کرد، فرمود: خواب توأم با يقين و ايمان، بهتر از نمازى است که همراه با شک باشد! {1}
امام (عليه السلام) فرمود: هنگامى که خبرى را مى شنويد در آن بينديشيد (و حقيقت محتواى آن را درک کنيد) تا آن را به کار بنديد نه اين که تفکر فقط براى نقل به ديگران باشد، زيرا راويان علم بسيارند و رعايت کنندگان آن کم! {1}
امام (عليه السلام) شنيد: مردى مى گويد: (إِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) فرمود: اين که مى گوييم «إِنّا لِلّهِ» اقرار به اين است که ما مملوک خداييم و اين که مى گوييم «وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» اقرار به اين است که همه سرانجام از دنيا مى رويم (و به آخرت مى پيونديم). {1}
گروهى دربرابر امام (عليه السلام) او را مدح کردند، امام (عليه السلام) فرمود: خداوندا! تو به من از خودم آگاه ترى و من به خودم از آن ها آگاه ترم. خداوندا! ما را بهتر از آنچه آن ها گمان مى کنند قرار ده و آنچه را که (درباره ما) نمى دانند بر ما ببخش. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: برآوردن حاجات مردم کامل نمى شود مگر با سه چيز: کوچک شمردنش تا بزرگ گردد، و مکتوم داشتنش تا آشکار شود، و تعجيل در آن تا گوارا گردد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: زمانى بر مردم فرامى رسد که تنها حيله گرانِ سخن چين، مقرّب اند و تنها فاجرانِ بدکار، ظريف و لطيف شمرده مى شوند و افراد باانصاف، ضعيف و ناتوان محسوب خواهند شد. در آن زمان کمک به نيازمندان خسارت و ضرر، و صله رحم (که حق مسلم خويشاوندان است) منت، و عبادت (که وظيفه هر انسانى در پيشگاه خداست) وسيله برترى جويى بر مردم خواهد بود. در آن زمان حکومت با مشورت زنان و فرمانروايى کودکان و تدبير خواجه هاست. {1}
لباس کهنه و وصله دارى براندام آن حضرت ديده شد، کسى درباره آن سؤال کرد (که چرا امام (عليه السلام) با داشتن امکانات، چنين لباسى را براى خود انتخاب کرده است؟). امام (عليه السلام) فرمود: قلب به سبب آن خاضع مى شود و نفس سرکش با آن رام مى گردد و مؤمنان به آن اقتدا مى کنند (و از آن سرمشق مى گيرند). دنيا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه مختلف اند، لذا کسى که دنيا را دوست بدارد و به آن عشق ورزد آخرت را دشمن مى دارد و با آن دشمنى مى کند. اين دو به منزله مشرق و مغرب اند و انسان همچون کسى که در ميان اين دو در حرکت است هر زمان به يکى نزديک شود از ديگرى دور مى گردد و اين دو همچون دو همسر يک مردند (که معمولاً با هم رقابت شديد دارند). {1}
«نوف بکالى» مى گويد: اميرمؤمنان (عليه السلام) را در يکى از شب ها ديدم که براى عبادت از بستر خود خارج شده بود. نگاهى به ستارگان آسمان افکند سپس به من فرمود: اى نوف! خوابى يا بيدار؟ عرض کردم: بيدارم. امام (عليه السلام) فرمود: اى نوف! خوشا به حال زاهدان در دنيا که راغب در آخرت اند، همان ها که زمين را فرش و خاک آن را بستر و آبش را نوشيدنى گواراى خود قرار دادند. قرآن را همچون لباس زيرين و دعا را همچون لباس رويين خويش ساختند سپس دنيا را به روش مسيح سپرى کردند. اى نوف! داود (پيامبر) (عليه السلام) در چنين ساعتى از خواب برخاست و گفت: اين همان ساعتى است که هيچ بنده اى در آن دعا نمى کند جز اين که به اجابت مى رسد مگر آن که مأمور جمع آورى ماليات (براى حاکم ظالم) باشد يا جاسوس گزارشگر يا مأمور انتظامى اش، و يا نوازنده طنبور يا طبل باشد. {1} مرحوم سيّد رضى «عَرْطَبه» را به «طنبور» و «کَوْبه» را به «طبل» تفسير کرده و مى افزايد: بعضى به عکس گفته اند: «عَرْطَبه» «طبل» است و «کَوْبه» «طنبور»؛ (وَهِيَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ کَوْبَةٍ وَهِيَ الطَّبْلُ. وَقَدْ قِيلَ أَيْضاً: إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ وَالْکَوْبَةَ الطُّنْبُورُ).
امام (عليه السلام) فرمود: خداوند فرايضى را بر شما واجب کرده، آن ها را ضايع نکنيد و حدود و مرزهايى براى شما تعيين کرده، از آن فراتر نرويد و شما را از امورى نهى کرده است حرمت آن ها را نگاه داريد و درباره امورى ساکت شده است نه به علّت فراموش کارى (بلکه به دليل مصالحى که در سکوت درباره آن ها بوده است) بنابراين خود را درمورد آن ها به زحمت نيفکنيد (و با سؤال درباره آن ها بار تکليف خود را سنگين نگردانيد). {1}
امام (عليه السلام) فرمود: مردم چيزى از امور دينشان را براى اصلاح دنيايشان ترک نمى کنند مگر اين که خداوند زيان بارتر از آن را به روى آن ها مى گشايد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: چه بسيار دانشمندى که جهلش او را کشته، در حالى که علمش با اوست؛ اما به حالش سودى نمى بخشد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: در درون سينه اين انسان قطعه گوشتى است که به رگ مخصوصى آويخته شده و عجيب ترين اعضاى او و همان قلب وى است، اين شگرفى به علت آن است که صفاتى از حکمت و ضد حکمت در آن جمع است، پس هرگاه آرزوها (ى افراطى) در آن ظاهر شود (حالت طمع به او دست مى دهد و) طمع او را ذليل و خوار مى کند و هنگامى که طمع در آن به هيجان آيد به دنبال آن حرص، او را به هلاکت مى کشاند و هنگامى که يأس بر آن غالب گردد تأسف او را از پاى درمى آورد و هرگاه غضب بر آن مستولى گردد خشمش فزونى مى گيرد (و دست به هر کار خلافى مى زند) و اگر بيش از حد (از کسى يا چيزى) راضى شود (و به آن اطمينان پيدا کند) جانب احتياط را از دست مى دهد و هرگاه ترس بر آن غالب شود احتياط کارى (افراطى) او را به خود مشغول مى دارد و هر زمان کار بر او آسان گردد در غفلت و بى خبرى فرو مى رود و هر وقت مالى به دست آورد بى نيازى او را به طغيان وامى دارد و اگر مصيبتى به او برسد بى تابى او را رسوا مى سازد و اگر فقر، دامنش را بگيرد، مشکلات (ناشى از آن)، او را به خود مشغول مى دارد و اگر گرسنگى پيدا کند ضعف، زمين گيرش مى کند و چنانچه پرخورى کند شکم پرورى او را به رنج انداخته، راه نفس را بر او مى بندد و (به طور کلى) هرگونه کمبود (و تفريط) به او زيان مى رساند و هرگونه افراط او را فاسد مى کند. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: ما تکيه گاه ميانه هستيم؛ (بايد) عقب افتادگان به آن ملحق شوند و تندروان به سوى آن بازگردند. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: فرمان خدا را تنها کسى مى تواند اجرا کند که نه سازش کار باشد (و اهل رشوه) و نه تسليم و ذليل (در مقابل ديگران) و نه از طمع ها پيروى کند. {1}
به هنگام بازگشت اميرمؤمنان على (عليه السلام) از ميدان صفين، «سهل بن حنيف» در کوفه چشم از دنيا فروبست در حالى که محبوب ترين مردم نزد امام (عليه السلام) بود. امام (عليه السلام) فرمود: حتى اگر کوهى مرا دوست بدارد از هم مى شکافد و فرو مى ريزد! سيّد رضى مى گويد: معناى اين سخن آن است که شدايد و مصائب، به سرعت به سراغ دوستان ما مى آيند و اين سرنوشت تنها در انتظار پرهيزکاران و نيکان و برگزيدگان و خوبان است. اين سخن همانند سخن ديگرى است که از امام (عليه السلام) نقل شده است که فرمود : هرکس ما اهل بيت را دوست دارد بايد پوشش فقر را براى خود مهيا سازد (و آماده انواع محروميت ها و گرفتارى ها) گردد. سيد رضى در پايان مى گويد: گاهى براى اين کلام تفسير ديگرى کرده اند که اين جا جاى شرح آن نيست. {1} * * *
امام (عليه السلام) فرمود: هيچ مال و سرمايه اى پردرآمدتر از عقل نيست، و نه هيچ تنهايى وحشتناک تر از عُجب و خودبينى، هيچ عقلى همچون عاقبت انديشى نيست و نه هيچ بزرگوارى و شخصيتى همچون تقوا، هيچ همنشينى همچون حُسن خلق نيست و هيچ ميراثى به پاى ادب نمى رسد، هيچ راهبرى همچون توفيق نيست و نه هيچ تجارتى مانند عمل صالح، (سودآور،) هيچ سودى همچون ثواب الهى و هيچ پرهيزکارى اى همچون پرهيز از شبهات نيست، هيچ زهدى همچون بى اعتنايى به حرام نيست و نه هيچ علم و دانشى همچون تفکر، هيچ عبادتى همچون اداى فرائض و واجبات نيست و نه هيچ ايمانى مانند حيا و صبر، هيچ ارزش و اعتبارى (براى انسان) همچون فروتنى و هيچ شرافتى چون علم و دانش نيست، هيچ عزتى چون حلم نيست و هيچ پشتيبانى مطمئن تر از مشورت نخواهد بود. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: هنگامى که صلاح و نيکى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر کسى در اين حال به ديگرى که از او گناهى ظاهر نشده، گمان بد برد به او ستم کرده است و هنگامى که فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هرکس به ديگرى گمان خوب برد خود را فريب داده است! {1}
کسى به امام (عليه السلام) عرض کرد: اى اميرمؤمنان! حال شما چگونه است؟ امام (عليه السلام) فرمود: چگونه خواهد بود حال کسى که با بقاى خود فانى مى شود و با سلامت خود بيمار مى گردد و در حالى (يا در جايى) که خود را در امان مى بيند مرگ دامانش را مى گيرد؟ {1}
امام (عليه السلام) فرمود: چه بسيارند کسانى که به سبب نعمتى که به آن ها داده شده در غفلت فرو مى روند و به سبب پرده پوشى خدا درباره آن ها، مغرور مى گردند و براثر تعريف و تمجيد از آنان، فريب مى خورند و خداوند هيچ کس را با چيزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت ها و ترک عقوبت) آزمايش نکرده است. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: دو کس درباره من هلاک شدند: دوست غلو کننده و دشمن کينه توز! {1}
امام (عليه السلام) فرمود: از دست دادن فرصت مايه غم و اندوه است. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: دنيا مانند مار (خوش خط و خال) است که به هنگام لمس کردن نرم به نظر مى رسد در حالى که سم کشنده در درون آن است (به همين دليل) مغرورِ نادان به سوى آن مى رود و خردمند عاقل از آن حذر مى کند. {1}
از امام (عليه السلام) درمورد قريش سؤال شد. امام (عليه السلام) فرمود: اما بنى مخزوم، گل هاى قبيله قريش اند که ما دوست داريم با مردانشان هم سخن شويم و با زنانشان ازدواج کنيم، اما طايفه بنى عبد شمس، از همه بدانديش تر و بخيل ترند، اما ما (طايفه بنى هاشم) از همه آن ها نسبت به آنچه در دست داريم بخشنده تريم و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتر؛ جمعيت آن ها بيشتر و مکرشان فزون تر و زشت ترند و ما فصيح تر و دلسوزتر و زيباتريم. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: چقدر اين دو عمل با هم متفاوت اند: عملى که لذتش مى رود و عواقب سوء آن باقى مى ماند و عملى که زحمتش مى رود و اجر و پاداشش باقى است. {1}