حکمت های نهج البلاغه شامل ۴۸۰ حکمت است که گزیده سخنان حکمتآمیز امیرالمؤمنین علیه السلام ، پندها و نیز پاسخ پرسشها و گفتارهای کوتاه وی آمده است.
کسى از آن حضرت تقاضا کرد که ايمان را برايش توصيف کند؛ امام (عليه السلام) فرمود: فردا نزد من بيا تا در حضور جمع، تو را از آن آگاه سازم که اگر گفته ام را فراموش کردى ديگرى آن را براى تو حفظ کند، زيرا سخن همچون شترِ فرارى است که بعضى ممکن است آن را پيدا کنند و بعضى آن را نيابند. {1} مرحوم سيّد رضى به دنبال اين گفتار حکيمانه مى افزايد: آنچه امام (عليه السلام) (فرداى آن روز) در پاسخ اين سؤال کننده بيان فرمود، همان است که ما در همين باب کلمات قصار به عنوان «الاْيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ» (حکمت 31) آورديم. (پيش از اين به عنوان «عَلى أرْبَعِ دَعائِم» آورده شده است). (وَ قَدْ ذَکَرنا ما أجابَهُ بِهِ فيما تَقَدَّمَ مِنْ هذَا الْبابِ وَ هُوَ قَوْلُهُ: «الإِيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ»).
امام (عليه السلام) فرمود: اى فرزند آدم! غم و اندوهِ روزى را که نيامده بر آن روز که در آن هستى تحميل مکن، چرا که اگر آن روز، از عمرت باشد خداوند روزىِ تو را در آن روز مى رساند (و اگر نباشد، اندوه چرا؟). {1}
امام (عليه السلام) فرمود: دوست خود را در حد اعتدال دوست بدار، چرا که ممکن است روزى دشمنت شود و با دشمنت نيز در حد اعتدال دشمنى کن، زيرا ممکن است روزى دوست تو شود. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: مردم در دنيا دو گروه اند: گروهى تنها براى دنيا تلاش مى کنند و دنيايشان آنان را از آخرتشان بازداشته است. براى بازماندگان خود از فقر وحشت دارند ولى از فقر خويش (براى جهان ديگر) خود را در امان مى دانند، از اين رو عمر خود را در منافع ديگران فانى مى سازند (و دست خالى به آخرت مى روند). گروه ديگر براى آنچه بعد از دنياست تلاش مى کنند؛ سهم آنان بدون نياز به کار و کوشش فراوان از دنيا به آن ها مى رسد. چنين کسانى هر دو سود را برده اند و هر دو سرا را با هم مالک شده اند. آن ها در درگاه خدا آبرومندند و هر چه بخواهند خداوند از آن ها دريغ نمى دارد. {1}
روايت شده است که در ايام خلافت عمر بن الخطاب، در حضور او از زيورهاى کعبه و کثرت آن سخن به ميان آمد. گروهى (به عمر) گفتند: اگر آن ها را مى گرفتى (و مى فروختى) و با آن، لشکرهاى مسلمين را مجهز مى ساختى، اجر آن بيشتر بود. کعبه چه احتياجى به اين زيورها دارد؟ به دنبال آن، عمر تصميم به اين کار گرفت و از اميرمؤمنان (عليه السلام) دراين باره سؤال کرد. امام (عليه السلام) در پاسخ او فرمود: اين قرآن بر پيامبر (صلي الله عليه و آله) نازل شد در حالى که چهار نوع مال وجود داشت: اموال مسلمانان،که آن ها را (طبق دستور قرآن) به عنوان ارث مطابق سهام خاص در ميان ورثه تقسيم فرمود، و «فىء» (غنائمى که از طريق جنگ يا غير جنگ به دست آمده بود) که آن را بين مستحقانش تقسيم کرد، و خمس، که آن را در موارد خود قرار داد، و صدقات (زکوات)، که آن را در آن جا که لازم بود مقرر داشت (و در ميان مستحقانش تقسيم فرمود). و در آن زمان زيورهاى کعبه وجود داشت و خدا آن را به همان حال باقى گذاشت (و حکم خاصى براى تقسيم آن بيان نکرد) و اين امر نه از روى فراموشى بود و نه به دليل مخفى بودن مکان آن، بنابراين تو نيز آن را به همان حال که خدا و پيامبرش قرار داده اند باقى بگذار (و از تصرف در آن صرف نظر کن). عمر (هنگامى که گفتار امام (عليه السلام) را شنيد) عرض کرد: اگر تو نبودى رسوا مى شديم. و زيورهاى کعبه را به حال خود واگذاشت. {1}
روايت شده است که دو نفر را خدمت امام (عليه السلام) آوردند که هر دو از بيت المال سرقت کرده بودند. يکى از آن دو، برده اى متعلق به بيت المال بود و ديگرى متعلق به بعضى از مردم. امام (عليه السلام) فرمود: «اما اين يکى (برده بيت المال) خودش مال خداست و حدى بر او نيست (چرا که) بخشى از مال خداوند، بخش ديگر را خورده است! و اما آن ديگرى بايد حد شديد بر او جارى شود (منظور از حد شديد همان حدّ سرقت است)، و به دنبال آن دستور داد) دست او را قطع کردند. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: اگر در برابر اين لغزشگاه ها، گام هايم استوار شود امورى را تغيير خواهم داد (و بدعت هايى را که گذاشته اند از ميان خواهم برد). {1}
امام (عليه السلام) فرمود: يقين بدانيد که خدا براى بنده اش ـ اگرچه بسيار چاره جو و سخت کوش و در طرح نقشه ها قوى باشد ـ بيش از آنچه در کتاب الهى براى او (از روزى) مقدر شده قرار نداده است و (به عکس) ـ هر چند بنده اش ناتوان و کم تدبير باشد ـ ميان او و آنچه برايش در کتاب الهى مقرر گشته مانع نگرديده است و کسى که از اين حقيقت آگاه باشد و به آن عمل کند از همه مردم، آسوده خاطرتر و پرمنفعت تر است و آن کس که آن را ترک کند و در آن شک و ترديد داشته باشد، از همه مردم، گرفتارتر و زيان کارتر است و چه بسيارند افرادى که مشمول نعمت (الهى) هستند؛ اما اين نعمت مقدمه بلاى هلاکت ايشان محسوب مى شود و چه بسيارند افرادى که در بلا و سختى قرار دارند اما اين بلا وسيله اى براى آزمايش و تکامل آن هاست. بنابراين اى کسى که مى خواهى از اين گفتار بهره گيرى! بر شکرت بيفزا و از شتاب (براى به دست آوردن دنيا) بکاه و هنگامى که به آخرين حد روزى خود مى رسى قانع باش. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: علم خويشتن را جهل، و يقينتان را شک قرار ندهيد، آن گاه که عالم و آگاه شديد عمل کنيد و زمانى که يقين کرديد اقدام نماييد (تا علم و يقين شما پايدار بماند). {1}
امام (عليه السلام) فرمود: طمع، (انسان را) به سرچشمه آب وارد مى کند و او را تشنه بازمى گرداند و ضامنى است که هرگز وفا نمى کند و بسيار مى شود که نوشنده آب پيش از آن که سيراب گردد، آب گلوگيرش مى شود (و هلاک مى گردد) و هر اندازه ارزش چيزى بيشتر باشد به گونه اى که افراد براى به دست آوردن آن با يکديگر به رقابت برخيزند، به همان اندازه مصيبت از دست رفتنش بيشتر است. آرزوها (ى دور و دراز) چشم بصيرت را کور مى کند و گاه سود به سراغ کسى مى رود که او به دنبالش نيست! {1}
امام (عليه السلام) عرضه مى دارد: با رپروردگارا! به تو پناه مى برم از اين که ظاهرم را در چشم ها نيکو جلوه دهى و باطنم را در پيشگاهت زشت سازى؛ (خداوندا! چنان نباشم که) خوش بينى مردم را به خودم در آنچه تو از آن آگاهى جلب کنم (در حالى که در باطن چنين نباشم و از طريق ريا خود را در صف نيکان معرفى کنم)، ظاهر خوبم را براى مردم آشکار سازم و اعمال بدم را فقط تو بدانى، تا به بندگانت نزديک گردم و از رضا و خشنودى تو دور شوم. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: نه، سوگند به کسى که ما را در بقاياى شب تاريک نگه داشت؛ شبى که لبخند سپيده دمش از روزى روشن پرده برداشت، که چنين و چنان نبوده است. (هدف از ذکر اين عبارت تنها بيان سوگند زيبا و جالب امام (عليه السلام) است). {1}
امام (عليه السلام) فرمود: کار کمى که (با نشاط) آن را ادامه دهى اميدبخش تر از کار زياد و خسته کننده است. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: هنگامى که نافله ها (مستحبات) به فرائض (واجبات) زيان رساند، آن ها را ترک گوييد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: کسى که دورى سفر (آخرت) را به خاطر داشته باشد خود را مهيا مى سازد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: تفکر و انديشه همچون ديدن با چشم نيست، چرا که گاه چشم، به صاحبش دروغ مى گويد؛ ولى عقل (سليم) به کسى که از آن راهنمايى بخواهدغشّ و خيانت نمى کند. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: ميان شما و موعظه، پرده اى از غفلت (و غرور) وجود دارد (که مانع تأثير آن است). {1}
امام (عليه السلام) فرمود: نادان هاى شما (پيوسته) بر اعمال خلاف خود مى افزايند و دانشمندانتان امروز و فردا مى کنند. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: علم و آگاهى، راه را بر (بهانه جويان و) آن ها که تعلّل مى ورزند بسته است. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: آن کس که زمانش پايان گرفته، خواهان مهلت است و آن کس که مهلت دارد (در انجام کارهاى نيک و ترک گناه) کوتاهى مى کند. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: هرگز مردم درباره چيزى نگفتند: «خوشا به حال آن»؛ جز اين که روزگار روز بدى را براى او پنهان (و فراهم) کرد. {1}
از امام (عليه السلام) درباره (قضا و) قدر سؤال کردند، امام (عليه السلام) فرمود: راه تاريکى است در آن گام ننهيد، درياى ژرفى است در آن وارد نشويد و از پنهان الهى است، براى دستيابى به آن خود را به زحمت نيفکنيد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: هرگاه خداوند بنده اى را (به سبب گناهانش) پست بشمرد علم را از او دريغ مى دارد. {1}
امام (عليه السلام) فرمود: در گذشته برادرى الهى و دينى داشتم (که وصفش چنين بود): آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مى داد کوچکى دنيا در نظر او بود. او از تحت حکومت شکم خارج بود، از اين رو آنچه نمى يافت اشتهايش را نداشت (و به دنبال آن نمى رفت) و آنچه را که مى يافت زياد مصرف نمى کرد. بيشتر اوقات زندگانى اش ساکت بود و (در عين حال) اگر سخنى مى گفت بر گويندگان چيره مى شد و عطش سؤال کنندگان را فرو مى نشاند. (به دليل نهايت تواضع، بر حسب ظاهر) انسان ضعيفى بود و مردم نيز او را ضعيف مى شمردند؛ ولى هرگاه کار مهم و جدى به ميان مى آمد همچون شير بيشه مى خروشيد و مانند مار بيابانى به حرکت درمى آمد. پيش از حضور در مجلس داورى، دليلى اقامه نمى کرد. هيچ کس را براى کارى که انجام داده، در آن جا که امکان داشت عذرى داشته باشد ملامت نمى کرد تا عذر او را بشنود. او هرگز از درد خود جز هنگام بهبودى شکايت نمى کرد. همواره سخنى مى گفت که خود انجام مى داد وچيزى را که انجام نمى داد نمى گفت. اگر در سخن گفتن مغلوب مى شد هرگز در سکوت، کسى بر او غلبه نمى يافت. او به شنيدن حريص تر بود تا گفتن. او چنان بود که هرگاه دو کار برايش پيش مى آمد انديشه مى کرد که کدام به هوا و هوس نزديک تر است، با آن مخالفت مى ورزيد (و آن را که خلاف هواى نفس بود مقدم مى شمرد، اگر مى خواهيد راه سعادت و نجات را پيدا کنيد) بر شما باد که اين صفات را تحصيل کنيد، پيوسته با آن باشيد و از يکديگر در داشتن آن ها سبقت بگيريد و اگر نمى توانيد همه آن ها را انجام دهيد (به مقدار توان انجام دهيد و) بدانيد که انجام دادن مقدار کم بهتر از ترک بسيار است. {1}