نامه‌های نهج‌البلاغه ۷۹ بخش دارد که از ۱۲ وصیت‌نامه، سفارش و بخش‌نامه و ۲ فرمان، یک دعا، یک پیمان‌نامه و ۶۳ نامه مکتوب تشکیل شده است. مخاطبان نامه ها عموما کارگزاران حکومتی، فرماندهان نظامی و ماموران مالیاتی بودند، بیشتر به مسائل حکومت‌داری و نحوه تعامل مسئولین حکومتی با مردم پرداخته شده است. با وجود اینکه این نامه‌ها از طرف حضرت علی علیه السلام به عنوان حاکم به حکمرانان و مسئولین حکومتی نوشته شده است.
نامه به امام حسن علیه السلام ، نامه‌ی فرمان مالک اشتر و نامه به عثمان بن حنیف از معروف‌ترین نامه‌های نهچ‌البلاغه هستند.

فهرست نامه‌های نهج البلاغه

      نامه 6 - به معاويه 1

      از نامه هاى امام (عليه السلام) است به معاويه (بيعتى که مردم در مدينه با من کردند، براى تو که در شام بودى الزام آور است، زيرا) همان کسانى که با ابوبکر و عمر و عثمان بيعت کردند با همان شرايط با من بيعت نمودند، بنابراين نه حاضران اختيار فسخ يا مخالفت با آن را دارند و نه کسى که غايب بوده حق رد کردن آن را دارد. شورا تنها از آنِ مهاجران و انصار است، هرگاه همگى کسى را برگزيدند و امامش ناميدند، خداوند از او راضى وخشنود است؛ بنابراين اگر کسى از فرمان آن ها با بدگويى يا بدعتى خارج گردد، مسلمانان او را به جاى خود بازمى گردانند، و اگر امتناع ورزد، با او پيکار مى کنند، چراکه از غير مسير مؤمنان تبعيت کرده و خدا او را در بيراهه رها مى سازد. اى معاويه! به جانم سوگند اگر با نگاه عقل بنگرى نه با چشم هواوهوس، مرا از همه مبرّاتر درباره خون عثمان مى يابى و خواهى دانست که من به کلّى از آن برکنار بودم مگر اين که در مقام تهمت برآيى و چنين نسبت ناروايى را به من بدهى. اگر چنين است هر تهمتى مى خواهى بزن، والسلام.

      نامه 11 - سفارشي به سپاهي که به سوي دشمن فرستاد

      از وصايا و سفارش هاى امام (عليه السلام) است به سپاهى که آن ها را به سوى دشمن فرستاد هنگامى که به دشمن رسيديد يا دشمن به سراغ شما آمد، لشکرگاه خود را در جلوى تپه ها يا دامنه کوهها يا کنار نهرها قرار دهيد تا سبب حفاظت و ايمنى شما گردد و بهتر بتوانيد از پيش رو به دفاع بپردازيد و بايد همواره پيکار شما با دشمن از يک سو يا دوسو باشد (نه بيشتر زيرا تعدّد جهات باعث تجزيه لشکر و تشتت قوا و آسيب پذيرى آن مى شود) مراقبان و ديدبان هايى بر قلّه کوه ها وروى تپّه ها و بلندى ها قرار دهيد، مبادا دشمن از جايى که محل خطر يا مورد اطمينان شماست ناگهان به شما حمله کند. و بدانيد که مقدّمه لشکر چشم هاى لشکرند، و چشم هاى مقدّمه، پيشگامان و نيروى اطلاعاتى لشکرند. از پراکندگى و تفرقه به شدّت بپرهيزيد؛ بنابراين هنگامى که توقف کرديد وپياده شديد، همه با هم پياده شويد و هرگاه کوچ کرديد همه با هم کوچ کنيد و هنگامى که پرده هاى تاريکى شب شما را پوشاند، نيزه داران را با نيزه به صورت دايره اى در اطراف لشکر قرار دهيد (و لشکر در وسط آن استراحت کند) ولى خوابتان بايد بسيار سبک و کوتاه باشد همچون شخصى که آب را جرعه جرعه مى نوشد و يا مضمضه مى کند.

      نامه 12 - سفارشي به معقل پسر قيس رياحي

      از وصايا و سفارش هاى امام (عليه السلام) است به معقل بن قيس رياحى، در آن هنگام که او را با سه هزار نفر به عنوان مقدمه لشکر خويش به سوى شام فرستاد تقواى الهى را پيشه کن، همان خدايى که سرانجام بايد به لقاى او برسى وعاقبتى جز حضور در پيشگاهش ندارى. جز با کسى که با تو بجنگد پيکار مکن، صبح و عصر که هوا خنک است، لشکر را به حرکت درآور و به هنگام گرمى روز به آن ها استراحت ده و در پيمودن راه، آرامش و رفاه لشکر را در نظر بگير، در ابتداى شب حرکت مکن چراکه خداوند شب را وسيله آرامش قرار داده و آن را براى توقف تعيين کرده، نه کوچ کردن؛ بنابراين شب هنگام بدنت را آرام ساز و مرکب ها را نيز آسوده بگذار و پس از توقف، به هنگام سحرگاه يا وقتى که سپيده مى دمد به يارى خدا حرکت کن و هنگامى که دشمن را ملاقات کردى، در وسط ياران و قلب سپاهت قرار گير، نه آنقدر به دشمن نزديک شو، مانند کسى که مى خواهد آتش جنگ را برافروزد و نه آنقدر دورى کن، همانند کسى که از جنگ مى ترسد. (اين گونه باش) تا فرمان من به تو برسد، مبادا عداوت شخصى شما با دشمن سبب شود که پيش از دعوت آن ها به صلح و اتمام حجت، جنگ را آغاز کنيد.

      نامه 14 - سفارشي به سپاهش، پيش از رويارويي با دشمن در صفين

      از وصايا و سفارش هاى امام (عليه السلام) است به لشکرش پيش از روبه رو شدن با دشمن در صفين با آن ها نجنگيد تا آن ها جنگ را آغاز کنند، زيرا بحمدالله شما داراى حجت ودليل هستيد (شما پيرو امام و پيشوايى هستيد که خدا و خلق بر آن اتفاق دارند)، بنابراين اگر آن ها آغازگر جنگ باشند، حجت و دليل ديگرى براى شما بر ضد آن هاست. و هنگامى که به اذن خدا دشمن شکست خورد فراريان را نکشيد، و بر ناتوان ها ضربه اى وارد نکنيد، و مجروحان را به قتل نرسانيد، زنان را با اذيت و آزار به هيجان نياوريد، هر چند آن ها به شما دشنام دهند و به سرانتان بدگويى کنند، زيرا آن ها ازنظر قوا ناتوان و ازنظر روحيّه و عقل و خرد ضعيف اند و در آن زمان که زنان مشرکان (در عصر پيامبر) به ما بدگويى مى کردند و دشنام مى دادند (ازسوى آن حضرت) دستور داده مى شد که از آزار و اذيت آن ها خوددارى کنيم، حتى در زمان جاهليّت اگر مردى دست به روى زنى بلند مى کرد و سنگى به سوى او پرتاب مى نمود و يا او را با چوب مى زد، همين امر باعث ننگ او و فرزندانش مى شد!

      نامه 18 - به عبدالله پسر عباس، کارگزار امام در بصره

      از نامه هاى امام (عليه السلام) است به عبدالله بن عباس در آن زمان که از طرف امام (عليه السلام) فرماندار بصره بود بدان که بصره محل نزول ابليس و کشتزار فتنه هاست، به همين دليل با اهل آن به نيکى رفتار کن و گره ترس و وحشت را از دل هاى آن ها بگشا (تا آتش فتنه خاموش شود و آن ها احساس امنيت کنند) بدرفتارى تو با طائفه بنى تميم وخشونت تو دربرابر آن ها را به من گزارش داده اند (ولى بدان که آن ها فضايلى دارند، ازجمله اين که) طائفه بنى تميم کسانى هستند که هرگاه رئيس نيرومندى از آن ها غايب گردد (و از دنيا برود) مرد نيرومند ديگرى در ميان آن ها ظاهر مى شود. نه در عصر جاهليّت و نه در عصر اسلام کسى در نبرد، بر آنان پيشى نمى گرفت (علاوه بر اين) آن ها با ما پيوند خويشاوندى نزديک و قرابت خاص دارند که ما نزد خداوند به وسيله صله رحم با آن ها مأجور خواهيم بود و با قطع آن مؤاخذه خواهيم شد، بنابراين اى ابوالعباس! خدا تو را رحمت کند؛ درباره آنچه از خير و شر بر زبان و دست تو جارى مى شود، خويشتن دار باش و مدارا کن، چراکه هر دو در اين امور شريک هستيم و سعى کن که حسن ظن من به تو پايدار بماند و نظرم درباره تو (شايستگى هاى تو براى امر حکومت) دگرگون نشود، والسلام.

      نامه 23 - از سخنان آن حضرت است نزديک بدرود زندگاني

      از سخنان امام (عليه السلام) است که پس از ضربت ابن ملجم ملعون و قبل از شهادت به عنوان وصيّت بيان فرمود وصيّت من به شما اين است که چيزى را همتاى خدا قرار ندهيد، و سنّت محمد (صلي الله عليه و آله) را ضايع نکنيد و اين دو ستون استوار را برپا داريد و اين دو چراغ پرفروغ را روشن نگه داريد و ديگر نکوهشى بر شما نيست. من ديروز يار و همنشين شما بودم و امروز (که در بستر شهادت افتاده ام) عبرتى براى شما هستم و فردا از شما جدا خواهم شد (و دنيا را وداع مى گويم). اگر زنده بمانم، ولىّ خون خويشم (و مى توانم قصاص يا عفو کنم) و اگر از دنيا چشم بپوشم فنا (در دنيا) ميعاد و قرارگاه من است و اگر عفو کنم، عفو براى من موجب قرب به خداست و براى شما حسنه و نيکى در نزد خداست؛ بنابراين عفو کنيد «آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد؟». به خدا سوگند چيزى از نشانه هاى مرگ به طور ناگهانى به من روى نياورده که من از آن ناخشنود باشم و طلايه اى از آن آشکار نشده که من آن را زشت بشمارم. من نسبت به مرگ همچون کسى هستم که شب هنگام در جست وجوى آب باشد و ناگهان در ميان (يأس و) تاريکى به آب برسد و يا همچون کسى که گمشده (نفيس) خود را ناگهان پيدا کند (چراکه من به اين واقعيّت معتقدم) که «آنچه نزد خدا (در سراى ديگر) است براى نيکان بهتر است».

      نامه 24 - وصيتي از اوست که اموالش را چگونه مصرف کنند پس از بازگشت از ص

      از وصايا و سفارش هاى امام (عليه السلام) است که درباره اموال (و موقوفاتش) بعد از بازگشت از صفين مرقوم فرموده است اين دستورى است که بنده خدا على بن ابى طالب اميرمؤمنان درمورد اموالش (موقوفاتش) صادر کرده و هدفش جلب خشنودى خداوند است تا از اين طريق او را وارد بهشت کند و امنيت و آرامش سراى ديگر را به او عطا فرمايد. سرپرستى اين موقوفه بر عهده حسن بن على است که به طور شايسته (دور از اسراف و تبذير) از درآمد آن مصرف کند و بخش ديگرى از آن را (در راه خدا) انفاق نمايد و اگر براى حسن حادثه اى رخ دهد، و (برادرش) حسين زنده باشد سرپرستى آن را بعد از وى به عهده مى گيرد و همان کارى را که حسن انجام مى داد، برادرش انجام مى دهد. پسران فاطمه همان مقدار از اين موقوفه سهم دارند که پسران على (از غير فاطمه (عليها السلام)) سهم دارند و من سرپرستى آن را به پسران فاطمه واگذاشتم فقط براى خدا و براى تقرب به رسول الله (صلي الله عليه و آله) و بزرگداشت حرمت او و گرامى داشت پيوند خويشاوندى اش. (بنده خدا على بن ابى طالب) با کسى که اين اموال در دست اوست شرط مى کند که اصل اين اموال را حفظ کند و تنها از ميوه و درآمدش در راهى که به او دستور داده شده و راهنمايى گرديده انفاق کند و چيزى از نهال هاى تازه روييده نخل هاى اين آبادى ها را نفروشد تا همه اين سرزمين زير پوشش نخل قرار گيرد (و يک پارچه آباد شود) و هرکدام از کنيزانم که با آن ها آميزش داشته ام صاحب فرزند يا باردار است، از سهم ارث فرزندش آزاد مى شود و اگر فرزندش بميرد و او زنده باشد، او نيز آزاد است و بند بردگى از گردنش برداشته شده و به آزاد شدگان ملحق مى شود.