خطبه‌های امیر‌ المؤمنین شامل ۲۴۱ خطبه می‌شود. خطبه‌ها عموماً حاوی موضوعاتی چون خداشناسی، شناخت جهان، پیدایش عالم، طبیعت انسان، امت‌ها و حکومت‌های نیکوکار و ستمکار است اما مقصود اصلی امام در بیان این موضوعات تبیین و تشریح علوم طبیعی و جانورشناسی یا فهماندن نکته‌های فلسفی یا تاریخی نبوده است، بلکه مراد اصلی او تبیین خداشناسی و مسائل مهم اسلامی در پرتو بیان این موضوعات بوده است. خطبه‌های شقشقیه، غراء و متقین، مهم‌ترین خطبه‌های نهج‌البلاغه معرفی شده‌اند.

فهرست خطبه‌های نهج البلاغه

      خطبه 170 - چون به بصره نزديک شد

      از سخنان امام (عليه السلام) است درباره وجوب پيروى از حق به هنگام قيام حجت اين سخن را امام (عليه السلام) براى بعضى از اعراب که فرستاده مردم بصره بودند، بيان فرمود. در آن هنگام که امام (عليه السلام) نزديک بصره رسيد، آن ها کسى را نزد حضرت فرستادند تا حقيقت حال را جويا شود که با اصحاب جمل (طلحه و زبير و هوادارانش) چگونه رفتار خواهد کرد؟ تا شک و شبهه از آن ها برطرف شود. امام (عليه السلام) چگونگى رفتار خويش را به گونه اى بيان فرمود که حقانيّت آن حضرت بر آن شخص روشن شد. سپس به او فرمود: «بيعت کن». اما او پاسخ داد: من فرستاده گروهى هستم و از پيش خود نمى توانم کارى کنم (امام (عليه السلام) سخنان زير را براى او با يک بيان شيرين و منطقى ايراد فرمود و او تسليم شد و بيعت کرد). امام (عليه السلام) فرمود: بگو ببينم اگر آن ها تو را به عنوان «پيشگام قافله» فرستاده بودند که محلّ نزول باران (و جايگاه آب و گياه) را براى آنان بيابى (و تو اين کار را مى کردى) سپس به سوى آن ها بازمى گشتى و از مکان آب و گياه آگاهشان مى ساختى، ولى آن ها با تو مخالفت مى کردند و به سوى سرزمين هاى بى آب و علف روى مى آوردند، تو چه مى کردى؟ در جواب گفت: آن ها را رها مى ساختم و به جايى که آب و گياه بود مى رفتم. امام (عليه السلام) فرمود: پس دستت را دراز کن (و بيعت کن که به سرچشمه آب زلال رسيده اى). آن مرد مى گويد: به خدا سوگند! با روشن شدن حق بر من، توانايى امتناع در خود نيافتم و با آن حضرت بيعت کردم. (مرحوم سيّد رضى(رحمه الله) مى فرمايد:) اين مرد به نام «کليب جرمى» معروف بود.

      خطبه 171 - در آغاز نبرد صفين فرمود

      از سخنان امام (عليه السلام) است که آن را هنگام تصميم به مبارزه با لشکر معاويه در صفّين ايراد فرمود بار خدايا، اى پروردگار اين سقف برافراشته و اين جوّ و فضاى نگاه داشته، که آن را مرکز پيدايش اين شب و روز، و مسير خورشيد و ماه، و محلّ رفت و آمد ستارگان، و مسکن گروهى از فرشتگانت قرار دادى؛ همان فرشتگانى که از پرستش تو هرگز خسته و ملول نمى شوند! و اى پروردگار اين زمين که آن را قرارگاه انسان ها و جاى رفت و آمد حشرات و چهارپايان و آنچه به شمار نمى آيد از جانورانى که به چشم مى آيند وآن ها که ديده نمى شوند، قرار دادى. و اى پروردگار کوه هاى محکم و استوار که آن ها را براى زمين به منزله ميخ هاى محکم و براى خلق، تکيه گاه مطمئنى ساختى. اگر ما را بر دشمن پيروز ساختى از ستمگرى برکنار دار و بر راه حق استوار فرما و اگر آن ها را بر ما غالب کردى، شهادت را نصيب ما کن و از فتنه، دورمان دار. کجايند آن ها که دربرابر دشمن و حوادث سخت مى ايستند و افتخاراتشان را حفظ مى کنند؟ و کجايند آن مردان غيورى که به هنگام نزول مشکلات به پاسدارى (از عقيده و کشور خود) مى پردازند؟ (بدانيد) ننگ و عار پشت سر شماست و بهشت پيش رويتان!».

      خطبه 174 - درباره طلحه

      از سخنان امام (عليه السلام) است درباره طلحه، هنگامى که از خروج او و زبير به سوى بصره براى جنگ با آن حضرت آگاه شد من هيچ گاه در گذشته به جنگ تهديد نمى شدم و هرگز کسى مرا از ضرب شمشير نمى ترسانيد (چراکه همه مى دانستند من مرد جنگم، به علاوه) من به همان وعده پيروزى که پروردگارم داده است باقى ام و به آن ايمان دارم. به خدا سوگند! او (طلحه) با شتاب براى خونخواهى عثمان اقدام نکرد؛ مگر به دليل اين که مى ترسيد خودش درباره خون عثمان بازخواست شود؛ زيرا او به اين کار متّهم بود و در ميان مردم، کسى حريص تر از او به قتل عثمان نبود و او درواقع مى خواست با جمع آورى گروهى گرد خود (به نام خونخواهى عثمان) غلط اندازى کند و امر را بر مردم مشتبه سازد و آن ها را به شک بيندازد. به خدا سوگند! او مى بايست درمورد عثمان يکى از سه کار (ذيل) را انجام مى داد؛ ولى هرگز چنين نکرد: (نخست اين که) اگر فرزند عفان (يعنى عثمان) ستمکار بود ـ چنان که او مى انديشيد ـ سزاوار بود با قاتلان او همکارى و با يارانش مبارزه کند و (دوم:) اگر او مظلوم بود سزاوار بود از قتل او جلوگيرى کند وبراى کارهايش عذرهاى موجهى ارائه دهد و (سوم:) اگر در ميان اين دو امر شک وترديد داشت خوب بود کناره گيرى مى کرد و به گوشه اى مى رفت و مردم را با او تنها مى گذاشت؛ ولى او هيچ کدام از اين سه را انجام نداد و به کارى دست زد که دليل روشنى براى آن نبود و عذرهاى ناموجهى براى کار خود آورد (نخست بر ضدّ عثمان قيام کرد سپس به خونخواهى او برخاست).

      خطبه 179 - در پاسخ ذعلب يماني

      از سخنان امام (عليه السلام) است «ذعلب يمانى» از امام (عليه السلام) پرسيد: اى اميرمؤمنان! آيا پروردگارت را ديده اى؟ امام (عليه السلام) فرمود: آيا کسى را عبادت کنم که نمى بينم؟ ذعلب پرسيد: چگونه او را ديده اى؟ امام (عليه السلام) خطبه ذيل را ايراد فرمود چشم ها هرگز او را آشکارا نمى بينند؛ ولى قلب ها با حقايق ايمان، او را درک مى کنند؛ او به همه چيز نزديک است؛ اما نه آن گونه که به آن ها چسبيده باشد، و از همه چيز دور است؛ اما نه آن گونه که از آن ها بيگانه گردد. او سخن مى گويد؛ بى آن که نياز به تفکّر داشته باشد، و اراده مى کند؛ بى آن که محتاج تصميم گرفتن باشد. او خالق و سازنده است؛ اما نه با (دست و) اعضاى پيکر، او لطيف است؛ اما نه به اين معنا که پنهان باشد، و بزرگ و قدرتمند است؛ ولى نه به اين معنا که جفاکار باشد. بيناست، نه با عضو بينايى يعنى چشم، و مهربان است نه به معناى نازک دل بودن. صورت ها دربرابر عظمتش خاضع و قلب ها از هيبتش لرزان اند.

      خطبه 181 - پيوستگان به خوارج

      از سخنان امام (عليه السلام) است امام (عليه السلام) يکى از ياران خود را فرستاد تا از وضع گروهى از سپاه کوفه که تصميم داشتند به سبب ترس از آن حضرت به گروه خوارج بپيوندند، اطّلاعى کسب کند. پس از بازگشت، امام (عليه السلام) از او پرسيد: آيا احساس امنيت کردند وماندند يا ترسيدند و کوچ کردند؟ عرض کرد: اى اميرمؤمنان! ترسيدند و کوچ کردند. در اين جا امام (عليه السلام) اين سخن را ايراد فرمود: (اين فراريان) از رحمت خدا به دور باشند همان گونه که قوم ثمود از رحمتش دور شدند، آگاه باشيد که آن ها (افراد غافل و بى خبرى هستند که) اگر نوک نيزه ها به سويشان متوجّه شود و شمشيرها بر فرقشان ببارد از گذشته خود پشيمان خواهند شد (آرى!) شيطان امروز از آن ها درخواستِ تفرقه و جدايى کرده؛ ولى فرداى قيامت از آن ها بيزارى مى جويد و خود را کنار خواهد کشيد. آن ها را همين بس که از طريق هدايت خارج شدند و به گمراهى و کورى بازگشتند. راه حق را سدّ کردند و در وادى جهل و ضلالت سرکشى نمودند.