خطبه‌های امیر‌ المؤمنین شامل ۲۴۱ خطبه می‌شود. خطبه‌ها عموماً حاوی موضوعاتی چون خداشناسی، شناخت جهان، پیدایش عالم، طبیعت انسان، امت‌ها و حکومت‌های نیکوکار و ستمکار است اما مقصود اصلی امام در بیان این موضوعات تبیین و تشریح علوم طبیعی و جانورشناسی یا فهماندن نکته‌های فلسفی یا تاریخی نبوده است، بلکه مراد اصلی او تبیین خداشناسی و مسائل مهم اسلامی در پرتو بیان این موضوعات بوده است. خطبه‌های شقشقیه، غراء و متقین، مهم‌ترین خطبه‌های نهج‌البلاغه معرفی شده‌اند.

فهرست خطبه‌های نهج البلاغه

      خطبه 49 - صفات خداوندي

      از سخنان امام (عليه السلام) است که در آن قسمتى از صفات خداوند و علم بى پايان او آمده است ستايش مخصوص خداوندى است که ذات پاکش از همه چيز مخفى تر است، ولى نشانه هاى واضح و آشکار، بر هستى او گواهى مى دهد و هرگز چشم بينا قادر بر مشاهده ذات او نيست و به همين دليل نه چشم کسى که وى را نديده انکارش مى کند و نه قلب کسى که او را شناخته مشاهده اش تواند کرد. در علوّ مقام بر همه پيشى گرفته و چيزى برتر از او نيست. با اين حال چنان نزديک است که چيزى از او نزديک تر نيست نه مرتبه بلندش او را از مخلوقاتش دور کرده و نه نزديکى اش به خلق او را با آن ها همسان قرار داده است. عقل ها را از کنه صفات خويش آگاه نکرده و با اين حال آن ها را از معرفت و شناخت لازم بازنداشته است. پس او کسى است که نشانه هاى آشکار جهان هستى بر وجود پاکش گواهى مى دهد که دل هاى منکران به وجودش اقرار دارند. خداوند بسيار برتر است از گفته کسانى که موجوداتى را به او تشبيه کرده و يا ذاتش را انکار مى کنند.

      خطبه 51 - در هنگامي که ياران معاويه بر فرات غلبه يافتند

      از خطبه هاى امام (عليه السلام) است آن را زمانى ايراد فرمود که ياران معاويه بر اصحاب امام (عليه السلام) غلبه کرده، شريعه فرات را در صفّين به تصرّف خود درآورده و آب را از آن ها دريغ کرده بودند. (اين خطبه اصحاب امام (عليه السلام) را به خروش آورد، به گونه اى که با يک حمله شريعه فرات را از دست آن ها باز پس گرفتند و آزاد کردند!) آنها (سپاه معاويه، با بستن آب به روى شما) از شما جنگ طلبيده اند، بنابراين (دربرابر اين عمل ناجوانمردانه دو راه در پيش داريد:) يا بايد تن به ذلّت وانحطاط منزلت خويش بدهيد، يا شمشيرهايتان را از خون (اين بى رحمان) سيراب کنيد، تا بتوانيد از آب سيراب شويد. (بدانيد) مرگ، در زندگىِ توأم با شکست شماست، و حيات، در مرگِ پيروزمندانه شما، آگاه باشيد که معاويه گروهى از بى خبران گمراه را همراه خود آورده و حق را با نيرنگ و تزوير از آن ها پنهان کرده، تا آن جا که گلوهاى خويش را آماج تيرها و شمشيرهاى مرگ آور ساخته اند!

      خطبه 54 - در مسئله بيعت 2

      از خطبه هاى امام (عليه السلام) است که حال ياران خود را در آن هنگام که براى مدتى طولانى امام (عليه السلام) را از جنگ با شاميان نهى مى کردند، توضيح مى دهد (و به آن ها پاسخى پرمعنا مى فرمايد) «مردم (هنگام بيعت يا هنگام اصرار بر شروع جنگ صفّين) همچون شتران تشنه کامى که به آب برسند و ساربان آن ها را رها کند و پابند و عقال ازبرگيرد، بر من هجوم آوردند، تا آن جا که گمان کردم مرا براثر فشار خواهند کشت! يا بعضى به وسيله بعضى ديگر دربرابر من از ميان خواهند رفت! من درباره اين موضوع (جنگ با شاميان يا دشمنان ديگر در آغاز خلافت) بررسى کافى کرده ام و آن را کاملا زير و رو ساخته، تمام جهاتش را سنجيده ام، به گونه اى که خواب را از چشمم ربود! سرانجام به اين نتيجه رسيدم که چاره اى جز اين نيست که يکى از دو راه را برگزينم يا (با کسانى که دربرابر حق قيام کرده اند) به نبرد برخيزم، يا آنچه را محمد (صلي الله عليه و آله) آورده است انکار کنم. ديدم تن دادن به جنگ (و مرارت دنيا) از تن دادن به کيفر پروردگار در قيامت آسان تر است، و از دست رفتن دنيا دربرابر از دست دادن آخرت برايم سهل تر است. (به همين دليل اوّلى را برگزيدم)».

      خطبه 56 - در وصف اصحاب رسول الله صلي الله عليه و آله

      از سخنان امام (عليه السلام) است که در ايام جنگ صفين، هنگامى که مردم را به صلح دعوت مى کرد درباره اصحاب رسول الله (صلي الله عليه و آله) (و اطاعت بى قيد و شرط آنان ازآن بزرگوار) بيان فرمود ما در رکاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) (مخلصانه مى جنگيديم و در راه پيشبرد اهداف آن حضرت گاه) پدران و فرزندان و برادرها و عموهاى خود را از پاى درمى آورديم و اين کار (نه تنها از ايمان و استقامت ما نمى کاست بلکه) بر ايمان وتسليم ما مى افزود و ما را در شاهراه حقّ و صبر و استقامت دربرابر درد ورنج ها و در طريق جهاد پيگير در مقابل دشمن، ثابت قدم مى ساخت، گاهى يکى از ما با فرد ديگرى از دشمن به صورت دو قهرمان با هم نبرد مى کردند؛ به گونه اى که هر يک مى خواست کار ديگرى را بسازد و جام مرگ را به او بنوشاند (آرى) گاه ما بر دشمن پيروز مى شديم و گاه دشمن بر ما (ولى نه پيروزى مقطعى ما را مغرور مى کرد و نه آن شکست نوميدمان مى ساخت) و هنگامى که خداوند، صدق و اخلاص ما را ديد ذلّت و خوارى را بر دشمنان ما نازل کرد و پيروزى و نصرت را به ما عنايت فرمود، تا آن جا که اسلام در همه جا استقرار يافت و در کشور پهناور خود جاى گرفت. به جانم سوگند! اگر ما (در مبارزه با دشمنان اسلام) همانند شما بوديم هرگز ستونى از دين بر پا نمى شد و شاخه اى از درخت ايمان سبز نمى گشت (و به ثمر نمى نشست) به خدا سوگند! شما (با اين پراکندگى ونفاق و عدم اطاعت از رهبرى) سرانجام از شتر خلافت، به جاى شير، خون مى دوشيد و به زودى پشيمان مى شويد (اما در زمانى که پشيمانى سودى نخواهد داشت).

      خطبه 67 - در معني انصار

      از سخنان امام (عليه السلام) است که دربرابر گروهى از قريش بيان فرمود گفته اند: هنگامى که اخبار «سقيفه بنى ساعده» بعد از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به امام (عليه السلام) رسيد حضرت پرسيد: انصار (در برابر پيشنهاد خلافت براى مهاجرين) چه گفتند؟ پاسخ دادند: انصار گفتند که زمامدارى از ما انتخاب شود و زمامدارى از شما (و امر خلافت، در ميان ما دو گروه به طور مساوى بايد تقسيم شود!) در اين هنگام امام (عليه السلام) اين سخنان را ايراد فرمود. چرا دربرابر آن ها (يعنى انصار که تقاضا داشتند خليفه اى از ما و خليفه اى از مهاجرين باشدبه اين حديث) استدلال نکرديد که پيامبر (صلي الله عليه و آله) درباره آن ها (انصار) فرمود: «با نيکان آن ها به نيکى رفتار کنيد و از بدان آن ها درگذريد»؟ حاضران عرض کردند:«اين چه دليلى بر ضدّ آن ها مى شود؟» امام (عليه السلام) فرمود: «اگر حکومت و زمامدارى در ميان آن ها بود، سفارش درباره آن ها (به مهاجران) معنا نداشت». سپس فرمود: «قريش به چه چيز استدلال کردند؟» عرض کردند: «دليل آن ها (براى اولويّت خود در امر خلافت) اين بود که آنان از شجره رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هستند (و از خويشاوندان او)» فرمود: «آن ها به شجره استدلال کردند اما ثمره را ضايع ساختند!» (اگر خويشاوند پيامبر (صلي الله عليه و آله) بودن، دليل بر اولويّت است، اهل بيت او بودن، به طريق اولى دليل بر اين امر خواهد بود).

      خطبه 69 - سرزنش ياران

      از سخنان امام (عليه السلام) است که در ملامت و توبيخ بعضى از يارانش فرموده است چقدر با شما مدارا کنم؟! همچون مدارا کردن با شتران تازه کار که از سنگينى بار، پشتشان مجروح مى شود! و يا همچون جامه کهنه و فرسوده اى که هرگاه گوشه اى از آن را بدوزند ازسوى ديگر پاره مى شود! هر زمان گروهى از لشکريان شام به شمانزديک مى شوند، هر يک از شما در را به روى خود مى بندد وهمچون سوسمار در لانه خود مى خزد و يا همانند کفتار که در خانه خويش پنهان شده، مخفى مى گردد.به خداسوگند!ذليل،آن کسى است که شما ياورِ او باشيد، وآن کس که به وسيله شما (به سوى دشمن) تيراندازى کند، همچون کسى است که تيرى بى پيکان وبدون پايه رهاسازد.به خداسوگند! جمعيّت شما در ميدانگاه هاى شهر (ومجالس بزم)زياداست،ولى درسايه پرچم هاى ميدانِ نبرد (و عرصه رزم) کم است.من به خوبى مى دانم چه چيزشمارااصلاح مى کند وکژى هاى شما را راست مى سازد، ولى هرگز اصلاحِ شما را با تباه کردن خويش جايز نمى شمرم. خداوند صورت هاى شما را بر خاک مذلّت بگذارد وبهره شما را (از حيات سعادتمندانه) نابود کند. شما آن گونه که باطل را مى شناسيد، درباره حق شناخت نداريد وآن چنان که در ابطال حق کوشا هستيد، براى از ميان بردن باطل اقدام نمى کنيد!

      خطبه 71 - در نکوهش مردم عراق

      از خطبه هاى امام (عليه السلام) است که در نکوهش جمعى از اهل عراق ايراد فرمود و در آن، آن ها را توبيخ مى کند درباره اين که وقتى پيروزى کامل، نزديک شده بود، دست از جنگ کشيدند، سپس امام (عليه السلام) را تکذيب کردند (زيرا امام (عليه السلام) در بعضى از خطبه ها پيشگويى هايى به خصوص درباره آينده مردم عراق فرموده بود) امّا بعد، اى مردم عراق! شما به زن باردارى مى مانيد که در آخرين روزهاى دوران حملش، جنين خود را سقط کند و با اين حال قيّم و سرپرستش نيز بميرد وبيوگى او به طول انجامد (سپس از دنيا برود) و ميراثش را دورترين بستگانش ببرند (چراکه نتوانست فرزند سالمى به دنيا آورد). آگاه باشيد! به خدا سوگند! من به ميل خود، به سوى شما نيامدم؛ بلکه حوادث اضطرارى مرا به طرف شما حرکت داد. به من خبر رسيده است که (بعضى از شما) مى گوييد: «على خلاف مى گويد»، خدا شما را بکشد! به چه کسى دروغ بستم؟ آيا به خدا؟ حال آن که نخستين مؤمن به او بوده ام؛ يا به پيامبرش؟ حال آن که نخستين تصديق کننده او بوده ام. نه، به خدا سوگند! اين گونه نيست (که منافقان کوردل مى پندارند) بلکه آنچه گفته ام واقعيتى است که شما از آن غايب بوديد (بلکه) اهل درک آن نبوديد. مادرِ آن گوينده به عزايش بنشيند! اگر آن ها ظرفيت مى داشتند، اين ها پيمانه اى بود (از علوم و دانش ها و معارف والا) که رايگان در اختيارشان قرار مى گرفت. «وبه زودى خبر آن را خواهيد دانست».